در نشست نقد و بررسی نمایش «قصه بخت برگشته» مطرح شد
رحمت امینی: هنوز شناختمان از کودکان کافی نیست
در دومین جلسه از سری جدید برنامه های "دوشنبه های نقد تئاتر" که توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار میشود، شب گذشته – ۸ شهریورماه- نشست نقد و بررسی نمایش "قصه بخت برگشته" نوشته کیومرث قنبری آذر و کار رحمت امینی، با حضور "منوچهر اکبرلو" و "سید جواد روشن" از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و با حضور جمعی از مخاطبان نمایش و علاقه مندان به تئاتر همچنین نویسنده و کارگردان اثر و برخی از عوامل و بازیگران نمایش پس از اجرای این نمایش در تالار هنر برگزار شد.
نشست نقد و بررسی نمایش "قصه بخت برگشته" نوشته کیومرث قنبری آذر و به کارگردانی رحمت امینی توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار شد.
در دومین جلسه از سری جدید برنامه های "دوشنبه های نقد تئاتر" که توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران برگزار میشود، شب گذشته – 8 شهریورماه- نشست نقد و بررسی نمایش "قصه بخت برگشته" نوشته کیومرث قنبری آذر و کار رحمت امینی، با حضور "منوچهر اکبرلو" و "سید جواد روشن" از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و با حضور جمعی از مخاطبان نمایش و علاقه مندان به تئاتر همچنین نویسنده و کارگردان اثر و برخی از عوامل و بازیگران نمایش پس از اجرای این نمایش در تالار هنر برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی کانون ملی منتقدان تئاتر ایران، در ابتدای این نشست سید جواد روشن؛ مدیر جلسات "دوشنبههای نقد تئاتر"، ضمن خیر مقدم به حاضران و خسته نباشید به گروه نمایش، به اهمیت برگزاری جلسات نقد حضوری و تلاش کانون ملی منتقدان تئاتر برای ایجاد فضای گفت و گو در ارتقای سطح کیفی آثار همچنین توجه به نقد علمی اشاره کرد.
روشن ادامه داد: با توجه به اهمیت نمایشنامه و جایگاه آن در یک اجرا در بخش اول این نشست به نقد و بررسی نمایشنامه خواهیم پرداخت و لازم به ذکر است که ما نمایشنامه را بر اساس آنچه دیدیم و از منظر اجرا مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد و در مورد آن صحبت میکنیم.
روشن در ابتدای این بحث از رحمت امینی به عنوان کارگردان اثر خواست تا در مورد شکل گیری این نمایش، ویژگی ها و دلایل انتخاب آن صحبت کند.
در ادامه رحمت امینی ضمن تشکر از حاضران و تاکید بر این نکته که ترجیح میدهد بیشتر شنونده نظرات باشد اظهار داشت: "بخت خفته" قصه آشنا و معروفی است و داستان کسی است که بختش به خواب رفته و میرود تا بخت خود را بیدار کند ولی در برگشت از این سفر باز هم از فرصتهایش استفاده نمیکند. ما سعی کردیم بر اساس این قصه و البته با تغییراتی در آن، نمایشنامهای را تولید و اجرا کنیم.
وی ادامه داد: نمایشنامه فعلی به صورت کارگاهی شکل گرفت و شاید حدود 12 بار متن در طول تمرینات بازنویسی شد. البته در ابتدا نمایشنامهای با عنوان "بخت خفته" نوشته "محمدرضا بی گناه" برای اجرا در اختیار من بود و به تالار هنر هم ارائه شد که اعلام کردند برای گروه سنی بزرگسال مناسب است و چون آقای بی گناه در ایران زندگی نمیکنند از آقای قنبریآذر دعوت کردم تا بار دیگر این ایده از اول و برای مخاطب کودک و نوجوان نوشته شود و سپس وارد مرحله تولید شدیم.
در ادامه این بحث کیومرث قنبریآذر به عنوان نویسنده اثر گفت: قصه اولیه که دستمایه نگارش قرار گرفت و داستان بخت خفته قصه کودک نیست و مهمترین چالش ما هم تبدیل قصهای که ذاتا برای کودک نیست به قصهای بود مناسب کودکان و نوجوانان و سعی کردیم این اتفاق رخ دهد.
در این نشست منوچهر اکبرلو به عنوان منتقد جلسه در خصوص نمایشنامه و مضمون اثر اظهار داشت: مضمون سرنوشت یک موضوع ازلی است و انسان از دورهی غارنشینی و حتی قبلتر از آن در این مورد فکر کرده است. چگونگی مرگ، پیروزی، شکست، ثروتمند شدن و... همواره برای انسان مورد سوال بوده و اینکه آیا سرنوشت از قبل رقم خورده است ؟ آیا بختی وجود دارد؟ بخت چیست؟ و.. پس مضمون مورد بحث خیلی جدی و مهم است و افراد در سنین مختلف میتوانند به این موضوع فکر کنند و طرح سوال کنند. بچهها نیز معمولا از والدین خود چنین سوالاتی دارند. در این بحث نکته مهم، چگونگی و نحوه پرداخت به این موضوع است. اول باید مشخص کنیم که برای کدام رده سنی می خواهیم این موضوع را طرح کنیم؟ بچههای زیر 6 و 7 سال درکی از مفاهیم تجریدی مثل سرنوشت، مکان، زمان و... ندارند. بچه در این سن مفهوم سه روز بعد و یا خیلی دورتر را متوجه نمیشود و باید با او ملموس صحبت کرد. مثلا به او میگوییم امشب میخوابی، فردا وقتی از مهد برگشتی پدر بر میگردد. ولی اگر به او بگویی 12 ساعت دیگه پدر میاد، درکی نمیکند. مفهوم سرنوشت هم مفهومی تجریدی است. حالا باید دید برای کودک امروز چطور میتوانیم این موضوع را مطرح کنیم؟ آیا باید به بچهها گفت سرنوشت ما از قبل نوشته شده است؟ مسلما چنین نگاهی برای بچه مخرب است چون هیچ انگیزهای برای تلاش و پیشرفت نمیماند. پس میخواهیم بگویم همه چیز به خودمان بستگی دارد. و حالا باید این مفهموم را عینی برای بچهها طرح کنیم. خوشبختانه این اثر نمیخواهد بگوید همه چیز از قبل نوشته شده ولی در بخش ملموس شدن این مفهوم برای بچهها، به نظر من مشکل دارد.
اکبرلو ادامه داد: این نمایشنامه از الگوی سفر استفاده میکند. پسر (فراز) به دنبال بخت خود راهی سفر میشود و با چیزهای مختلفی روبرو میشود ولی در انتها که به بخت میرسد، ما بخت را نمیبینیم. گفته میشود که بخت در غار است و او میرود و با بخت خود مواجهه میشود و باز میگردد. در این زمان که پسرک در غار است ، قصهگو از بچهها میپرسد که از نظر آنها بخت چیست؟ در صورتی که بهتر بود در خود قصه، برای بخت یک ما به ازای مادی و قابل لمس طراحی میشد تا بچهها با درک بهتری از مفهوم بخت، قصه را دنبال کنند. به نظر من این نکتهی مهمی است که باید در متن به آن پرداخت میشد.
روشن نیز در این خصوص گفت: طبق آنچه گفته شد، نشان میدهد انتخاب رده سنی مخاطب بسیار مهم و در چگونگی پرداخت اثر موثر است. بچهها با تصویر ارتباط بهتری دارند تا با کلمات. آنها ترجیح میدهند بیشتر ببیند تا بشنوند. در صورتی که در این اثر در پایان، در مورد متحول شدن پسرک صحبت می شود و ما به شکل عینی و تصویری تحولی نمیبینیم. کودک دوست دارد ببیند که قهرمان داستان چگونه موفق میشود نه اینکه به او بگوییم اگه چنین باشی و چنان نباشی موفق میشوی. و باز تاکید میکنم که تصویرسازی برای کودک مهم است.
او ادامه داد: همچنین در سه مرحلهای که پسرک از آن عبور میکند ( مواجهه با شیر، پادشاه و درخت ) بیشتر به رابطه انسان با طبیعت و حفظ محیط زیست و بحث جنسیت و اینکه مثلا پادشاه بودن ربطی به زن یا مرد بودن ندارد و جنسیت ملاک نیست و... پرداخته میشود در صورتی که آیا این بحثها در راستای هدفی است که قصه دارد؟ و آیا در چنین بستری موضوع بخت و تفهیم آن برای مخاطب به درستی هدایت میشود؟
اکبر لو در اینباره گفت: من هم موافق هستم که موضوعات توجه به محیطزیست و یا نداشتن نگاه جنسیتی و.. بسیار با ارزش است ولی میتواست نمایش دیگری باشد و بهتر بود در این جا به فاکتورهای مرتبط با سرنوشت پرداخته میشد تا در انتها، قهرمان داستان و به دنبال او مخاطب به شناخت برسد. شاید بهتر بود سرنوشت در سه شکل مطرح میشد و در این مواجههها در این سه مرحله، به آن سه شکل پرداخته میشد.
در ادامه قنبریآذر ضمن تشکر از نگاه دقیق به متن، اظهار داشت: تاکید میکنم که این قصه، داستان کودک نیست و همان طور که بیان شد، طرح مفاهیم تجریدی برای کودکان بسیار سخت است. در این مسیر من سعی کردم به قصه اصلی وفادار باشم ولی در پرداخت مفاهیم را متناسب با مخاطب کودک و نوجوان ارائه دهیم که کار بسیار سختی بود.
وی گفت: تاکید به این سه مرحله نیز وفاداری به قصه اصلی است. روایت اصلی میخواهد بگوید بخت تو همینهایی بود که به سادگی از کنارشان گذشتی. ولی ما میخواستیم با حفظ شکل ظاهری قصه، مفاهیم دیگری را استخراج و منتقل کنیم و سعی کردیم در این مسیر به موضوعاتی مثل توجه به محیط زیست و .. هم اشاره کنیم. من رده سنی مخاطب را بیشتر نوجوان میبینم ولی در طول اجراها دیدیم که بچههای کوچکتر هم با اثر ارتباط خوبی بر قرار میکنند. البته قبول دارم که اثر کمی پرگو است.
در ادامه منوچهر اکبرلو گفت: در مورد این نمایشنامه زیاد صحبت کردیم چون اثر قابل بحث است و کیومرث قنبریآذر از جمله نویسندگانی است که نوشتن برای تئاتر کودک را جدی دنبال میکند و نگاه سخیف و دمدستی به کارش ندارد. در مجموع گروه در کارش جدی است و همین باعث میشود تا انتظارات ما هم از اثر جدی باشد.
وی در خصوص اجرا نیز گفت: در آثاری که به شکل کارگاهی تولید میشوند معمولا بازیگرها تمایل دارند تا بداهههایی را در بازی اضافه کنند که به نظر در اینجا هم این اتفاق افتاده است. در صورتی که باید توجه داشت مخاطب کودک با بزرگسال فرق دارد و بچهها چیزهای دیگری برایشان اهمیت دارد و به چیزهای دیگری میخندند. به نظر علیرغم تلاشی که از سوی بازیگران مشاهده میکردیم، بازیگران در بازی برای تئاتر کودک و نوجوان نیاز به تجربه بیشتری داشتند و باید بداهه گوییها در بازی نیز کنترل شود.
او تصریح کرد: در اجرا باید جلوی زیادهگوییهای بداههپردازی که برای بچهها نیز چندان قابل فهم نیست گرفته شود. تلویزیون الگوی خوبی برای بازی برای کودکان نیست و در لحظاتی بازیگران نمایش از الگوی بازیگری تلویزیون برای کودکان، تبعیت میکردند که متاسفانه الگوی خوبی نیست. بازیگری برای کودک شاخصهها و ویژگیهای منحصر به فردی دارد که باید رعایت شود.
وی به اهمیت سکوت در نمایش و دیالوگگویی اشاره کرد و گفت: در این اثر سکوت نداشتیم. سکوت باعث میشود تا درک و تاثیرگذاری بهتری صورت گیرد. البته در مجموع اجرا توانسته بود مخاطب را با خود همراه کند حتی اگر در جاهایی بچهها چیزهایی را متوجه نمیشدند، که این مسئله بسیار با ارزش و از نکات مثبت اجرا است.
سپس اکبرلو نکاتی را در خصوص چگونگی و شرایط مشارکت مخاطب در اثر و تعامل بازیگران با مخاطبان اظهار داشت.
در پایان این نشست رحمت امینی ضمن تشکر از طرح موضوعات و مباحث مطرح شده، گفت: آگاهانه در اجرا از برخی موارد مثل استفاده از دکور حجیم و ... دور شدم. من کودکان امروز را جور دیگری میبینم و به نظرم آنها درک بسیار بالاتری از چیزی که ما تصور میکنیم دارند. در همین نشست امشب صحبت از شکستن کلیشهها بود ولی دوباره کلیشهها به عنوان جایگزین معرفی شد. سعی من این بود که نگاه متفاوتتری به مخاطب داشته باشم.
وی گفت: در یک اجرای ویژه برای کودکان که همه همسن بودند، آنها ارتباط بسیار خوبی با اثر داشتند. ما همگی فکر میکنیم که کودکان را میشناسیم ولی واقعیت این است که هنوز در این شناخت کاستیهایی وجود دارد.
لازم به ذکر است در این نشست اساتید و فعالانی از تئاتر کودک و نوجوان از جمله: حسن دولت آبادی، شهرام کرمی، حامد زحمتکش، روشنک کریمی، مهدی قلعه همچنین افرادی همچون جواد انصافی، ندا ثابتی، محسن حاجی یوسفی، آزاده فخری و... حضور داشتند و نکاتی را مطرح کردند.
حسن دولت آبادی در این نشست به عدم رعایت ایجاز در نمایشنامه و زیاده گویی بجای تصویر سازی، پایان رها شده، لزوم استفاده بیشتر از رنگ در دکور و طراحی صحنه و.. اشاره کرد و در مجموع اجرا را از نمایشنامه موفق تر دانست. همچنین وی دلنشین بودن و روحیه لطیف حاکم بر اثر را از نکات مثبت آن ارزیابی کرد.
حامد زحمتکش نیز به نکاتی از قبیل اهمیت استدلال کردن برای بچهها و نحوهی پرداخت قصه و شخصیت پردازی همچنین ویژگیهای بازی برای کودکان اشاره کرد.
ندا ثابتی نیز اهمیت توجه به روابط علت و معلولی در پرداخت قصه و لزوم داشتن وحدت موضوع در این اثر را یادآور شد.
این نشست با گفت و شنود میان منتقدان، نویسنده، کارگردان و شماری از حاضران در نشست به پایان رسید.