در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «همسر چینی» به کارگردانی مرجان قمری

خیانت در عصر باستان

سعید محبی_ همسر چینی از نوشته های اولیه"رحمت امینی"هنوز جسارت پرداختن به معضلات اجتماعی را دارد و مانند نویسنده اش در سال های اخیر،محافظه کار نشده است.نمی دانم اگر این سوژه امروز برای نگارش توسط نویسنده به رشته تحریر در می آمد،آیا مثل نسخه بیست و پنج سال پیش با این جسارت و تند و تیزی نوشته می شد یا نه؟بهرحال آنچه مسلم است نتیجه به این واضحی و پررنگی نمی توانست باشد.

نقد نمایش «همسر چینی»

نویسنده:رحمت امینی

کارگردان: مرجان قمری

بازیگران: محمد خوشبختیان، مینو نوبهاری

مکان اجرا: اداره تئاتر- خانه نمایش

 

 

همسر چینی از نوشته های اولیه"رحمت امینی"هنوز جسارت پرداختن به معضلات اجتماعی را دارد و مانند نویسنده اش در سال های اخیر،محافظه کار نشده است.نمی دانم اگر این سوژه امروز برای نگارش توسط نویسنده به رشته تحریر در می آمد،آیا مثل نسخه بیست و پنج سال پیش با این جسارت و تند و تیزی نوشته می شد یا نه؟بهرحال آنچه مسلم است نتیجه به این واضحی و پررنگی نمی توانست باشد.

همسر چینی داستان دو بازیگر دوره گرد است که قصد دارند نمایشی در باره مسائل و مشکلات زناشویی اجرا کنند اما درگیر روابط خود با نقش و نمایش می شوند و داستان دیگری در بطن داستان اول شکل می گیرد.در لایه اول نمایش،شاهد اجرای نمایشی در باب خیانت و معضلات مرتبط با آن هستیم که تب و تاب آن به دلیل وجود داستان های مختلف در مجلات،کتاب های داستانی و رمان،فیلم ها و نمایش های متعدد و البته در سال های اخیر در شبکه های مجازی،از دست رفته و دیگر طراوت و تازگی گذشته را ندارد.لایه دوم نمایش،داستان دو بازیگر دوره گرد است که قصد دارند نمایشی را اجرا کنند و برای این کار به سراغ داستانی قدیمی و عامه پسند"همسر چینی"می روند.

مهمترین مشکل نمایش،متن آن است.نمایشنامه همسر چینی ساختاری متل گونه دارد چرا که برداشت اولیه آن از روی داستانی با مشخصات آثار حمکت آموز و قصه پرداز بوده است.در این آثار به ساختمان نمایش توجه خاصی نمی شود چرا که منظور از گفتن چنین داستان هایی پندی است که در آخر نمایش قرار است به تماشاگر داده شود.این چنین رویکردی در آثار داستانی کلاسیک کشورمان هم مسبوق به سابقه بوده و می توان فراوان آثاری با این مشخصات در کتب ادبی ایران باستان پیدا کرد.آنچه در این میان و در خصوص متن نمایشی اهمیت می یابد،وجود عناصر دراماتیک است.در متن نمایش همسر چینی چنین عناصری وجود ندارد و یا به اندازه کافی موجود نیست.مواردی همچون تعلیق،کنش،شخصیت اصلی(مثبت)،شخصیت منفی،ستیز و خیلی موارد دیگر که توضیحات بیشتر و فنی تر در باره آنها را می توان در کتاب های مربوط به فن نمایشنامه نویسی پیدا کرد.نمایشنامه نویس با استفاده تا حدی افراطی از عنصر کمدی،سعی کرده با ایجاد جاذبه های طنز به ویژه طنز کلامی،نپرداختن به عناصر دراماتیک را پوشش داده و نقص ها را بپوشاند.در اصل نویسنده به ساختار روایی قصه وفادار بوده و به دراماتیزه کردن آن توجه چندانی نداشته است.چنین رویکردی در نهایت متنی را پدید می آورد که بهره کمی از ادبیات دراماتیک می برد.در نتیجه نمایس ترکیبی گردیده از شوخی های بهم پیوسته که فاقد انسجام ارگانیک است و فقط داستان بازی دو بازیگر دوره گرد سمت و سویی معقول به نمایش داده است.داستان و وقایع داستانی در نمایش اهمیت خود را از دست داده و در نهایت تماشاگران نمایش با شوخی های کلامی و در بعضی مواقع با جوک های تصویری سرگرم می شوند که در کنار موسیقی و رنگ و لعابی که با رنگ های شاد  بوجود آمده،در مجموع توان و قدرت نگداشتن تماشاگر بر روی صندلی و ایجاد روحیه نشاط را در مدت زمان اجرای نمایش دارد.

