جوابیهی علیرضا کوشکجلالی بر یادداشت صمد چینیفروشان (نگاهی به متن و اجرای «بانوی آوازخوان» کاری از علیرضا کوشکجلالی)
علیرضا کوشک جلالی
صمد چینیفروشان نقدی در ارتباط با "بانوی آوازخوان" نوشته که دروغ در آن موج میزند، در ابتدا دو نقل قول از چینیفروشان در ارتباط با یکی از ترجمهها و اجراهای من:
کوشکجلالی در جریان بازنمایی صحنهای متن بخشهایی و گاه حتی چند تابلوی کامل را حذف کرده است تا از تکرار و آشکارگویی بیش از حد پرهیز کرده باشد متن نمایش متنی شاعرانه است که به زیبایی و روانی به دست او ترجمه شده است و او با امانتداری کامل اجرای شاعرانهای را برایش تدارک دیده است.
وقتی متن ترجمه شده نمایشنامه «پابلو نرودا»، اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم و کارگردان نمایش، علیرضا کوشکجلالی درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را به شدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشکجلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی، ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری (سایه روشن) منطبق با دورن مایه نمایش دست یافته است. و علی رفیعی، طراح نور و صحنه این اثر را کدام دادهها و نشانههای کلامی متن به چنان طراحی زیبا و کاربردی و ظریفی هدایت کرده بود که لغزش نشانههای صحنهای و تابلوهای چهارده گانه نمایش را چون امواج نرم و غلتان و کف آلود دریا بر رو و درون و برون یکدیگر ممکن ساخته بود.
آری این نظر ایشان است در مورد ترجمهی من.
حال ادعاهای ایشان:
1 . "... اینکه کوشکجلالی که تا کنون هیچ ترجمهای از متون آلمانی به تئاتر ما نیفزوده است... "
ترجمه نمایشنامهها و تحقیقات چاپ شده ام از زبان آلمانی، نویسندگان آلمانی زبان:
1 . ترجمهی نمایشنامهی «ژوزف و ماریا»، اثر «تورینی»، انتشارات قطره (تنها ترجمه موجود در ایران)
2 . ترجمهی آثار و تحقیق در مورد "کارل والنتین" و "لوریو" به نام "هنر خوب و قشنگه فقط یه کم درد داره" انتشارات افراز (تنها ترجمهی موجود در ایران)
3 . "عروسی خرده بورژواها"، "گدا و سگ مرده"، "آن که گفت آری، آن که گفت نه" اثر برتولد برشت، انتشارات افراز
4 . ترجمهی "پوزه چرمی" اثر هلموت کراوزه، انتشارات افراز
5 . "فرهنگ کوچک ایبسن"، انتشارات افراز (تنها ترجمهی موجود در ایران)
6 . ترجمه نمایشنامه "با کاروان سوخته"، اثر علیرضا کوشکجلالی انتشارات قطره (تنها ترجمهی موجود در ایران)
...
ترجمهی نمایشنامههایی از نویسندگان کشورهای مختلف که به زبان آلمانی ترجمه شدهاند:
1 . ترجمهی نمایشنامهی "روبینسون کروزو" اثر راویچیو و اینتردو، زبان اصلی ایتالیایی، انتشارات قطره (تنها ترجمه موجود در ایران)
2 . «پستچی پابلو نرودا» اثر اسکارمتا، زبان اصلی ایتالیایی (تنها ترجمهی موجود در ایران) انتشارات نمایش
3 . "جنون محض" اثر مایکل فراین، زبان اصلی انگلیسی، انتشارات افراز (تنها ترجمهی موجود در ایران)
...
2 . چینیفروشان ادامه میدهد: در نا آشنایی کوشکجلالی با سه زبان آلمانی و فرانسوی و فارسی.
چد نکته:
1. «پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» که آن را به زبان آلمانی نوشته ام در سال 1999 برندهی جایزهی نمایشنامه نویسی آلمان شده است.
2. چهار نمایشنامه (باد زرد، خارجی گمشو، مرگ ناتان در اورشلیم، پابرهنه لخت قلبی در مشت،) به زبان آلمانی نوشته ام که در انتشارات تئاتر مونیخ چاپ شده است.
3. یک نمایشنامه به زبان آلمانی به نام "ترور دیسکو" در انتشارات " گوته-حافظ" منتشر شده است.
4. هشت نمایشنامه (سوسیس با گاز خردل، خدایان کوچولو، هتل اروپا، عروج فرشته نگهبان در آفریقا، آلمان ـ آلمان، نورگاسموس، همزاد، موسیو ابراهیم و گلهای قرآن به زبان آلمانی نوشته ام که یا توسط خودم و یا توسط کارگردانهای آلمانی به صحنه رفتهاند و در صدد چاپ آنها در آلمان هستم.
5. سیزده سال است که مسئول هنری یک گروه تئاتر آلمانی به نام علی جلالی آنسامبل در شهر کلن هستم؟
6. در سال 2016 موفق به دریافت جایزهی افتخاری تئاتر شهر کلن شدم.
7. در سال 2007 یک اپرا به زبان آلمانی در اپرای شهر دورتمند به صحنه بردم.
8. چندین نمایشنامه از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرده ام که تنها ترجمهی موجود در ایران است: پستچی پابلو نرودا، پوزه چرمی، روبینسون و کروزو، ژوزف و ماریا، سیستم گرون هلم، مجموعه آثار کارل فالنتین و لوریو، فرهنگ کوچک ایبسن، جنون محض.
9. بیش از 40 نمایشنامه در شهرهای مختلف آلمان به زبان آلمانی کارگردانی کرده ام.
جناب چینیفروشان ما در عصر اینترنت زندگی میکنیم، به تمام این اطلاعات میتوان خیلی راحت دسترسی پیدا کرد. باور نمیکنم که شما از این اطلاعات بی خبر باشید. پرسش من این است که چه دلیلی دارد، خاک بر روی واقعیت بپاشید؟!
4. «در سفرهای حمایت شدهاش به ایران...
اکثر ورکشاپها و اجراهای من در تهران و دیگر شهرهای ایران با هزینهی شخصی و حمایت گروههای خصوصی بوده است. مایلم که با مدرک این «حمایت ها» را در اختیار عموم قرار بدهم.
بقیه نکاتی که در ارتباط با بانوی آواز خوان ایراد شده، بسیار مفصل است و ایشان را دعوت به یک جلسه در خانه تئاتر مینمایم.
صمد چینیفروشان بیست سال پیش نقدی در ارتباط با نمایش «پابلو نرودا» نوشت. بخشهایی از این نقد:
کوشکجلالی در جریان بازنمایی صحنهای متن بخشهایی و گاه حتی چند تابلوی کامل را حذف کرده است تا از تکرار و آشکارگویی بیش از حد پرهیز کرده باشد. متن نمایش متنی شاعرانه است که به زیبایی و روانی به دست او ترجمه شده است و او با امانتداری کامل اجرای شاعرانهای را برایش تدارک دیده است. وقتی متن ترجمه شده نمایشنامه «پابلو نرودا» اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم و کارگردان نمایش، علیرضا کوشکجلالی درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را به شدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشکجلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی، ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری (سایه روشن) منطبق با دورن مایه نمایش دست یافته است...
بخشهای دیگری از نقد:
«پابلو نرودا» اجرایی شاعرانه و موفق. صمد چینیفروشان
به انگیزه تداوم اجرای نمایش «پابلو نرودا» بر صحنهی تئاتر شهر
1. وقتی متن ترجمه شدهی نمایشنامهی «پابلو نرودا» اثر آنتونیواسکارمتا را از مترجم وکارگردان نمایش، علیرضا کوشکجلالی درخواست میکردم، یک فکر ذهنم را به شدت به خود مشغول داشته بود: اینکه کوشکجلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان، چگونه و بر بنیان کدام دادهها و نشانههای متنی به چنان اجرای زیبا، شاعرانه و پراحساس و سرشار از نشانههای صوتی، حرکتی، ژستی، کنشی، موسیقایی و نوری (سایه روشن) منطبق با دورن مایه نمایش دست یافته است. و علی رفیعی، طراح نور و صحنه این اثر را کدام دادهها و نشانههای کلامی متن به چنان طراحی زیبا و کاربردی و ظریفی هدایت کرده بود که لغزش نشانههای صحنهای و تابلوهای چهارده گانه نمایش را چون امواج نرم و غلتان و کفآلود دریا بر رو و درون و برون یکدیگر ممکن ساخته بود.
2. تردیدی نداشتم که ردپایی از آنچه بر صحنهی نمایش شاهد بودهام را به طریقی خواهم توانست در لابهلای سطور متن نمایش بیابم، چون در هر صورت کوشکجلالی و علی رفیعی با یک متن نمایشی سر و کار داشتهاند؛ اما متون نمایشی معاصر (که پابلو نرودا یکی از همین آثار است) برخلاف متون کلاسیک در توضیح صحنههای خود و ذکر اطلاعات فیزیکی، روانی و... شخصیتها و فضای صحنه و موقعیتها بسیار بخیلاند و همین موضوع تبدیل آنها را به روندی مکاشفهای بدل میسازد. این گونه متون برای تبدیل شدن به نمایش باید مراحل چندی را طی کنند تا دستیابی به زیر متن و لایههای معنایی پنهان در زیر پوسته رویی – نشانههای کلامی حاوی برخی عناصر و نشانههای نمایشی – ممکن شود. اما کدام نشانههای متنی در اثر نمایشی، کارگردان و طراح فهیم صحنه را به لایههای زیرین متن رهنمون میشود تا حاصل کار صرفاً روایت و بازخوانی متن بر روی صحنه نباشد؟!
3. آنچه مسلم است، درمورد پابلو نرودا خارج از محدودهی متن دادههای اطلاعاتی قابل حصول به قدر کافی وجود داشته و دارد و حتی در مورد مردمان شیلی، که مجازها و استعارهها و او را چنان نوشیدند و باردار شعور شعری او شدند، نیز میتوان به شیوههای مختلف به اطلاعات کافی دست یافت. اما اینگونه اطلاعات شاید زمینههای اولیه مناسبی را برای رویارویی با متن نمایشنامه فراهم کند، ولی تا تبدیل شدن به نشانههای صحنهای راه بسیاری را باید طی کند.
4. متن نمایشی معاصر بخشی از نشانههای کلامی، زبانی، شخصیتی، موقعیتی و کنشی اشخاص بازی و دیدگاهها و جهان بینی و نوع رابطهی آنها با یک دیگر را معلوم میکند (که در واقع نشانههای سطحی و بیرونی نمایشنامه را تشکیل میدهد)، اما آنچه را مسکوت میگذارد و کشف آن را به خواننده و مجری متن وا میگذارد، نشانههای دیداری این نقش ویژههای متنی است.
بعد از مطالعه متن
1. کوشکجلالی در جریان بازنمایی صحنهای متن بخشهایی و گاه حتی چند تابلوی کامل را حذف کرده است تا از تکرار و آشکارگویی بیش از حد پرهیز کرده باشد. متن نمایش متنی شاعرانه است که به زیبایی و روانی به دست او ترجمه شده است و او با امانتداری کامل اجرای شاعرانهای را برایش تدارک دیده است. در اجرای زیبا، گرم و شاعرانهی متن، طراحی نور و صحنه دکتر علی رفیعی که آمیزه موفقی از تکنیک سینما و تئاتر شاعرانه است، نقش محوری دارد؛ صحنههای منفصل متن در اجرای کوشکجلالی به صحنهی واحد و مرکبی تبدیل شده و امکان درهمروی و لغزش صحنه ها، تابلوها، مکانها و موقعیتها را به نرمی حرکت حبابهای آب بر سطح امواج آرام دریا فراهم کرده است. صحنه به سه قسمت مساوی تقسیم شده است: پیش صحنه شیبدار به حیاط خانه پابلو نرودا اختصاص یافته است. صحنهی میانی که خود به دو بخش یا دو باریکه راه تقسیم شده است، نشانه یا نمادی از شهر و معابر آن و مکانهای دور از چشم مخصوص دیدار عشاق است و بخش انتهایی که به پنجرهای بزرگ با یک در ورودی ختم میشود، همچون پردهی سینما به کار بازنمایی زندگی مردم شیلی و نحوه ارتباط تنگاتنگ آنها با هستی پابلو نرودا و اشعار او میآید. بخش انتهایی صحنه، کافه مامارُزا، خانه او و محل وقوع وقایع مهم نیمه دوم نمایش است. از این به بعد کار جلالی بسط نشانههای کلامی یا متنی مربوط به شخصیتهای نمایش در قالب نشانههای رفتاری و کنشی آنها بر روی صحنه است.
2. کوشکجلالی در مقام کارگردان از بازیگران خود نه بازنمود رئالیستی شخصیتهای نمایش، که رفتاری سرشار از نشانههای تعمیم پذیر به کل جامعهی زنان، مردان، دختران، پسران و مادران شیلی را میطلبد. بازیگران او با بازیهای استیلیزه و شاعرانه خود نمادها و استعارههای موفقی از اقشار مختلف مردم شیلی هستند که روح گرم، عاشقانگی، هیجانات شاعرانه و مردمی پابلو نرودا و زیبایی و خشونت طبیعت شیلی را توامان بر صحنه جاری میکنند.