در حال بارگذاری ...
...

درباره‌ی نمایش «کرم‌های خاکی» - نقد مهمان

لولیدن در دیالوگ ها به روایت کرم های خاکی

درباره‌ی نمایش «کرم‌های خاکی» - نقد مهمان

لولیدن در دیالوگ ها به روایت کرم های خاکی

دقیقاً نمیدانم چه اسمی باید برای یک دسته از تئاتر ها گذاشت ، به گمانم« تئاتر های بوتیکی» اصطلاح مناسبی باشد. شما ویترین کار را فقط می بینید چون فروشنده جنس اصلی را احتکار کرده و با چرب زبانی قصد فروختن همان جنس بنجل دم در را به قیمت گزاف دارد . کرم های خاکی به روایت کامران هوشمندیان در شیراز قصد همین کار را دارد ؛ داستانی کلیشه در بستری کلیشه تر برای کارگردانی ، فقط بوتیکی ست ، همین و بس . انگار نویسنده ، کارگردان ، بازیگرِ نقش اول مرد و خواننده کار بودنِ یک نفر صرفا برای دیده شدن است در حالیکه توانمندی های بازیگر خانم در سایه بد بودن نقش رو به رو کمرنگ میشود . البته به گمانم برخی از تئاتری های ما چون چیزی ندارند رو به تئاتر های فقط زیبا با حرف های مناسب انتشار جملات قصار اینستاگرامی با فرم باد کردن رگ گردن آورده اند .

لولیدن در دیالوگ ها به روایت کرم های خاکی 

درباره‌ی تئاتر «کرم‌های خاکی» 

نویسنده و کارگردان ؛ کامران هوشمندیان 

وحید محمدخانی - دقیقاً نمیدانم چه اسمی باید برای یک دسته از تئاتر ها گذاشت ، به گمانم« تئاتر های بوتیکی» اصطلاح مناسبی باشد. شما ویترین کار را فقط می بینید چون فروشنده جنس اصلی را احتکار کرده و با چرب زبانی قصد فروختن همان جنس بنجل دم در را به قیمت گزاف دارد . 

کرم های خاکی به روایت کامران هوشمندیان در شیراز قصد همین کار را دارد ؛ داستانی کلیشه در بستری کلیشه تر برای کارگردانی ، فقط بوتیکی ست ، همین و بس . انگار نویسنده ، کارگردان ، بازیگرِ نقش اول مرد و خواننده کار بودنِ یک نفر صرفا برای دیده شدن است در حالیکه توانمندی های بازیگر خانم در سایه بد بودن نقش رو به رو کمرنگ میشود . البته به گمانم برخی از تئاتری های ما چون چیزی ندارند رو به تئاتر های فقط زیبا با حرف های مناسب انتشار جملات قصار اینستاگرامی با فرم باد کردن رگ گردن آورده اند .

اساسا کرم های خاکی داستانِ جذاب زوج محور همزاد پندارانه ای برای تماشاگران زن و شوهر خود دارد اما هنگامی که در رفت و آمد های مونولوگ وار خود صحنه های فلش بک میسازد دچار سکته روایتی میشود و اینجاست که متوجه نمی شویم الان گذشته است ، حال است یا آینده . دقیقاً چه درک و دریافتی باید با  میزانسن کارگردانی مطلب را روشن کند که همگی در حد جرقه ای زیبا می ماند ، فقط زیبا! 

تعویض صحنه ها خوب هستند ، سریع و دقیق اما آکسسوار صحنه قبل همچنان در عمق صحنه می ماند در حالیکه کاربردی ندارد و طراحی های صحنه ابتدایی هم بی پاسخ . کرم های خاکی می توانست برای یک عمق زیباتر به محتوا و درامای کار چاشنی مسخ شدگی کرمی کافکاواری اضافه کند اما اساسا کارکرد کرم و دلایل بینامتنی در حد تعریف و اسم باقی می ماند .  شی دراماتیک نمایش که یک تیزبر است وجوهی عینی به خود میگیرد در حد یک نشان دادن به مخاطبان در حالیکه اصل ماجرا از زمان ورود این شی است . متاسفانه تئاتر های از این قبیل سلیقه مخاطب را زایل می کند و نه در شیراز بلکه در سراسر تئاتر ایران ما سلیقه کژتاب شده ای در مواجه با این دست آثار داریم که اتفاقا آنها را می پذیرند . از نقاط پر کارکرد نمایش می توان به وجود کرم ها در انتهای صحنه اشاره کرد که به جز یک بار آنهم در پلات شش و نور غیر مستقیم برای بکگراند استفاده شد و تا انتهای صحنه تزیینی همانجا ماند . مسئله ی بدتر نمایش نداشتن نور منطقی ست تا آنجا که بخاطر استفاده مکرر از رفت و آمد نور های غیر ضرور برای روشن کردن چند نقطه چیز خاصی نمی بینم و موجب آزار می‌شود .‌

کرم های خاکی می کوشد تا خوب باشد اما از یک سوم ابتدایی به بعد وصله پینه های کار پاره میشود و دم خروس های تکنیکی و طراحی بیرون می زند ؛ بلاکینگ های تکراری ، زبان بدن های دمده که شرم دارم بنویسم از کدام فیلم گرته برداری شده است و طراحی نوری که در حد همان صحنه اول است و با پیشرفت داستان نور عقب تر از کار می ماند . نریشن ها ابتدایی برای مقدمه چینی ها قابل پذیرش است اما از همان یک سوم ابتدایی به بعد شروع می کند به سوهان کشیدن روی ایده کارگردانی و آنقدر نچسب میشود که میگویی کاش حداقل یک اکت بداهه به ریتم و تمپو کار کمک کند . 

مخاطب تئاتربین آنجایی ضربه فنی میشود که در آخر کار ایده های ناشیانه کارگردانی در شیفت و تغییر و تبدیل صحنه های رئال به تئاتریکال را در مبتدیانه ترین شکل می بیند و هیچ پلات بندی صحنه ای برایش دو دوتا چهارتا نمیشود و همینجور چرب زبانی کاراکتر های دیالوگ فروش ادامه پیدا می کند تا می فهمی همه هفتاد دقیقه برای رسیدن به یک پایان ده  دقیقه ای سکیسته وار است تا زن و شوهر جدل را کنار بگذارند و بالاخره حرف بزنند .

 مشکل اصلی کرم های خاکی نا آگاهی بازیگران کار از نقاط بحران متن و عدم برجستگی های فکری ست ، فهم مخاطب بر زیبای شناسی تولید کنندگان نمایش می چربد. 

بزرگترین مشکل این است که بازیگران کنش مند نیستند چون کنشگری نمایش در جلوه گری بازیگر نقش اول مرد کار است و در کلیت میزانسنی اثر بروز پیدا می کند اما بقیه ولو حتی همان کرم ها در محاق می ماند . دیالوگ ها که عنصر کنشمند نمایش است در ابتدا مثال متون خارجی ترجمه شده رخ می نماید با همان جنس تعلیق اما رفته رفته جنس دیالوگ ها محاوره تر و ایرانیزه میشود ‌. 

هنر کارگردانی در پردازش رندانه نقاط عطف است ، که توقع داشتم لااقل در صحنه آخر مسائل درام حل شود و داستان شالوده قدرتمند تر پیدا کند ، اما ناشیانه به زوایای تاریک دیالوگ های در طول نمایش سرک کشید و خاموش ماند . 

بازی ها هم همان آمد و شد معمول زیباست بی هیچ پشتوانه دراماتیک ، نه آمدنشان مشخص می‌شود نه رفتنشان فقط از مونولوگ ها می شنویم که هستند و لایه های تغییر وجود شخصیت به کدام سمت می رود .

در کل کرم های خاکی اثری برای یک بار تماشا و فراموش کردن است و آنقدر بر سر عقاید نمایش پایدار نمی ماند که بخواهد در ذهن ما نیز تثبیت شود .

 

وحید محمدخانی (هنرجوی کارگاه نقد تئاتر کانون ملی منتقدان تئاتر ایران )