در حال بارگذاری ...
نگاهی به پرفورمنس «فقط استخوان ها» از فنلاند

کارخانه ای عظیم بر مساحت دو متری

علی جعفری فوتمی- نمایش «فقط استخوان ها» نوشته و کار توماس مونکتون از کشور فنلاند در دهمین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفت. نمونه جذابی از تئاتر فیزیکال با مفهوم تسلط کامل بازیگر بر اجزای تن و بهره برداری تمام وکمال از ماشین بدن بازیگر برای رسیدن به مفهوم حداکثری.

آنچه توسط تام مانکتن از فنلاند در تالار چهارسو به مدت 45 دقیقه اجرا شد نمونه جذابی از تئاتر فیزیکال با مفهوم تسلط کامل بازیگر بر اجزای تن و بهره برداری تمام وکمال از ماشین بدن بازیگر برای رسیدن به مفهوم حداکثری ارتباط با تماشاگران و انتقال پیام درکوتاه ترین زمان ممکن بود. ابزارهای مانکتن کارگردان و اجرا گر این پرفورمنس برای دستیابی به این هدف در نگاه اول ساده و در دسترس به نظر می آید تا آنجا که هر تماشاگری در حین تماشای "فقط استخوان ها" ممکن است بارها و بارها با خود اندیشیده باشد که " من هم می توانم. و این که چیزی نیست. " اما آنچه کار مانکتن (کارگردان- بازیگر) را ممتاز و بی بدیل ( وگاه حتی غیر قابل تکرار) می کند پیچیدگی دستکاری هایی است که دم به دم در ماشین بدن بازیگر کرده و به کمک القائات حسی نور ( تنها یک نور متمرکز با طیف های مختلف رنگی) در صحنه ای با مساحت کمتر از دو متر دستگاه "زمان-مکان-موقعیت" آفریده هایش را دایم به تحرک و پویایی وا می دارد.
سوال اینجاست در انبوه مسابقات استعداد یابی در سراسر جهان که هر روز در آن ها استعداد های گمنام به داوری و قضاوت گذاشته می شود آیا مگر چیزی کمتر از این اتفاق به وقوع می پیوندد؟ بسیاری از شرکت کنندگان در تلنت شوها بدن هایی آماده و تر و فرز دارند؛ آن ها هم با فیزیک بدن هایشان بازی می کنند؛ می توانند خود را در جهات مختلف خم؛ کج یا منحنی کنند؛ عضلات آماده و ورزیده ای دارند و به خوبی از پس بازی با دست و پا و حتی انگشتانشان  بر میایند.کارهایی که مردم معمولی از توانایی انجامشان عاجز اند.از سوی دیگر و به عنوان نمونه اجرای مانکتن با اجراهای لوسیانو روسو (که به سلطان دابسمش جهان معروف است وتوانایی خارق العاده در بازی هماهنگ عضلات صورتش  با موسیقی دارد) چه تفاوتی به چشم می خورد؟  چه چیزی پرفورمنس تام مانکتن را از اجرای شرکت کنندگان این مسابقات جدا کرده و به آن هویت ممتاز نمایشی می بخشد؟ پاسخ را باید در حضور چند عنصر در این اجرا یافت:
نخستین عنصر ایده پیش رونده است.هسته اولیه شکل گیری هر نمایشی ایده است؛ این ایده می تواند در موضوع یا در فرم یا در هردو یافت شود. نکته مهم این است که ایده توانایی نوزایی و پیشروی را در خود داشته باشد و در طول اجرا در نقطه شروع باقی نماند.
طبیعتا شرکت کنندگان در تلنت شوها برای اجرای خود ایده دارند اما ایده ها نوزا و پیشرونده نیستند. شرکت کننده اجرای خود را بر مبنای ایده اولیه ( که عمدتا در فرم و نه در محتوا است) آغاز می کند و می کوشد در زمانی بسیار کوتاه به مدد اعجاب اجرای آن ایده نظر موافق داوران را به خود جلب کند در حالی که در اینجا مانکتن پرفورمنس خود را با ایده اولیه ای آغاز می کند اما در طول نمایش ایده در جای خود ثابت نمانده و متناسب با اجرا دایم در حال پیشروی و رسیدن از نقطه ای به نقطه ی دیگر است. برای اجرای ایده ها ( که درهم تنیدگی میان موضوع و فرم هایشان در هر لحظه کاملا مشهود است) از تمام امکانات ماشین بدن به عنوان ابزار اجرا استفاده می کند و دقیقا بر خلاف شرکت کنندگان مسابقات استعداد یابی بر بهره برداری حداکثری از تنها یک یا دو ابزار بدن ( مثلا دست ها یا عضلات صورت یا پاها یا حتی توانایی فیزیکی حنجره وتارهای صوتی) پافشاری نمی کند. به یاد داشته باشید که هدف از اجرای "فقط استخوان ها"  اعجاب یا مقهور کردن تماشاگران نیست در حالی که در تلنت شوها این اصلی ترین هدف شرکت کنندگان است.
عنصر بعدی تصویر سازی و ایجاد موقعیت های دراماتیک است. عنصری که به جرات می توان گفت در اجرای شرکت کنندگان مسابقات استعدادیابی به ندرت به چشم می خورد. مانکتن در پرفورمنس 45 دقیقه ای خود دایم در حال ایجاد موقعیت های دراماتیک ؛ تصویر سازی و تجربه تجزیه اجزای ماشین واحد به کاراکترهای متفاوت است. اگر بدن اجراگر را به عنوان یک  دستگاه  در نظر بگیریم هرکدام از اجزای این دستگاه معمولا و به شکل عرفی در خدمت کلیت این دستگاه قرار گرفته و هیچکدام هویت مستقلی از یکدیگر و طبیعتا از کل دستگاه پیدا نمی کنند. به همین دلیل " یک" اجراگر صرفا " یک " دستگاه و "دو" اجراگر "دو" دستگاه به شمار می آیند در حالی است که در تئاتر فیزیکال ( و نه در مسابقات استعداد یابی) هرکدام از اجزای "یک" دستگاه می توانند به صورت موقتی یا دایم هویت مستقل پیدا کرده و بنابراین "یک" بازیگر دیگر صرفا "یک" دستگاه نیست وخود می تواند به دستگاه های پرشمار با هویت و شخصیت مستقل در صحنه تبدیل شود . از همین روست که در "فقط استخوان ها" هرکدام از دست ها هویت جداگانه پیدا می کنند؛ هر زانوی بازیگر کاراکتری مجزا از زانوی دیگر می سازد و چگونگی ارتباط میان این کاراکترهای مستقل با هم دقیقا به ایجاد موقعیت های نمایشی گوناگون منجر می شود.

عنصر سوم امکان بهره برداری کارگردان- بازیگر از اتمسفر هر اجرا و تولید بداهه های برآمده از موقعیت های پیش بینی نشده در پروفورمنس "فقط استخوان ها" است. حضور تماشاگران و سطح ایجاد ارتباطشان با پرفورمنس می تواند به  ورود تماشاگران به صحنه اجرا و اثر گذاریشان در بخشی از اجرا منجر شود. از سوی دیگر تام مانکتن از تماشاگران می خواهد اورا برای ادامه نمایش یاری کنند و در این راه قوا و حتی استعداد های پنهان شده تماشاگران را به چالش می کشد. این هم دقیقا چیزی است که در مسابقات استعداد یابی به چشم نمی خورد. در اجرایی که من شاهد بودم ، زمانی که تام از طریق ترکیب دو شخصیت  صوتی متفاوت با هم به به آفرینش شخصیت صوتی سوم می رسید ناگاه یکی از تماشاگران ؛ خود انگیخته؛ به بازیگر پیشنهاد استفاده از صدای یک حیوان داد. توانایی بازیگر در استفاده بهینه از این شخصیت صوتی ناخواسته و به ناگاه در نمایش وارد شده و تصمیم گیری سریع کارگردان –بازیگر برای ایجاد پلن دوم  و تعمیم این بازی بداهه به دقایق بعدی نمایش و در خواست از تماشاگران دیگر برای مشارکت در این بازی نمونه مشخصی از قدرت پیشروی ایده ها؛ تسلط کارگردان- بازیگر بر ابزار بدن بازیگر و  بهره گیری مناسب از اتمسفر اجرا برای ایجاد سطح  بالاتری از ارتباط تماشاگران با پرفورمنس است.
"فقط استخوان ها" تجربه ی جذابی از مواجهه تماشاگران با رویکرد دیگر گونه و شاید نامتعارف نمایشگر با صحنه است. در "فقط استخوان ها" تماشاگران کمتر از یکساعت برای گشت وگذار در جهان بدن بازیگر فرصت دارند . معارفه تماشاگران با این جهان تازه به سرعت و از طریق یک اورتور نمایشی کوتاه در ابتدای پرفورمنس صورت می گیرد؛ قراردادها ی نمایشی بسته می شود وحالا شما آماده اید تا در این گشت وگذار کمتر از یک ساعته ؛ همچون کریستف کلمب پا در دنیای ناشناخته توماس مونکتن بگذارید. به این جهان تازه خوش آمدید.

علی جعفری فوتمی

عضو کارگروه نقد آثار سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر




نظرات کاربران