در حال بارگذاری ...
نگاهی به اجرای نمایش «خانه سیاه است» به کارگردانی محسن اردشیر

بزرگداشتی برای شعر و بدن

امید طاهری- نمایش "خانه سیاه است" نوشته و کار محسن اردشیر از آمل در ششمین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار اصلی تاتر شهر به روی صحنه رفت.

نمایش "خانه سیاه است" تلاش می کند تا با آلزایمر جامعه کنونی ما مقابله کند. کوشش نمایش بر این است تا دو عنصر فراموش شده را به یادمان بیاورد. بدن را و شعر را.

جهان تکنولوژی زده ی امروز، از سال ها پیش علیه بدن آدمیزاد به مبارزه برخواست. تکنولوژی هر آنچه را به جهان عرضه کرد، دروغی بزرگ همراه داشت که با جمله مسمومِ « برای آسایشِ شما »، تنِ آدمی را از دایره ی زندگی اش خارج کرد. تکنولوژی ما را تن پرور بار آورد اما این دروغِ شیرین، در حقیقتِ تن کُشیِ بیرحمانه ای بیش نبود.

اگر در گذشته بشر برای جابجایی از حیواناتی چون اسب بهره می گرفت، تن خود را در تماس با تنِ موجودی جاندار قرار میداد. جانی بر تنِ خود می افزود. ناچار بود به فهمِ جانِ حیوان. ناچار بود به فهمِ تنِ خود. اما آهن پاره ی دلربایی چون اتومبیل، نه جان دارد که فهم شود و نه جانی بر تنِ انسان می افزاید. برای راندنش نیازی به فهمِ تن نیست. ما رفته رفته با هجوم تکنولوژی در تنبلی تن هایمان، این توده ی گوشت و خون را از فهم خالی کردیم. این توده ی گوشت و خون، دیگر شعر هم بر نمی انگیزد. بشر سال هاست آنقدر که از سرعت جنون آمیزِ پیشرفت و تنوعِ داده های تکنولوژی، شگفت زده می شود، دیگر از شنیدن یا خواندن شعری ناب، دچار شعف نمی گردد.  مرگِ بدن، و هجرت شعر از زندگی ما، مصیبت بار است. یاد باد آن سخن استادی که می گفت: «خدایا، یک بار دیگر شعر و شعور را به این جامعه باز گردان.» نمایش "خانه سیاه است" بر چنین کانسپتی استوار است و ارتباط مخاطب با این نمایش، ارتباطی از جنس یادآوری است. یادآوری تنی که روزگاری قادر بود طنازی کند، و کلامی که روزگاری قادر بود شاعرانه باشد. تکیه این اجرا بر تئاتر فیزیکال و تلفیق این شیوه با کلام شاعرانه ی فروغ فرخزاد، اگر چه در شکل اجرایی کمی مخلِ یکدستی اندام اثر است، اما در تولید معنا، کنار هم قرار گیری شعر و زندگی شاعرانه ی فروغ فرخزاد، با واقعیت تن، (که از قضا برای این شاعرِ جسور، دغدغه ای بی پایان بود) نمی تواند خالی از کشش و کشمکش در ذهن مخاطب باشد.

اگر یادآوری شعر و تن را در این سطور تفسیر بدانیم، بیرحمانه کمر به قتل نمایش "خانه سیاه است" بسته ایم. چه اینکه این اثر نه نمایشی مستند از زندگی فروغ فرخزاد است، نه تئاتر فیزیکالی که تماما مولفه های آن نوع تئاتر را در خود داشته باشد و آن نوع اندیشه را پیگیری کند. به ناچار باید از خود بپرسیم این نمایش، چیست؟ برای چه بخش هایی از زندگی و مصائب یک شاعرِ پرآوازه را در تلاقی تن ها، و به واسطه رفتارهای بدن به نمایش می گذارد؟ چه چیزی را جستجو  می کند؟ چه محتواهای دیگری در ذهن کارگردان رسوب کرده و انباشت شده که چنین شکلی از اجرا از آن زاده شده است؟

بیرحمانه است اگر بگوییم کارگردان امکاناتی را در اختیار داشته و آن ها را در چیدمانی نه چندان هدفمند، به اثری نه چندان دغدغه مند تبدیل کرده است. امکان هایی چون یک گروه بازیگر که بدن هایی آماده و تسلط و تمرکز خوبی بر صحنه دارند. حرکات و رفتارهای موزونشان در سطحی ساده و ابتدایی قرار ندارد و آشکار است که از پس تمرین های دشوار و طولانی زاده شده. به بیماری تولید انبوه نمایش های فرم گرای امروزی که گروهی از بازیگران را با چند جلسه تمرینِ سطحی وادار به اجرای چند حرکت بسیار ابتدایی می کند، گرفتار نیست و لحظه به لحظه ی اجرا حکایت از تمرین و ممارست بسیار دارد.

محسن اردشیر این امکان ها را در کنار حساسیت و دقت و ظرافت در طراحی صحنه و ایجاد اتمسفر اجرا، و دیگر مولفه های نمایش در کنار هم چیدمان می کند تا از حسن همجواری آن ها، معانی شکوفه دهند و رشد کنند. گاهی یک شاعر را در برابر اجتماع و گاه اجتماع را در برابر شاعر قرار می دهد. خُردکنندگیِ ناشی از بی مایگیِ موجود در گروهی از انسان ها، از روشنفکرنمایان گرفته تا روزنامه نگارانِ زرد، در جای جای اجرا ویرانگرِ شاعرانگی و رهایی تن هاست. این مفاهیم از دل اجرا زاده می شود و ای کاش فقط گاهی کارگردان مجذوب توانایی بازیگرانش در خلق حرکات ورزشی نمی شد. حرکاتی که گاهی در لحظاتی از اجرا از کانسپت اصلی اثر فاصله می گیرد و کمی حالت باج دهی به مخاطب برای مجذوب کردنش را پیدا می کند. درست در همین لحظات است که مدام مسابقات ژیمناستیک و حرکات شگفت انگیز ورزشکاران، برایمان تداعی می شود و با قدرت و جذابیت بیشتری در ذهنمان جای می گیرد و مقابل این نمایش قد علم می کند. البته خیلی سریع اجرا، تئاتریکالیته خود را بازیابی می کند و یادآور می شود که این یک تئاتر است. چیزی که شما در سالن های ورزشی و سیرک نمی بینید. چیزی که در هیچ کجای دنیا به جز در لحظه ی مواجهه با تئاتر، شاهدش نیستید. چیزی که هرگز و هرگز نمی تواند تئاتر را در قیاس با ورزش های نمایشی و نمایش های سیرکی قرار دهد. چرا که این یک قیاس مع الفارغ است. نمایش "خانه سیاه است"، در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر، ثابت کرد که تئاتر در دیگر استان ها، ظرفیت های بالایی را به دست آورده و قادر است سالن چموشی چون اصلی تئاتر شهر را در اختیار بگیرد و مخاطبان خود را همراه کند.

امید طاهری

عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر




نظرات کاربران