هجو مسائل زناشویی و ایجاد شبهه در خصوص معنی و مفهوم وفاداری اگرچه ایده جدیدی نیست،اما تم اصلی نمایش همسر چینی را تشکیل می دهد.تمی که هنوز جذابیت های عام پسند خود را از دست نداده است.وابستگی ساختاری نمایش به الگوی روایی متل و قصه های پند آمیز،تاثیر پذیری از الگوهای نمایش های عام پسند و نوع کمدی به کار گرفته شده در نمایش،خصوصیات بارز و قابل لمس نمایش را تشکیل می دهند. همه چیز در خدمت داستان اصلی و مسیر یگانه نمایش شکل می گیرد که صد البته این مورد از مواردی است که نمایش از ادبیات دراماتیک وام گرفته و الحق که خوب هم از عهده اش بر آمده است.نمایش هر چند رویکرد اصلی خود را بر عنصر طنز قرار داده است اما به سمت و سوی نمایش های طنز جنگی که از شبکه های متعدد تلویزیونی داخلی و خارجی پخش می شود،نیست.سعی نمایش این است که طنز به کار گرفته شده،اصالت خود را از دست ندهد.این هم از دیگر امتیازات متن نمایش است.

اما خرده داستان هایی که از تنه اصلی نمایش حمایت می کنند،در خدمت تم اصلی نیستند برای همین کمک چندانی به پیشبرد داستان و شناخت شخصیت های نمایش نمی کنند.یکی از دلایل این موضوع مغشوش بودن حد و مرز شخصیت هاست.زن بنا بر وصیت همسرش باید تا خشک شدن کفن شوهر صبر کند و بعد ازدواج کند.برای همین در حال باد زدن جسد همسرش است تا زودتر جسد خشک شده و او بتواند ازدواج کند.مرد هم عاشق پیشه سست عنصری است که روی وفاداری و عشق و علاقه اش نمی توان حساب کرد.هر چند این دو می توانند در کنار داستانی بهم پیوسته اتمسفری جذاب و پر تنش ایجاد کنند، اما نمایش از این همه توشه اندکی بر می دارد و به ظرفیت های کمدی که گونه ای تمام نشدنی است، توجهی نمی کند.نمایش برای موفقیت نیاز به متنی منسجم دارد که متکی به قصه ای با عناصر دراماتیک قوی باشد تا در دام تک صحنه های خنده دار و لطیفه گونه نغلتد.هرچند این صحنه ها دلنشین و جذاب باشد.البته کمدی هایی مانند همسر چینی که نویسنده و کارگردان تمام سعی خود را بر این قرار داده اند که به تماشاگر خود احترام بگذارند و این عنصر اساسی نمایش را دست کم نگیرند جای خوشحالی دارد و بی انصافی است اگر تفاوتی بین این نمایش و نمایش های هم سطح و هم گونه قائل نشویم.

