نقد نمایش «آسایشگاه» به کارگردانی محمدحسین زیکساری
رنج ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان

دکتر شهرام خرازی ها_ «آسایشگاه» از معروف ترین آثار هارولد پینتر و از قابل دفاع ترین نمایشنامه های سیاسی در حوزه ادبیات نمایشی است.این نمایشنامه نخستین بار در ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ در سالن تئاتر «هامپستد» لندن اجرا شد و متعاقبا در ۲۵ ژوئن همان سال در سالن تئاتر «آمباسدور» لندن به اجرای دوم رسید.پینتر در این نمایشنامه نقاب از چهره سیاستمداران بر گرفته و پشت پرده سیاست را آن گونه که هست،نه آن گونه که به نظر می رسد،عیان می کند.کل نمایشنامه به استثنای پرده پایانی آن،در یک آسایشگاه می گذرد که نماد جهان معاصر است.ماجرا با مرگ بیمار شماره ۶۴۵۷ و باردار شدن بیمار ۶۴۵۹ آغاز می شود.مقامات ارشد آسایشگاه باید در قبال این رخدادها پاسخگو باشند بنابراین درصدد یافتن قاتل همچنین پیدا کردن پدر بچه برمی آیند.در نهایت مشخص می شود که سرپرست آسایشگاه(روت) ۶۴۵۷ را به قتل رسانده و ۶۴۵۹ را باردار کرده است.سرپرست به جرم قتل و تجاوز کشته می شود و مباشرش(گیبس) جای او را می گیرد.
نقد نمایش «آسایشگاه»
نویسنده: هارولد پینتر
کارگردان: محمدحسین زیکساری
بازیگران: محسن نوری، مهرداد مصطفوی، پرهام یدالهی، سمانه اسماعیلی، علی پویا قاسمی، سروش شاکر، محمدحسین زیکساری
مکان اجرا: تماشاخانه پالیز
«آسایشگاه» از معروف ترین آثار هارولد پینتر و از قابل دفاع ترین نمایشنامه های سیاسی در حوزه ادبیات نمایشی است.این نمایشنامه نخستین بار در 24 آوریل 1980 در سالن تئاتر «هامپستد» لندن اجرا شد و متعاقبا در 25 ژوئن همان سال در سالن تئاتر «آمباسدور» لندن به اجرای دوم رسید.پینتر در این نمایشنامه نقاب از چهره سیاستمداران بر گرفته و پشت پرده سیاست را آن گونه که هست،نه آن گونه که به نظر می رسد،عیان می کند.کل نمایشنامه به استثنای پرده پایانی آن،در یک آسایشگاه می گذرد که نماد جهان معاصر است.ماجرا با مرگ بیمار شماره 6457 و باردار شدن بیمار 6459 آغاز می شود.مقامات ارشد آسایشگاه باید در قبال این رخدادها پاسخگو باشند بنابراین درصدد یافتن قاتل همچنین پیدا کردن پدر بچه برمی آیند.در نهایت مشخص می شود که سرپرست آسایشگاه(روت) 6457 را به قتل رسانده و 6459 را باردار کرده است.سرپرست به جرم قتل و تجاوز کشته می شود و مباشرش(گیبس) جای او را می گیرد.
پینتر در «آسایشگاه» به ساختار رمان های پلیسی نزدیک شده است؛نمایشنامه با تجاوز و قتل شروع شده سپس افرادی به عنوان مظنون مطرح می شوند و در پایان هویت فرد مجرم آشکار می گردد.پینتر به شیوه رمان های آگاتا کریستی درست در آخرین سطور قاتل را معرفی می کند.با وجود همه این شباهات ساختاری،«آسایشگاه» یک نمایشنامه جنایی محسوب نمی گردد و بیشتر حال و هوایی سیاسی و روانشناختی دارد.ارزش کار پینتر در این نکته نهفته است که او یک نمایشنامه سیاسی را با ساختاری شبیه به رمان های پلیسی نوشته است.زیکساری در اجرا به متن طویل پینتر بر اساس ترجمه رضا دادویی وفادار بوده است هر چند که تغییرات بسیار جزئی در دیالوگ ها اعمال کرده که به بهتر شدن کار منجر گشته است.
