دربارهی نمایش «مکبث زار»
مجلس فاتحهخوانی برای مکبث
«مکبث زار» چهجور پدیدهی هنری است؟ تئاتر است؟ موسیقی است؟ عکس است؟ بازار گرمی هنری است؟ پارچهبازی است؟ بهگمانم همه اینها هست و هیچکدامشان هم نیست! نسبتی که با شاهکار «مکبث» ندارد مگر اینکه رویدادهای آنرا به بازاریترین و شلختهترین شکل ممکن درپی هم بیاورد و مدعی خوانشی دیگرگونه از اصل باشد. شرقی هم نیست! کجایش شرقی میشود؟ کدام رویکرد فکری یا شکلی تئاتر شرقی را میتوان در آن دید. آیا همین که بهجای کودور و گلاستر، هرمز و هنگام جایگزین شود و بهجای مکبث بهجای شاهی بخواهد بابای زار شود چیزی شرقی شده؟ تازه پشتکوهی جرات همین را هم نداشته و دانکناش، دانکن است و مکبثاش مکبث؛ زار مثل تاولی به اسامی اضافه کرده تا از آن سوءاستفاده کند. هیچ چیز بندر به این لحاف چلتکه وصله هم نشده؛ چه برسد که به خوردش رفته باشد.
مضحکهی تئاتر این روزهای تالار اصلی با ادای شرقیتر شدنش، خندهدارتر از این هم میشوند. نمیدانم پشتکوهی اصلا مطالعهای دربارهی تئاتر شرق آسیا داشته یا این عصاره تئاتر شرقیاش که در راه رفتنهای مسخره بازیگران تجلی پیدا کرده اتفاقیست؟ اگر خواسته مکبث را تا ایناندازه شرقی کند که از اجرایش پیداست تفاوتی بین شکل اجرای ژاپن و کره و تایلند و مغولستان را نمیداند. و اگر نخواسته چنین کار فوقالعادهای انجام دهد پس چرا آدمهای نمایشاش دارند خرچنگ بازی درمیآورند.
این مکبث که در تالار اصلی اجرا میشود نه غربی است و نه شرقی و نه اصلا مکبث است. کدامیک از مشخصه آن مکبث پیچیده و هزارتو و بینظیر را دارد؟ اصلا گیریم خواسته آن مکبث را شرقی کند؛ خب اینی که ما میبینیم چه مشخصه شرقی دارد. اینکه فقط هر از چندگاهی از واژه زار استفاده میکند کافیست؟ نه! فکر میکنم تنها چیزی که میشود از مکبث تالار اصلی برداشت کرد یک اجرای توخالی است که قصد فریبدادن مخاطبانش را دارد. میخواهد بگوید من «مکبثزار» یک اثر تالیفیام. اما هرگونه ساخت و اندیشهای خالی است. تاکید میکنم که مکبثزار به وضوح از هر خلاقیت، فکر و اندیشهای خالی است. حتی بهعنوان یک اجرا، شکل هم ندارد.
می دانید چی دارد؟ موسیقی بینظیری دارد. پس این اجرای موسیقی هم تفکر هست. هم ریتم وضرباهنگ دارد. هم هویت دارد. هم زیباست. با تکیه بر انطباق همین معیارها زیباست. اما کاملا مستقل از اجراست. موسیقی برای خودش هویتی مستقل و کامل و کم نقص دارد که قابها و پارچهبازیهای اجرا و آن کپیکاریهای کمرنگ و شلخته و کودکانهی شرقی مثل تاولی به آن وصله شده و اجازه نمیدهد از شنیدنش لذت ببریم.
این اثر توخالی فریبنده یک چیز دیگر هم دارد؛ تا دلتان بخواهد با کمک نور و مه و زرق و برق لباسها، برای عکس گرفتن، قاب سازی میکند. واقعا هم قابهای زیبایی میسازد. خودتان عکسها را ببینید؛ بعد بروید اجرا را ببینید. ترکیب نور و طراحی لباس و زنگ و پوزیشن در عکسها خیلی زیبا میشود. شاید اگر به این فکر نکنید که واقعا در جریان اجرا شاهد چه چیزی هستید باز هم از قابهایی که هر چند ثانیه تصویری را تولید میکنند لذت ببرید. شاید این عکسها به درد نمایشگاه عکس بخورند. اما یک تئاتر بهعنوان یک پیکرهی منسجم اجرایی هیچگاه در تالار اصلی شکل نمیگیرد. «مکبثزار» نمونهای برجسته از هنر فریبنده و توخالیست. هنری که هیچ تفکر و ایده و ذوق هنری پشت آن وجود ندارد. شاید اگر کمی مطالعه و دانش و تفکر پشت این قابهای زیبا وجود داشت؛ شاید اگر پشتکوهی مکبث را میفهمید؛ شاید اگر فریب تماشاگر در اولویت نمیبود؛ و اگر هرمز و هنگام و زار را با آب دهان به مکبث نمیچسباندند این مکبث با این گروه بازیگران خوبش و آن موسیقی بینظیر را میشد به عنوان یک تئاتر با ویژگیها و کیفیت هنری دید و از آن لذت برد.
مهدی نصیری (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)