نمی توان از نمایش و حکمت چین باستان سخن گفت اما از اندیشه حاکم بر آن دوران چیزی نگفت.چرا که این دو محصول مشترک فکر انسان است و نسبت مستقیم با همدیگر دارند.فیلسوف بزرگ این دوران کنفوسیوس تاثیر زیادی بر روی جریان فکری آن دوران گذاشته است به طوری که دوره ای با نام او در تاریخ چین باستان نامگذاری شده است.اخلاق گرایی و در راس آن خوش رفتاری و بشر دوستی از مهمترین تعالیم وی به پیروانش است.در میان تعالیم این فیلسوف عهد باستان چیزی به عنوان زن ستیزی و یا آنچه امروزه به عنوان خشونت بر علیه زن و زنان جامعه نام برده می شود،به چشم نمی خورد اما از آنجائیکه چنین تفکری بر جامعه باستان تسلط داشته،لذا نوع نگاه جامعه به قشر زن،قابل پیش بینی است.اندیشه ضد زن از سالیان دور بر ارکان بشر حاکم بوده است.زن موجودی ضعیف و غیر قابل اعتماد شناخته می شده که استعداد عجیبی در انجام خیانت داشته و دارد.برای همین کارهای حساس و اساسی جامعه به آنها واگذار نمی شد.از آنجائیکه نمایش از آبشخور چنین تفکری بیرون آمده،لذا طبیعی است که زن در آن موجودی نابکار و منفی ترسیم شود.اما خوشبختانه نویسنده در درجه اول و کارگردان بعد از آن با هوشیاری که به خرج می دهند،در چنین دامی نمی افتند.نمایش زن را هم مانند مرد به عنوان فردی با قابلیت های انسانی مطرح می کند.    

و اما اجرا:

اول اینکه آنچه باعث سرپا ماندن نمایش است،بازی بازیگران و احاطه کارگردان بر نمایش های کمدی بویژه نمایش های کمدی آزاد است.تاثیر توانایی کارگردان بر این گونه نمایش ها در اجرا کاملا" مشخص است.این موضوع را در نوع ترکیب شوخی های کلامی و تصویری،میزانسن ها و نوع هدایت بازیگران بخوبی قابل مشاهده است.کارگردان خط کشی های لازم را در بین بازیگران نمایش بخوبی انجام داده و برای هر یک از آنها نقشی را تعریف کرده است.زن شخصیتی دینامیک و هیجانی دارد و مرد برعکس به مثابه سپری است که انرژی حاصله از تندروی های زن را خنثی می کند و در این تقابل است که کمدی شکل خود را به وضوح آشکار می کند.زن کمدی کلامی و مرد که وظیفه اصلی اش تعدیل و در واقع اصلاح رفتار و کنش های زن است،از کمدی تصویری بیشتر بهره می برد.بار اصلی نمایش بر دوش بازیگران دوره گرد است.تمرکز بر عنصر بازیگری تا حدی پیش می رود که دیگر زمینه ای برای ظهور داستانک های فرعی وجود ندارد و یا اگر هم جرقه ای زده می شود،به بار نمی نشیند و در نمایش نمودی ندارد.

همسر چینی نمایش موقعیت است که در آن شخصیت ها،داستان را پیش می برند.در این بخش،انگیزه شخصیت ها برای انجام کارهایشان اهمیت زیادی دارد.شخصیت های بدون انگیزه در یک اثر نمایشی مانع از پیشبرد منطقی روایت و متقاعد کردن مخاطب برای پذیرش نقش اشان می شود  و در نتیجه آدم های نمایش را تبدیل به افرادی تک بعدی و زینتی می کند.انگیزه مرد و زن که بازیگران دوره گرد هستند،اجرای نمایش است برای کسب در آمد و ارتزاق که البته انگیزه بدی نیست.نمایش بازی های قابل قبولی دارد و کارگردان در میزانسن های خود سعی کرده حرکاتی روان و متناسب با شخصیت های نمایش به بازیگران بدهد.در مجموع همسر چینی در مقایسه با آثار مشابه،یک سر و گردن بالاتر می ایستد و موفق می شود لحظات پر نشاطی برای تماشاگران خود فراهم آورد.     

سعید محبی- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران




نظرات کاربران