نمایش افتتاحیه موزیکال بسیار هدفمند و جذابی دارد؛تمام کاراکترها در کنار هم ترانه سال نو را می خوانند و فضای شادی را به وجود می آورند که در تضاد کامل با اتمسفر تلخ کافکایی آسایشگاه است.حرکات عروسک وار روت و کاتس به درستی طراحی شده اند زیرا بعدا در اواخر نمایش،مشخص می شود که این دو چون عروسک های خیمه شب بازی،نخ حیات شان در دست صاحبان برتر قدرت است.همخوانی مناسب و دقیق بازیگران در همان آغاز کار،تماشاگر را بشدت جلب نمایش می کند.
نمایشی کردن رگه های طنز قوی موجود در متن تلخ و بشدت جدی پینتر اصلا آسان نیست.هر گونه زیاده روی در برجسته کردن طنازی های سرپرست آسایشگاه و دیگران،نمایش را در معرض خطر فاصله گرفتن از مقصد نهایی قرار می دهد و شیرازه کار را از هم می پاشاند.در این راستا باید به این نکته توجه داشت که روت سخت ترین نقش این نمایشنامه است زیرا باید طناز باشد و مزور،جدی،دروغگو،حیله گر و سیاس.جمع کردن همه این صفات در کنار هم و نمایشی کردن آن ها،مستلزم تمرین زیاد و صرف انرژی فراوان است.محسن نوری در نزدیک شدن به این نقش نسبتا موفق است اما سیمایی که از سرپرست آسایشگاه ترسیم می کند آن قدر همدلی برانگیز نیست تا تماشاگر از مرگش متأثر گردد.سمانه اسماعیلی،تنها بازیگر زن نمایش،نقش کاتس را خوب از آب در آورده است اما در برخی از لحظات نمایش بیش از حد از قالب نقش بیرون می آید.به جز نوری و اسماعیلی،بقیه هنرپیشه ها بازی قابل بحثی ندارند.یک جاهایی بیهوده رو به بازی اگزجره(اغراق آلود) آورده اند ضمن آن که حجم عمده ای از دیالوگ های شان را بسیار پرفشار بر زبان جاری کرده اند که اصلا ضرورتی نداشته است.
در چهره پردازی هنرپیشه ها نکات قابل تأملی به چشم می خورد از جمله خطوط و چین و چروک های ظریفی که روی صورت ها نقش بسته اند تا رنج پنهان ساکنین آسایشگاه وجه بصری بیابد.تنها بازیگر نمایش که گریم مناسبی ندارد،مهرداد مصطفوی در نقش گیبس است.اگر چه او به فراخور نقشش به گریم خاصی نیاز ندارد اما چهره اش بیش از حد خنثی است.اگر چه بخشی از این خنثی بودن به خاطر پنهان نگه داشتن ماهیت واقعی گیبس تا پرده آخر نمایش الزامیست اما نه تا آن حد که به گسست رابطه تماشاگر با وی بیانجامد.
