دربارهی نمایش «دبستان دوشیزگان» (نقد مهمان)
اندیشه های کوتاه ،دیواره های بلند
محمد عزآبادی (نقد مهمان) نمایش دبستان دوشیزگان به قلم شکوفه آروین و به کارگردانی امیر رضا وزیری که این شبها در سالن پائیز روی صحنه می رود، روایت برگی از تاریخ کشوریست که همیشه در تضاد اندیشه و تحجر و دورخیز به سوی مدرنیته تا سقوط در ورطه واپس گرایی و سنت در طیران بوده است.
دربارهی نمایش «دبستان دوشیزگان» (نقد مهمان)
اندیشه های کوتاه ،دیواره های بلند
د عزآبادی - نمایش دبستان دوشیزگان به قلم شکوفه آروین و به کارگردانی امیر رضا وزیری که این شبها در سالن پائیز روی صحنه می رود، روایت برگی از تاریخ کشوریست که همیشه در تضاد اندیشه و تحجر و دورخیز به سوی مدرنیته تا سقوط در ورطه واپس گرایی و سنت در طیران بوده است. سرزمینی که در حصار اندیشه های کوتاه و دیواره های بلند محصور بوده اما گاهی غیرت غیورانه و بلندطبعی مردان و زنانی که آرمانهای بلند و همتهای سترگ داشته اند فراتر از سگالش های کور و عقاید کوتاه و بلندتر از دیواره های تحجر و سیاه اندیشی درخشیده است و برگ زرینی بر تارک سرنوشت این سرزمین به یادگار گذارده و ستاره ای درخشان در سپهر فرهنگ و تمدن این دیار بوده است.
دبستان دوشیزگان بازآفرینی گوشه ای ارزنده از تذکره تلاش جهت بالندگی و باروری اندیشه دختران و زنان ایران در هیئت یک اثر دراماتیک است بی بی خانم استرآبادی شیر زنی که در دوره پسا مشروطه مظفری کمر همت برای تحصیل و سواد اندوزی دختران سرزمینش می بندد و اقدام به تاسیس مدرسه ای جهت تحصیل دختران به شیوه جدید می کند اما با تنگ نظری هایی که زاییده کوتاه فکری عوام در سایه سیاست بازی خواص است با چالش هایی جدی مواجه می گردد اما با تلاش و استواری موفق به تحقق آرمان خود با وجود برخی محدودیت ها می شود. نمایش دبستان دوشیزگان شیوه روایت مستقیم را برگزیده اما علی رغم انشاء قابل توجه ، فاقد نقاط اوج و عطف قابل تامل و ستیز مناسب می باشد شاید اولین نقطه عطف داستان که چگونگی به مدرسه رفتن خدیجه دختر خانواده است می توانسته شروع خوبی باشد اما با قرار دادن آن در زمانی نامتناسب یعنی حدودا از نیمه های نمایش و عدم پرداخت، این نقطه عطف نیز عقیم مانده است و در ادامه کشمکش ها ما بین شخصیت محوری یا قهرمان داستان با ضد قهرمانان داستان که عناصری متعدد از جامعه پیرامون هستند تقابلی قابل پیش بینی و معمولی ایجاد می کند این نقیصه یعنی نبود یک ضد قهرمان مشخص و کشمکش ساختاری همچنین پراکندگی و چندگانگی رقیب یا حریف در روند درام باعث عدم جدال و ستیز دراماتیک جانانه و قوی در نمایش است و محدود موقعیتهایی که می توانسته است بار دراماتیک نمایش را به دوش بکشد مانند آشنایی خدیجه و قزاق جوان در قزاق خانه بی سرانجام رها شده و ابتر می ماند نمایشی که در اوج انتظار شخصیت محوری آمیخته ای از موقعیت محوری و داستان محوری را نیز با خود دارد به نحوی که این امر باعث عدم تمرکز روی یک محور شده و هیچ یک از موقعیت ها آنگونه که بایسته است پرداخت نشده است همه آنچه گفته شد باعث شده که در این نمایش سوالی حیاتی و مهم مطرح نشود و به دلیل تقابلی نه چندان جدی و ضعیف و عدم گره گذاری مناسب ، در نتیجه به جز یک سری اطلاعات تاریخی زمینه چالش و جستجو برای مخاطب ایجاد نشده است. در این اثر بر خلاف یک اثر کلاسیک تماشاگر به یک کاتارسیس (catharsis )نمی رسد و نمایش به دامان روایت (epic) می افتد و تماشاگر با اثر همزادپنداری نکرده و با آن درگیر و همراه نمی شود. همه آنچه ذکر شد یک نوع ملال آوری و به اصطلاح تخت بودن اثر را ایجاد نموده است.
اما در بعد ساختاری شخصیت، انواع قسم های شخصیتی نهاد (Id) ، (Ego) ،(super ego ) را به صورت تیپ می توان مشاهده کرد(ساختارهای شخصیتی از دیدگاه فروید...) شخصی با آرمان و عقاید روشنفکرانه (super ego ) با متحد یا متحدانی در جامه حریف چون موسی خان و افسر جوان با ویژگی های خود آگاهانه و هوشیارانه و ذاتا همراه(ego) در مقابل جامعه و اجتماعی که از سنت ،تحجر و غریزه فرمان
می گیرند (نهاد Id) می ایستد و وجوه مختلفی از شخصیت پردازی را به منصه ظهور می رساند.
وجود عناصر چهارگانه در این نمایش دیده می شود اما تناسب آن در وجه خاک و آتش در برابر باد و آب
نا برابر و ناموزون است.ما در ظرفی به نام دبستان دوشیزگان رگه های کهن الگویی شخصیتی را نیز مشاهده می کنیم اما با وجود آنکه نویسنده شاید بیشتر می پسندیده است که در شخصیت زن داستان آرتمیس (جسور، سرسخت و...)را به منصه ظهور برساند اما درمختصات خصوصیاتی آتنایی و در مواردی بیشتر دیمتری (کدبانو ،مادر،توانمند و عاشق فرزندان )حرکت می کند و شخصیتهای مرد با توجه به اینکه در قالب ضد قهرمان یا متحد قرار گرفته اند بیشتر با زمختی زئوس گونه ای (خدای خدایان، فراتر از قانون و...) در جاهایی که تاثیرگذاری مهم در روند داستان دارند ارائه شده اند، مانند موسی خان و حتی دایی شیخ اسدالله.
در جایگاه اجرا نیز با توجه به روایت یک اتفاق داستانی مستند و وجوه یک رئالیته که در بستر یک خانواده و خانه تاریخی و سنتی ایرانی(مکانی منحصر و مشخص) رخ می دهد ما المان های مورد انتظار در طراحی را که انعکاس دهنده یک تاریخ و یا مشخصه زمان و مکان رئال و متناسب با آن بازه زمانی باشد را مشاهده نمی کنیم ،شاید انتظاری که از یک اتاق یا حیاط ایرانی می رود با حداقل المان های مرتبط محقق می شد ، یک گلدان یا نماد و تصویری از حوض و ماهی یا حداقل رنگهایی که در بافت تاریخی ایرانی چشم نواز است در طراحی صحنه و نور جای خالی دارند و تنها یک آینه است که ما را با آن زیست بوم، مکان و اتمسفر آن مرتبط می سازد و این به تنهایی بار طراحی صحنه را به دوش می کشد. بازی بازیگران به نقش نزدیک و در جای خود قابل تامل و زیباست بازی هایی که حاصل تجربه تمرین و دریافت صحیح از نقش و موقعیت است و در این میان حضورکارگردانی که در بازیسازی و بازی گرفتن به واسطه تجربه ای ارزنده و گران سنگ شناخته شده است بسیار تاثیرگذار بوده است.
این اثر از آنجا که برگی از دفتر تاریخ و فرهنگ ایران و انعکاس دهنده منش آزادی خواهی مردمان سرزمین گرانقدرمان است جای دستمریزاد دارد و تماشای آن بی شک لحظاتی عالی تر را به جان علاقه مندان هنر و فرهنگ می نوشاند.
محمد عزآبادی- (هنرجوی کارگاه نقد تئاتر- کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)