در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش "دستورالعمل های پرواز برای خدمه و خلبان" نوشته و کار فرهاد فزونی

تجربه ای برای فضاسازی تازه در تاتر ایران

رسول نظرزاده- تالار مولوی در سومین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر میزبان نمایش«دستورالعمل های پرواز برای خدمه و خلبان» نوشته و کار فرهاد فزونی بود. این اثر یک پرفورمنس نمایشی و ترکیبی از تصاویر گرافیکی، شعر، اسلاید ، موسیقی ،تک گویی ... است و در این شکل اجرا نباید به جستجوی داستان ،دیالوگ و متن به شکل قراردادی آن بود.

 

نمایش «دستورالعمل های پرواز برای خدمه و خلبان» یک پرفورمنس نمایشی است. ترکیبی از تصاویر گرافیکی، شعر، اسلاید ، موسیقی ،تک گویی ... در این شکل اجرا نباید به جستجوی داستان ،دیالوگ و متن به شکل قراردادی آن بود. بیش از همه تمرکز اجرا برخلق «جغرافیایی ذهنی» ، «فضا» و « خروج» از ضرباهنگ شرطی شده در مخاطب است. برای همراهی با این شیوه  - که ریشه های عرفانی دارد- باید از ضرباهنگ پرشتاب بیرون واز مصرفی دیدن اجرا و فایده گرایی آن «خروج» کرد و خود را به ریتم و طنین واژه ها و فضای موسیقیایی مدرن وبازی نورها سپرد. اینگونه است که موسیقی و ریتم انعکاس واژه ها وتک گویی ها و آوازی که گهگاه در فضا می پیچد در کنار حرکات نقش پوش ها انگار تابلوهایی شاعرانه در فضا ساخته اند تا تماشاگر را به خلسه ای ناخواسته فرو برند. جایی که اندیشه ازتفسیر نشانه ها و ذهنیت منطقی معنا سازی به تدریج آزاد می شود. نقش ها و نقش پوش ها و نقطه ی اوج داستان ها و دریافت های مخاطب رها می شود تا در زمان جاری اجرا برای لحظاتی به مراقبه ای خودخواسته فرو شود. این تجربه نیاز به تمرین و مکاشفه در خود دارد. مخاطبی که با این فضا آشنا نباشد به زودی از یافتن «چیزی» در متن و اجرا سرخورده می شود و ادامه ی اجرا را خسته کننده می یابد. اجرا برای رسیدن به این «خروج» از راه درام و متن و گفتگو پیش نمی رود بلکه بیشتر با حجم بالای موسیقی کوبشی برای القای فضایی ذهنی و تصاویر اسلایدی گرافیکی کار می کند. ( جای موسیقی فیوژن با مایه های شرقی عرفانی در متن و اجرا خالی است.)

اینگونه است که  بازی ها و کلام  دراین اجرا در مرحله اهمیت دوم قرار دارند. با اینکه از بازیگران حرفه ای تاتر و سینما برای القای چنین تجربه ای استفاده شده است (پگاه آهنگرانی و مارین ون‌هولک) اما تلاش بسیاری برای دیده نشدن آنها صورت پذیرفته شده است. آنها بیشتر به صورت نقشمایه هایی درازدحام تصاویر و خطوط پراکنده دیده می شوند و صدایشان اغلب از از حنجره ی صداهای ضبط شده پخش می شود.حضوری که با توجه مایه ی «مرگ» و «سقوط» دراجرا ، آنها را تبدیل به ارواحی سایه وار کرده است. آنچه هنوز در اجرا تمرکز مخاطب را به خود جلب می کند «اسکوتر» های زیر پای بازیگران است که به آن ها جلوه ای ربات گونه و صنعتی بخشیده است.

 با کمی دقت خطوط کمرنگ و دور متن واجرا رامی توان از میان صداهای پراکنده ی آن دریافت کرد: صدای دختری – مهسا- که در وضعیت کما بین مرگ و زندگی به سر می برد ، صدای مرد کافه چی در کافه اش که معلوم نیست چرا و برای چه کسی درباره نوعی از خرگوش و گوزن در جنگلی دور سخن می گوید، شخصی که از پرواز با هواپیما و سقوط می ترسد، صدای زن و مردی که فصل هایی از کتاب آموزشی چگونگی پروازبرای خدمه و خلبان را بلند می خوانند، و صدای اسپیکرهای ورودی و خروجی وراهنماهای گوناگون فرودگاه و...

این پیرنگ ها در سه لایه نمایشی در اجرا به چشم می خورند: ابتدا  جلوه های نمایشی پرواز با هواپیما ، از تشریفات مهماندارها ، و عبور ازورودی ها و دروازه ها، سپس  چرخ ها ، نمودارها و زمان سنجی ها ، خطوط هوایی، فشارو اینرسی حرکت ، جدا شدن از زمین ، بلند شدن تا معلق ماندن ،ترس از فضاهای خالی و شیب تند و شرایط سقوط و... در این بخش نشانه های پرواز با مراحل مختلف سفر زندگی و دل کندن از چسبندگی به آن دیده می شود. عبور از دروازه ها نیاز به عبورازترس ها و دلبستگی ها دارد وخطر پذیری و مواجه شدن با امکان سقوط به توانایی دل کندن نیاز دارد. درلایه بعدی  جلوه های نمایشی نیمه عرفانی درصدای مرد کافه چی شنیده می شود. وقتی ازتجربه های زیستی غریبش از گوزن ها و خرگوش های جنگلی دور سخن می گوید.

لایه ی نمایشی دیگر اجرا توجه به صدای مهسا است که به شکلی نمادین به کما فرو رفته  و همه ی اجرا می تواند ذهنیت او باشد که در زندگی از ترس ها و ضعف هایش عبور نکرده و هر روز در قفس های خودساخته وعادت شده اش در حال مُردن است. چیز زیادی از زندگی او نمی دانیم . او به شکل کلی ودر مفهوم زندگی عمومی دیده می شود. ذهنیتی که کم کم به کل آدم ها گسترش می یابد و در جملاتی قصاردر انتها بر روی اسلاید درشت نمایی می شود: «کسی که از آینده بترسد، مُرده است»، «وقتی برای امرار معاش به شغلی چسبیده ای مُرده ای.»، « کسی که از تغییر بترسد مُرده است» و...

متن و اجرا می کوشد میان این سه لایه ترکیب و تصادم ایجاد کند که همین پاشنه ی آشیل اجرا به شمار می رود. ترکیبی که به نقاط اتصال بیشتری نیاز دارد تا ذهنیت مخاطب بتواند جاهای خالی آن را پُر کند و متن و اجرا جان بیشتری بگیرند. این ترکیب دراین نقطه ها به صورت دور دیده می شود ؛ حالت کما و بلاتکلیفی مهسا به صورت موازی در کنارحالت ترس از پرواز درهواپیما قرار گرفته و مایه های مرگ و تناسخ و زایش دوباره از گوزن چهلم در جنگل به عبور از مدارها و مسیرهای ذهنی مرگ ذهنی مهسا میدان می دهد. در هنگام اجرا این سه مسیرهمراه با صدایی که مدام با زبان آموزشی وخشک درباره چگونگی مراحل پرواز با هواپیما و معرفی حیوانات جنگل و...سخن می گوید به خوبی با هم ترکیب نمی شوند تا به شکل برش موازی وبیان دیالکتیکی، ابعاد معنا را گسترش دهند تا شکل سوم آن در ذهن مخاطب شکل گیرد. ضرباهنگ آرام و سنگین موسیقی که به ویژه از مایه های ترکیبی شرقی به دور است بیشتر مخاطب را در یک بی وزنی و خلسه وار کلیپ مانند رها می کند، به جای اینکه با خود درگیر کند و به تعمق وا دارد.

طنین صدای سرد و خواندن واژه های خشک فصل های مختلف کتاب آموزشی پرواز، غلبه ی زیادی در اجرا دارد و در مقابل صدای درونی آدم های نیمه مُرده یا چسبیده به زندگی قراردادی هر روزه، چندان خود را نشان نمی دهد. تضاد درونی انسان های درگیر ترس ها و عادت هایش ساخته نمی شود ونقش پوش ها در میانه ، بیشترربات هایی درگیر زندگی ماشینی و تکنولوژیک و درازدحام خطوط گرافیکی ریاضی وار را نشان می دهند تا سه نوع زندگی که قرار است در انتها خطوط آنها در هم ترکیب شوند.

«تکرار» یکی از نشانه های مهم اجرا است که در حرکت های افقی نقش پوش ها وخطوط روی دیواراسلایدها و نورهای کف صحنه دیده می شود که در همراهی موتیف و ضرباهنگ تکرار شونده ی موسیقی و آواها به گوش می رسد. باند صوتی و شنیداری اجرا چنان پرحجم است که به نظر می رسد تنها با شنیدن صداها و موسیقی ، بتوان بخش زیادی از اجرا را به همین صورت دریافت کرد.

با اینکه پرفورمنس «دستورالعمل های پرواز برای خدمه و خلبان» می کوشد در ترکیبی تازه از سه پیرنگ به فضاسازی تازه ای در تاتر ایران روی بیاورد اما هنوز این تجربه تا رسیدن به گستره ای که می کوشد به آن دست یابد فاصله بسیاری دارد. توجه به لایه های گوناگون متن و دنیای درونی آدم ها و نشانه های تصویری تجربه هایی که سعی در ترکیب آنها دارد به همراه موسیقی پست مدرن ترکیبی که مایه های عرفانی شرقی را هم مد نظرقرار داده باشد به غنی شدن هر چه بیشتراین تجربه های تازه در تاترمضمون زده ی تکراری ایران خواهد انجامید.

رسول نظرزاده
عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر
 




نظرات کاربران