«آسایشگاه» سرشار از موقعیت های نمایشی جذاب و کنجکاوی برانگیز است که البته برخی از این موقعیت ها به سبب اجرای بد در نمایش،هدر رفته است مثلا فصل شوک الکتریکی که بسیار ضعیف بازی و کارگردانی شده است.پینتر در بسیاری از بخش های نمایشنامه،عمدا دو موقعیت نمایشی را همزمان با هم خلق نموده و گسترش داده است.این کار در نمایشنامه نویسی بسیار دشوار است از آن دشوارتر،اجرای این موقعیت های همزمان روی صحنه است که احتمال بر هم زدن یا تضعیف تمرکز تماشاگر را در پی دارد؛کارگردان های آسانگیر یا آماتور معمولا اجرای همزمان را کنار گذاشته و به این ترتیب با پاک کردن صورت مسئله،خیال خود را راحت می کنند.اصرار زیکساری بر اجرای موقعیت های نمایشی همزمان قابل تحسین است.او این موقعیت ها را به گونه ای طراحی و اجرا کرده که اصلا تمرکز تماشاگر به هم نمی ریزد.بخشی از این موفقیت مدیون طراحی مناسب صحنه و نور نمایش است.غزال مجتهدی صحنه را به سه قسمت مشخص تقسیم کرده است:بخش مرکزی یا همان کانون صحنه و دو بخش در حاشیه.علی کوزه گر نیز با استفاده از شمعدان ها به عنوان منبع نوری هر بخش،تفکیک صحنه را تکمیل کرده است.ساختار بندی فیزیکال صحنه بخصوص مسیرهای جانبی عبور و مرور هنرپیشه ها سبب شده تا کارگردان با سهولت بیشتری میزانسن ها را طراحی و پیاده کند.مکان(وزارتخانه،آسایشگاه،تک تک اتاق ها و...) در نمایشنامه پینتر دارای هویت و ماهیت مستقل و همچون پرسوناژها،جاندار و زنده است از همین رو طراحی میزانسن برای اجرای چنین متنی اهمیت زیادی دارد و عدم دقت در این زمینه ،کلیت کار را بر باد می دهد.رخوت حاکم بر آسایشگاه رخوتی ظاهری است و در زیرساخت آن،دینامیسم عجیبی نهفته است.زیکساری این نکته را دریافته و تا حدودی توانسته برای سیاهچال مدرنی به نام آسایشگاه،آن گونه که مد نظر نمایشنامه نویس بوده،فضاسازی کند البته فضاسازی نمایش بی نقص نیست؛مثلا ایده استفاده از ویدئوپروجکشن به عنوان دوربین مداربسته هر چند بک گراند چشمنوازی برای صحنه فراهم آورده اما این سؤال را در ذهن پدید می آورد که با وجود آن همه دوربین و نظارت پنهانی از راه دور،چگونه هیچ سرنخ تصویری از فرد قاتل و متجاوز به دست نمی آید؟تماشاگر از خود می پرسد:پس فایده این دوربین ها چیست؟و نمایش از پاسخ دادن به این سؤال طفره می رود.در نورپردازی نمایش نیز اگر دقت بیشتری به خرج داده می شد،فضا بهتری از اینی که هست از آب در می آمد.
زیکساری تا اواسط نمایش در حفظ ریتم موفق است اما در نیمه پایانی،کنترل کار از دستش خارج شده و با نوسان زیاد اجرا را پیش می برد به گونه ای که نمایش بعد از یک افت ریتم،ناگهان در چند دقیقه پایانی، با وقوع دو قتل پیاپی و حضور گیبس در وزارتخانه و متعاقبا گره گشایی نهایی،صاجب ریتمی فوق سریع می شود که هیچ تناسبی با ریتم بخش های قبلی ندارد!این تشتت در حالی رخ می دهد که در نمایشنامه با چنین نوسان شدیدی در ریتم مواجه نیستیم.
آسایشگاه تابلوی دهشتناکی از آینده بشر معاصر پیش چشم می گذارد.در جهان مخوفی که پینتر خلق کرده است،آدم ها نه با نام بلکه با شماره شناخته می شوند.تنها کسانی صاحب نام هستند که از رده بیماران خارج بوده و جزء مقامات و کارکنان آسایشگاه محسوب می شوند.این تضاد طبقاتی در جای جای نمایشنامه با ظرافت پنهان شده است.محمدحسین زیکساری در نمایش آسایشگاه با اغماض از چند ایراد جزئی موفق شده تا جهان مخوف پینتر را روی صحنه جان ببخشد.این یکی از بهترین اجراهای «آسایشگاه» در ایران است/.
دکتر شهرام خرازی ها_ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران