در حال بارگذاری ...
نگاهی به متن و اجرای نمایش «روال عادی» به کارگردانی محمدرضا خاکی

روال عادی و نقد ساختار های مدیریت قدرت در عصر مدرن

صمد چینی فروشان- نوشتن در باره ی "روال عادی" یکی از دشوارترین چالش های من به عنوان یک منتقد بود. متنی ساده، طراحی شده بر اساس موقعیتی نه چندان غریب و پیچیده، به ویژه برای من ایرانی که بیش هزارو پانصد سال تجربه ی مشابه را از سرگذرانده ام، متنی با دیالوگ های عادی و روزمره ی میان یک رئیس امنیتی جوان و یک خبرچین زیرک و باهوش میان سال، متنی بی نیاز از جلوه های زبانی و تکنیک های ساختاری توجه برانگیز، که عرصه را برای قلم فرسایی های عالمانه ی منتقد تنگ می کند، به راستی چالش برانگیز است. اما موضوع مورد بحث متن، درک و شناخت عمیق و دقیق نویسنده ازآن و چالش های به ظاهر ساده اما زیرکانه ی طراحی شده برای تقابل دو شخصیت نمایش و حاشیه های تزئینی ظریف و مینیاتوروار طراحی شده درحواشی کنش شخصیت ها که بر وقوف تدریجی و پنهان آن ها از معنا باختگی موقعیت خویش درکلیت نظام امنیتی تامین کننده ی مالی وهویتی آن ها گواهی می دهند، همه و همه ، از "روال عادی" اثری چالش برانگیز ، هم برای منتقد، هم برای مخاطب و هم برا

 روال عادی

اثر ژان کلود کریر – ترجمه ی اصغرنوری - به کارگردانی محمد رضا خاکی

 مجموعه ایرانهشر/ سالن سمندریان / خرداد و تیر ماه 96

                                                     

همه ی تئاترهای ماندگار جهان، محصول ایده های دراماتیکی هستند که خالقانشان، آن ها را براساس مشاهدات و درک واقعیت های سرنوشت ساز دوران خود و میل به آگاه سازی مخاطبان ازحقایق پیرامونی، درذهن  پرورانده اند.به عبارت دیگر، تئاتر، عرصه ی نقد کیفیت های سازنده یا  ویرانگر تعاملات  و کنش های انسانی  در گستره ی  تاریخ،  بر بستر جهان خیالی برساخته ی ذهن  هنرمنداست.

تئاترمدرن، بیش از هر دوره ی دیگری، عرصه ی بازنمایی ایده هاست، و این همان مقوله ای است که درک ناقص و متناقض آن، طی بیش از یک دهه ی گذشته، تئاتر معاصر ایران را ، به عرصه ی بروز توهمات شخصی، بدون توجه به ضرورت های گفتمانی زمانه ی خود تبدیل کرده است. روند تاسف بار و دلهره آوری که باید هرچه زودتر "مدیر"ی از خویش برون آید و برای "اصلاح" آن کاری بکند.

اما در تئاتر، فقط آن چیزی را می توان "ایده" نامید که به قول آلن بدیو "همزمان، هم  درون ماندگار" باشد1" ، یعنی در بدن ها  و بر روی صحنه های تئاتر حلول کند و  "هم استعلایی" باشد، یعنی " معیار آن چیزی باشد که انسانیت توانایی انجام آن را دارد 2".  به عبارت دیگر، تئاتر، باید:  " نمایشگر تنش میان امر استعلایی و ایده ی درون ماندگار 3" باشد. و این تنها معیار ارزش یابی درست تئاتر و به قول آلن بدیو ، "تنها سوژه ی تئاتراست4".

بعلاوه، یک  ایده دراماتیک هم، خود، محصول غور و تفحص هنرمند در عمیق ترین لایه های مناسبات، قراردادها ، رفتارها و کنش هایی فردی و اجتماعی و حاصل تفسیر هنرمندانه ی او ازابعاد و تبعات آن ها، برسرنوشت انسان،  در گستره های ملی و جهانی است . به عبارت دیگر، تئاتر، درمعنای درست و عمیق آن، عرصه ی بازنمایی تنش میان امر پذیرفته  و عادت شده و امرمحتمل است؛ و نمایشنامه ی"روال عادی"، نوشته ی ژان کلود کریر،  یکی از نمونه های قابل توجه  و تقدیر ازاین نوع تئاتر است که اجرای دوباره ی آن توسط محمد رضا خاکی درسالن سمندریان مجموعه ی ایرانشهر، نوید بخش احتمال درک مدیران تئاتر کشور ازخطربزرگ اما درک نشده ای است که تئاتر یک دهه ی اخیر کشور مان با آن دست به گریبان بوده است.

ژان کلود کریر در نمایشنامه ی "روال عادی" از طریق گزینش و نقد هوشمندانه ی ساختارهای مدیریت قدرت در عصر مدرن و پیش بینی احتمال  وقوع روندهای  واژگونه درآن ها، به معنا باختگی روش هایی از اعمال نظم و قدرت در جهان امروزمی پردازد که زمینه ی گسترش تدریجی وبیش ازپیش شکاف و نفاق میان قدرت و جامعه را فراهم می کند.  نوع رویکرد ژان کلود کریر به این مسئله به گونه ای است  که علاوه بر نظام های توتالیتر، قابل تعمیم  به کلیت پیکره ی سیاسی  جهان معاصرنیزهست؛ رویکردی که مخاطبان آن، نه  فقط  بردگان خواسته وناخواسته ی حکومت های بسته و توتالیتر که مردمان  و نهادهای امنیتی  وسیاسی جوامع مشهور به دموکراتیک نیز هست. و به این ترتیب است که ژان کلودکریر، از نمایشنامه ی "روال عادی"، اثری فراملی با مخاطبانی جهانی فراهم می کند. تئاتری آگاهی بخش که مخاطبان آن نه فقط توده های مردم که سیاست پیشگان صادقِ ناآگاه!  و آگاهانِ متوهمِ غرقه در قدرت، در سراسر جهان هستند!

ژان کلودکریر، به تبعیت از ساختار درام مدرن که خود حاصل درک ضرورت های بیانگری و بازنمایی واقعیت های کتناقض عصر مدرن بوده است و نیز، با تاسی به سیاق تئاترابزورد که بازتاب دهنده ی معناباختگی حاکم بر مناسبات اپارادوکسال عصر مدرن است، درام را عرصه ی تقابل طنزآمیز و ابسورد دوتن ازعوامل تضمین کننده ی نظم موجود در ناکجآبادی کرده است که بر اساس سیستم  مبتنی بر بی اعتمادی ومراقبت  بالا دست از پایین دست  طراحی شده  است؛ سیستمی که به دلیل تلقی  واژگونه و اشتباه آمیز از مدیریت  مبتنی برخردجمعی  و جایگزین کردن  آن با سیستم  از اساس متزلزلِ مراقبه ی دائمی و جاسوسیِ از پایین دست، ضمن تعبیه و  تعریض ترک ها و شکاف های  موجود در افق مه آلوده و تاریک پیش روی خود، شرایط  معنا باختگی بنیادین و فروپاشی خود را به سرعت فراهم می کند.

معنا باختگی طنزآمیز جاری در مناسبات میان مدیر دستگاه امنیتی این سرزمین خیالی با یک خبرچین قدیمی  و "مومن" که به همراه جمع 600 هزارنفره ی خبرچینان گمنام و ناشناس ، ستون های انسانی به ظاهر مستحکم اما به واقع متزلزل امنیتی آن را فراهم می کنند،هرگونه توهم ثبات و امنیت مبتنی بر بی اعتمادی و بدبینی میان قدرت و مردمان تحت سیطره را با استدلالی غیرقابل انکار و بی هیچ ترفند و تظاهری برای جلب توجه و تایید مخاطب، به چالش می کشد.

ژان کلودکریر نشان می دهد که در واقع آنچه امنیت نظام حاکم بر سرزمین مفروض نمایشنامه را به خطر می اندازد و بر پوشالی بودن هرگونه نظام امنیتی– پلیسی مبتنی بر بدگمانی و یکسان سازی جبری صحه می گذارد همانا  نفس  تقسیم بندی جامعه به دو اردوگاه خودی وغیرخودی و تلقی شییء  مدارانه  از موجود پیچیده ، چندگانه، زیرک، فرصت طلب و پراشتباهی  به نام انسان است که حتی تلقی اش از منافع ملی و گناه و بی گناهی نیز  مملو از تناقضات حاصل از محاسبات ناگزیر سود وزیان شخصی است. ژان کلود کریرنشان می دهد که چگونه ممکن است باهرچه عادی ترو فراگیرتر شدن روال های یکسویه ی نظارتی بر زیست جامعه، رفته رفته، مجریان قانون،علیرغم تظاهرات صوریِ متابعت از روال های مستقر، خود،  از همان روال های "عادی" شده،  بستری برای سوء استفاده های فردی و ارضای پنهان نفسانیات خود فراهم کنند:

خبرچین: "تو این سن و سال، دیگه خوب می دونم کی رو باید لو داد و چه وقت و در چه مورد.من هیچ وقت اشتباه نمی کنم.... یه جور غریزه واسه این کار دارم. افراد مظنون مثل میوه ها هستن... یهو لحظه ای میرسه که باید چیده شون.... مثلاً همین کمیسر قبلی، اُرتوگ، به موقع چیدمش. باید این کار رو می کردم. چون رسیده بود، داشت نرم می شد و کم کم بهم شک می کرد".

 ژان کلود کریر برای دستیابی به اهداف روشنگرانه  و روشنفکرانه ی خود، موقعیت بسیارساده اما  پیچیده ای را طراحی می کند که درآن، " بازی قدرت" و ذهنیت حاکم برنهاد امنیتی سرزمین مفروض  و تخیلی او، با آدم های به اصطلاح مومن و فداکار خود، کاری می کند که مدیران و خبرچینانِ به ظاهر باورمند و متعصب ، چاره ای جز مراقبت دائمی از خود،  در برابر بدبینی و کینه جویی و دشمنی احتمالی طرف مقابل نمی یابند و برهمین روال است که بازرس پیشین، در برابر خبرگی و زیرکی  خبرچین قدیمی زیردست خود، شکست خرده و به زندان افکنده می شود وبازرس نورسیده ی جوان نیز با کشف تدریجی حقایق و سرنوشت  مدیر پیشین ، چاره ای جز تن دادن به بازی خبرچین باسابقه نمی یابد تا مگر زمان بیشتری به لذت بردن از موقعیت ویژه ی خود در دستگاه امنیتی ادامه دهد :

خبرچین:"اوه، من فکرمی کنم شما پرونده ی من رو می بندین؛ می ذاریدش همون جایی که ازش برداشتید؛ بعد از من خواهش می کنین که برگردم خونه؛ وما دوباره روال سابق رو از سر می گیریم. کمیسرقبلی نه سال تو این پست موند.شما هم می تونین امیدوار باشین که همین قدر این جا بمونین.

نوشتن در باره ی "روال عادی" یکی از دشوارترین چالش های من به عنوان یک منتقد بود. متنی ساده، طراحی شده بر اساس موقعیتی نه چندان غریب و پیچیده، به ویژه برای من ایرانی که بیش هزارو پانصد سال تجربه ی مشابه را از سرگذرانده ام، متنی با دیالوگ های عادی و روزمره ی میان یک رئیس امنیتی جوان و یک خبرچین زیرک و باهوش میان سال، متنی بی نیاز از جلوه های زبانی و تکنیک های ساختاری توجه برانگیز، که عرصه را برای قلم فرسایی های عالمانه ی منتقد تنگ می کند، به راستی چالش برانگیز است. اما موضوع مورد بحث متن، درک و شناخت عمیق  و دقیق نویسنده ازآن  و چالش های به ظاهر ساده اما زیرکانه ی طراحی شده برای تقابل دو شخصیت نمایش و حاشیه های تزئینی ظریف و مینیاتور وار طراحی شده در حواشی کنش شخصیت ها که بر وقوف تدریجی و پنهان آن ها از معنا باختگی موقعیت خویش درکلیت نظام امنیتی  تامین کننده ی مالی وهویتی آن ها گواهی می دهند، همه و همه ، از "روال عادی" اثری چالش برانگیز ، هم برای منتقد، هم برای مخاطب و هم برای گروه اجرایی فراهم کرده است.

کارگردانی نمایشنامه ی "روال عادی" نیز به تبعیت از طرح خطی برخوردار از اوج فرودهای بسیار جزیی متن که درقالب یک شطرنج کلامی بدون برد و باخت برای طرفین طراحی شده است، نیازمند تیزبینی و دقت قابل توجه ای است. محمد رضا خاکی کارگردان نمایش، با  پرداخت مینی مالیستیک کنش های جسمانی و لحن های کلامی و هدایت ظریف و جزء پردازانه ی بازی بازیگران در جریان بازنمایی موقعیت معنا باخته ی اشخاص نمایش، ضمن حفظ ریتم آرام گفت و گوها و هدایت ضرب آهنگ درونی نقش ها،  آنهم در وضعیتی نشسته و کم تحرک، به طرز قابل تحسینی از عهده ی بازنمایی درونمایه ی پوچ و درعین حال طنزآمیز نمایشنامه و انتقال فضای ابسورد حاکم بر کنش محوری آن بر آمده  که خنده های پیاپی اما آیرونیک مخاطبان، آنهم در اولین اجرای نمایش،  خود گواه روشنی برآن است.

شاید مهمترین ویژگی اجرای محمد رضا خاکی از نمایشنامه ی "روال عادی" اثر ژان کلودکریر، با ترجمه ی دقیق و قابل تحسین اصغر نوری، علاوه برطراحی صحنه ساده و آرامش بخش نمایش که در تناقض آشکار با فضای پر چالش نمایش قرار دارد، وعلاوه بر انتخاب و هدایت موفق بازیگران نقش‌های خبر چین(مسعود دلخواه) و کمیسرجوان(کوروش سلیمانی)، به انتخاب به موقع و آموزنده ی نمایشنامه مربوط باشد که جای خالی شمار بیشتر و متنوع تری از آن  در تئاتر امروز ما به وضوح احساس می شود ، آثاری که بنابر ماهیت خود می تواند در اصلاح  شرایط و بهبود ذائقه ی سردرگم و آشفته ی مخاطبان تئاتر امروزما موثر واقع شوند؛ و من، بویژه از بابت  همین انتخاب به موقع و فرهنگساز، به ایشان درود می فرستم و تماشای نمایش جذاب "روال عادی" را ابتدا به همه ی مدیران و سپس به همه ی دوستداران تئاتر و دانشجویان در همه ی عرصه های هنرتوصیه می کنم.

پی نوشت:

1- درستایش تئاتر گفت و گوی آلن بدیو و نیکولاترونگ - ترجمه محمد رضا خاکی - نش سینا

2- همان

3-همان

4-همان


صمد چیین فروشان ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران