در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «دن کیشوت» به کارگردانی صحرا رمضانیان

حاکمیت رسانه و تکنولوژی

نگاهی به نمایش «دن کیشوت» به کارگردانی صحرا رمضانیان

حاکمیت رسانه و تکنولوژی

رضا آشفته- نمایش دن کیشوت از آن دست نمایش هایی است که ما را به درکی درست از انسان محصور در جهان تکنولوژیک و رسانه ها می رساند. انسانی که اسیر این جهان عاری از معنا و حقیقت است، به مرور با از خود بیگانه شدن دچار بی هویتی شده و پس از آن، از مفاهیم بنیادین و اصولی اش برای دوام و بقا دور می گردد. چالش انسان با تکنولوژی و رسانه ها که به شکل فراگیری همه آحاد بشری را در سطح دنیا به تدریج تحت الشعاع خود قرار خواهد داد و چه بهتر از این که بشود در تئاتر که به طور زنده تاثیرگذاری اش آشکار هست، به دنبال ایجاد موقعیت های نمایشی رفت.

چالش انسان با تکنولوژی و رسانه ها که به شکل فراگیری همه آحاد بشری را در سطح دنیا به تدریج تحت الشعاع خود قرار خواهد داد و چه بهتر از این که بشود در تئاتر که به طور زنده تاثیرگذاری اش آشکار هست، به دنبال ایجاد موقعیت های نمایشی رفت.

نمایش دن کیشوت از آن دست نمایش هایی است که ما را به درکی درست از انسان محصور در جهان تکنولوژیک و رسانه ها می رساند. انسانی که اسیر این جهان عاری از معنا و حقیقت است، به مرور با از خود بیگانه شدن دچار بی هویتی شده و پس از آن، از مفاهیم بنیادین و اصولی اش برای دوام و بقا دور می گردد. چالش انسان با تکنولوژی و رسانه ها که به شکل فراگیری همه آحاد بشری را در سطح دنیا به تدریج تحت الشعاع خود قرار خواهد داد و چه بهتر از این که بشود در تئاتر که به طور زنده تاثیرگذاری اش آشکار هست، به دنبال ایجاد موقعیت های نمایشی رفت.

در این نمایش ما با تکثر معنا مواجه می شویم و این همان ایده خلاقه و به روزی است که «چنین تمجیدی از تکثر معنا (یا در قاموس بارت چندمعنایی) بیانگر این نکته است که تراکم رمزگذاری –رمزگانی که به کار می گیرد تا چشم کار می کند بسط می یابد- درست همان امری است که ارزش متن بدان وابسته است. به زعم بارت، خواننده با متن همکاری می کند تا به جای اینکه فقط مصرف کننده ی معنا باشد به خلق آن بپردازد.» (سیم، 1394: 38) بنابراین این فرصت هم در اختیار مخاطب تئاتر دن کیشوت قرار می گیرد همانطور که بارت در تکثر معنایی به تمجید می پردازد، در این رویارویی با تئاتر نیز شاهد چنین وضعیتی باشیم و این نوعی برخورد فرامدرن هست که در واقع تابعیت محض می کند از خاستگاه نقد پساساختارگرا که به همین دلیل نیز از چنین منظری نمایش دن کیشوت را مورد مداقه قرار خواهیم داد.

اینکه این تکثر معنا چه دلایلی دارد، مطمئنا به نوع نوشتار متن و اجرایش برمی گردد و از همه مهم تر شاید برخورد با رمانس دن کیشوت باشد. چه زیباتر از اینکه دن کیشوت صحرا رمضانیان منطبق با آن مفاهیم مکاشفه جویانه ای است که سروانتس خالق این رمانس بی بدیل در آغاز قرن هفدهم ما را متوجه بازنمایی جهانی تازه می کند و انگار هنوز هم می شود به استناد این شاهکار ادبی همچنان توهمات پیش روی بشر امروز را برای دست یافتن به مرزهای ناشناخته ای از وجودش به چالش کشید. اگر در آغاز قرن هفدهم و با ایجاد نوزایی و رنسانس صنعتی و فرهنگی، دوره پهلوانان و سلحشوران که قهرمانان می توانند در تعیین سرنوشت بشر موثر باشند، سرآمده است، امروز دیگر حضور انسان متفکر و روشنگر نیز که بخواهد تاثیری نمادین بر جهان بگذارد، رو به پایان هست و دیگر باید حضور رسانه و تکنولوژی را برای حاکمیت بر دنیا و انسان در نظر گرفت.

 

اقتباس یا برداشت آزاد

بدون فهم دن کیشوت اصلی، دقیقا فهم دن کیشوت صحرا رمضانیان نیز ناممکن است. به ناچار باید ابتدا به معرفی و تحلیل خلاصه آن متن پرداخت که در این برداشت آزاد شاکله نوینی در ارتباط با جهان معاصر پیدا کرده است. آنچه رمضانیان در متن خود انجام داده، یک برداشت آزاد است چون محصول او در متن و اجرا بازتابی از کلیت رمانس سروانتس است که می خواهد با درنگی تطبیقی حال و روز انسان امروز را با گذر از 400 سال مورد واکاوی و دقیق شدن مخاطبانش قرار دهد.

این رمان، نخستین اثر ادبی مدرن، همچنین نخستین رمان بزرگ، خوانده شده است که به اغلب زبان‌های دنیا ترجمه شده و در تیراژهای بالا به چاپ رسیده است. میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا «دن کیشوت»  را خوانده و از آن لذت برده‌اند. سروانتس، بخش اول دن کیشوت را در زندان نوشت. این بخش، در سال ۱۶۰۵ و بخش دوم ده سال بعد؛ یعنی در سال ۱۶۱۵ به چاپ رسید. داستان کتاب از این قرار است: در روستایی واقع در اسپانیا، نجیب‌زاده‌ای به نام  آلونزو کیشانو زندگی می‌کرد. او در اتاق مخروبه خود تنها به خواندن کتاب‌هایی در مورد افسانه‌های قهرمانان رزم‌آور مشغول بود. عاقبت نجیب زاده ما چنان سرگرم کتابخوانی شد که ذهنش از محتویات کتاب‌ها پر شد. چنان در عمق کتاب‌های پهلوانی فرو رفت که کم‌کم خود را در جهان تصورات، سلحشوری توانا و شکست ناپذیر تصور کرد و به همراه مهترش سانچوپانزا، برای کمک به رنج‌دیدگان و مبارزه با ظالمان، پای در سفری واهی گذاشت...

در سال 2002 گروهی متشکل از صد نوسنده بزرگ دنیا که از 540 کشورمختلف گرد آمده بودند این کتاب را پرمعناترین کتاب تاریخ نامیدند. در میان این نویسندگان کسانی مانند گابریل گارسیا مارکز، دویس لسیک، نادین گوردیمر، خورمان میلر و شیوس هنی حضور داشتند که این خود اهمیت این انتخاب را بیشتر و بیشتر می‌کند. کتاب دن کیشوت یک اثر طنز و در عین حال یک شاهکار فلسفی و ارزشمند به لحاظ زیبایی شناسی تلقی می‌شود.

در نمایش برخلاف رمان رسانه از کتاب تبدیل به تلویزیون و اینترنت شده است و این همان حرکت رو به جلویی است که ما را متوجه بروز اتفاقات و دگرگونی ها بر اثر حضور رسانه می نمایاند. در رمان، دن کیشوت کتابهای سلحشوری می خواند و دچار توهم قهرمان شدن می شود و بپامی خیزد برای رستگاری بشر تحت ستم اما در نمایش دن کیشوت مردم را با انرژی درمانی به بازی می گیرد و این د استان را سانچز بر دن کیشوت تحمیل کرده است که هدف هم ساخت یک برنامه پر ممخاب است که به ازای آن بشود وسایل و اشیا تجاری را تبلیغ کرد. اما دن کیشوت که دچار توهم شده و می پندارد می تواند با انرژی درمانی مردم را نجات دهد همچنان اصرار دارد که فقط در برنامه اش انرژی درمانی صورت گیرد و در نهایت فقط به تبلیغ دوربین های سه بعدی تن می دهد... این تقابل با زمان به اتکای رسانه های به روز شده، از همان تدابیر درستی است که صحرا رمضانیان توانسته به اقتدار از آن بهره وری کن و این خود زمینه تکثر معنا را به ازای خاطرات و تجربیات متنوع و متفاوت مخاطبان در مواجهه با اجرای دن کیشوت تدارک ببیند. به بیان بهتر، یعنی درک این انطباق درست در زمانی به گونه ای در ایجاد معنا به تعداد مخاطبان تاثیرگذار بوده است.

در رمان سروانتس؛ شخصیت دیگر داستان دن کیشوت، سانچو است، سانچو برخلاف دن کیشوت اسیر توهمات نگشته است و به خوبی آگاه است که همه این‌ها مشتی توهم است اما با این حال با صبر و حوصله پا به پای استاد در این سفر پر مخاطره همراه شده است. اما در نمایش رمضانیان، این مرد بیزنس هست و فقط به کشب شهرت برای چپاولگری مردم می اندیشد و این همان مفسیده ای ات که در نظم کاپیتالیستی بی بروبرگرد انسان را تهدید می کند. و این همان نقدی است آشکار بر فرآیند سرمایه دار شدن در جامعه ای که در آن پول قدرت و ملاک برخورداری از یک زندگی تمام عیار خواهد شد. بنابراین این نگاه ضد سرمایه ارانه نیز از آن اهداف رو به پیشی است که در زمانه پسامدرن ما را با چالشی تازه از ضعف های بنیادن جوامع پیشرفته متکی بر سرمایه مخواجه خواهد کرد.

در ادامه رمانس، دن کیشوت پی می‌برد که این سفر یک سفر ماجراجویانه بی‌سرانجام بوده است. پس تصمیم می‌گیرد که بازگردد اما در بازگشت جان می‌دهد. اما در نمایش رمضانیان، این سفر در آغاز و پایان نمایش باید که با برداشتن یک چمدان و رفتن دن کیشوت اتفاق بیفتد. یعنی هنوز سفر آغاز نشده است و ما درواقع در مرحله ویرانگری دن کیشوت به واسطه معروفیت در تلویزیون و فضای اینترنتی هستیم که این دن کیشوت برای مکاشفه دوباره خود نیازمند سفر خواهد شد و پس از این دیگر باید مخاطب در فضایی بازی این پایان را برای خودش تخیل کند.

بسیاری از کارشناسان ادبی رمز ماندگاری دن کیشوت را پیام انسانی نهفته در دل داستان می‌دانند. هاوارد مانسینگ استاد ادبیات دانشگاه پوردو شهر ایندیانا می‌گوید: دن کیشوت کتابی است که برای مردم به معنای همه چیز است.

این همه چیز بودن برای مردم همچنان در اجرای دن کیشوت تسری یافته است و این قدرت خلاقه متن سروانتس را می رساند که همچنان می تواند با نگاهی درست مورد توجه دیگر نویسندگان و هنرمندان به عنوان سرچشمه ای برای تدوام آثاری خلاقه مورد بازنگری و بازآفرینی واقع شود و البته یک دراماتورژی متمرکز و دقیق چنین فرصتی را فراهم خواهد کرد که به نظر صحرا رمضانیان از چنین امکانی به درستی بهره مند شده است.

همچنین دن کیشوت، آنچنان اسیر توهمات و رویاهای خود شده است که کاروانسراها را با قلعه‌های افسون شده و یا دختران دهاتی را با شاهزادگان زیبارو اشتباه می‌گیرد. او تصور می‌کند آسیاب‌های بادی هیولاهای بزرگی هستند و در رویای او دوشیزه‌ای زیبا رو به نام دولسینه‌آ وجود دارد که دن کیشوت دل در گرو وفاداری او نهاده است. اما در نمایش رمضانیان، دولسینه­آ نه وجود متوهم که وجود واقعی گرفته است برای همین، چند بار روی خط می آید و پیام تصویری برای دن کیشوت می گذارد و آخرین فرصت را به او می دهد که از آن فضای مجازی دل بکند و برای حضور واقعی در کنارش اقدام کند اما دن کیشوت در تلاطم انرژی درمانی و توهم فضای مجازی است و درکی از این پیوند ندارد. اما به بن بست رسیدنش و خروجش از این فضای مجازی، شاید سرآغاز تحولی دوباره برای ورود به جهان واقعی و انسانی دولسینه‌آ باشد! اینها همان موارد و ابعاد متخیلانه ای است که در پایان باز درام، به مخاطب سپرده شده که به دلخواه بتواند مسیر درست تر را تشخیص دهد.  

 

معنا

در درامهای امروزی که در ایران ما به اشتباه از معنا تهی می شوند و به کژ راه پا می گذارند این دقیقا در تضاد با آن معنایابی و تکثر معنایی است که هم در ساختارگرایی و از آن فراتر هم در پساساختارگرایی که بسیار به فرآیند پسامدرن همسویی دارد.

«معنا چیست؟ معناها از کجا می آیند؟ شاید این پرسش در ارتباط با یک مورد خاص دقیق تر شود. معنای کلمه ی «مدرن»... چیست؟ کلمه ی مدرن دقیقا چه دورانی را پوشش می دهد؟ به نظر می رسد اسخ بسته به بافت متفاوت باشد. اگر این کلمه بیان کننده ی چالش پساساختارگرایانه در باورهای موروثی باشد، به چیز خاص تری غیر از «تازه» اشاره ندارد. تاریخ مدرن به طور کلی شامل دورانی می شود که از قرن هفدهم آغاز شد.» (بلزی، 1395: 13 و 14)

«چالش مدرن پساساختارگرایی خود محصول چند دهه اخیر است. به بیان دیگر، چالش مدرن هیچ محتوای ایجابی ای ندارد، و معنای خود را مدیون تفاوت است: مدرن در این موارد به ترتیب به معنای «غیر مدرسی»، «غیر باستانی»، «غیر کلاسیک» یا «غیر سنتی» است. اما دستکم مدرن در تمام این موارد دورانی را متمایز می سازد که اخیرتر از دوران های دیگر است. اما مدرنیسم به یک سبک در هنر و ادبیات اشاره دارد، و متعلق به نیمه ی نخست قرن بیستم است و بنابراین دیگر اخیرترین دوران نیست، و در حالی که ترکیب «پست مدرن» به شکل گسترده ای برای نشان دادنم دوران خود ما استفاده می شود، مدرنیته به شکلی پارادوکسیکال دارد، به چیزی مربوط به گذشته تبدیل می شود.» (همان: 14)

«تورگینف» توانست به نحوی مفصل دیدگاه خود پیرامون سروانتس و رمان او را صورت­بندی کند. او در یادداشتی مفصل با عنوان «هملت و دن کیشوت» می نویسد:« هملت نمونه ی خصوصیات منفی انسان است. او تنها به خاطر خودش زندگی می کند و مشغله اش خود ساختن، خودپرستی و فقدان کامل ایمان به هرچیزی است. از آن جا که هملت در جهان بیرون چیزی نمی یابد تا روحش را در راهش ببخشد، پس خود برای او مبنایی می شود که پیوسته به آن باز می گردد. اما دن کیشوت بر خلاف هملت نمونه ی خصوصیات مثبت است. دن کیشوت چه چیزی را به ما می نمایاند؟ پیش و بیش از هر چیز ایمان را، ایمان به موعودی پاینده و جاویدان را، ایمان به حقیقت. حقیقتی که با توقع خدمت و طلب ایثار به دست نمی آید بلکه با خدمت کردن صادقانه و از راه بذل و ایثار به کف می آید. دن کیشوت با همه ی وجود خود را وقف این آرمان کرده و به خاطر آن آماده ی تحمل محرومیت ها و حتا فدا کردن زندگی خویشتن است.»

حالا در نمایش دن کیشوت، این ایمان رنگ دیگری یافته است و به تعبیری درست تر، کاملا رنگباخته است. مساله ای که می تواند چون هشداری بزرگ برای جهان امروز تلقی شود که در نبودن معنا، انسان هویت باخته دچار سردرگمی خواهد شد و همانا تنها دلیلش هم سیطره و نفوذ ابزار تکنولوژیک همچون ماهواره و اینترنت است که سمت و سوی دیگری به توده ها خواهند داد.

 

توهم در فضای مجازی

فضای سایبر، که در ایران از آن به فضای مجازی تعبیر می‌شود، «فضایی تئوری است که ارتباطات کامپیوتری در آن رخ می‌دهد.» این واژه در دههٔ ۱۹۸۰ وارد ادبیات علمی ـ تخیلی شد و شاغلان در زمینهٔ کامپیوتر و علاقه‌مندان به‌سرعت آن را به کار بردند و در دههٔ ۱۹۹۰ رایج شد. در این دوره، استفاده از اینترنت، شبکه و مخابرات دیجیتال سریعاً در حال رشد بود و لفظ «فضای مجازی» می‌توانست بسیاری از ایده‌ها و پدیده‌های نوظهور را نمایندگی کند.

توهم حالتی از تغییر هشیاری است که در آن فرد موضوعاتی را احساس و ادراک می‌کند که واقعیت خارجی ندارند ولی فرد مبتلا به توهم آنها را واقعی می‌پندارد و بر واقعی بودن آنها اصرار دارد. توهم معمولا به عنوان یک نشانه اساسی در اختلالات روانی محسوب می‌شوند و لازمه بررسی و علت یابی و تشخیص گذاری مفید است.

ابزاری که موجب تغییر در هر یک از اندام‌های چشم، گوش، بینی، زبان و پوست انسان یا جانور گردد ابزار رسانه شناخته می‌شود که بطور خلاصه و اشتباه رسانه نامیده می‌شود. البته در عموم منظور از رسانه، وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه و خبرگزاری و سایت خبری است که عموماً به عنوان رسانه از آنها یاد می شود و به رسانه های اینترنتی و تعاملی و تحت موبایل مانند فیس بوک و تلگرام، شبکه های اجتماعی گفته می شود.

بنابراین این توهم همگانی شده است و این همان گستره ی معنایی است که در بازخورد نمایش دن کیشوت با مخاطبانش ایجاد خواد شد. امروز هر یک از ما دچار اعتیاد به فضای مجازی و ماهواره ای (رسانه) شده و از آن آسیبهایی را خورده ایم و یادآوری گوشه ای از آنها در این نمایش، فرصت درنگ و تامل را ایجاد خواهد کرد که نسبت به این آسیبها آگاه و کنش مند شویم.

 

جریان بازی

جریان بازی در نمایش دن کیشوت بسیار با تعاریف نوتر و آوانگاردتر تئاتر دنیا همخوانی دارد. از یک سو، تک نفره بودن و ایجاد فضایی منحصرگرایانه با همان تعابیر خاص تک گویی نمایشی این فردیت را در چالش مندی اثر بسیار نوتر از مابقی آثار پیرامونی می کند. شاید بسیاری این روزها تک گویی به صحنه بیاورند اما وقتی دقیق می شویم چندان فعلیت و کنشی در تطبیق با مفاهیم روزگار نوین ندارند و بیشتر متکی بر هذیان گویی و پریشان گویی هستند و هیچ گونه دقت مطالعاتی در آن موجود نیست. باید که انسان امروز با همه ابعاد پنهان و آشکار و زوایای تاریک و روشن اشخاص مورد توجه واقع شود. شاید این تک گویی درایت درستی است از فردیت هویت باخته امروزی که دچار نوعی استحاله همگانی شده است که با گریز از معنا بخواهد در سرگردانی بیمارگون دنیای امروز خودی بیابد. در این نمایش نیز این کنشمندی نسبت به ماهواره و فضای اینترنت هست؛ یعنی اتصال بدنی و فیزیکال در این جنس ارتباط موجود نیست. چنانچه یکی از مخاطبان دن کیشوت (با بازی امیر اورعی) -چون او نشانگانی از دنیای واقعی را با خود همراه نکرده است، از او به عنوان موجودی مجازی یاد می کند که امکان از بین بردن و برای مثال هک شدنش می رود. بقیه افراد یا با تصویر او را همراهی می کنند: مهدخت مولایی، ایمان اصفهانى، و میلاد کی مرام. یا فقط صدایی از آنها شنیده می شود؛ چنانچه بازیگران صداپیشه عبارت هستند: شیرین آقاکاشى، مجتبى پیرزاده، آماندا موسوى، ایمان اصفهانى، فرزانه سلحشور، ساغر صباحى، پیمان منفرد، مهسا آبیز... در این دنیای مجازی عدم حضور زنده و فیزیکال دیگران اشاره ای بارز و استعاریک است بر تنهایی انسان که حضور در نظمی تکنولوژیک دارند که تنها راه ارتباطی اش همین ارتباط صدا و تصویر است و در آن موبایل، تلفن، ماهواره و تلویزیون چنین ارتباط با گسستی را رقم می زنند.

این مدل و نمونه بازی که در آن تک گویی بارز می شود و تکثر آن در تمام جهان، مدلی معاصرتر است که اگر به درستی بیان و اجرا شود، می تواند بازتاب و تاثیر آنی خود را نیز به همراه داشته باشد.

امیر اورعی هم سعی می کند که یک انرژی درمانگر باشد و این فضای متوهم را به درستی بازی کند و در واقع یک مجری است که ایمان به کارش دارد و این انرژی او را برای انجام تعهداتش دو چندان می کند اما به مرور متوجه تهی بودن وضعیت پیرامونی اش می شود؛ دیگرانی که صاحبان رسانه هستند و با همه چیز دارند تجارت گونه (بیزنس) برخورد می کنند. این همان چالش بزرگی است که نیت این نمایش را برایمان گسترده تر می سازد.

 

پایانه

آنچه ما امروز در تهران شاهدش هستیم و از آن به نام بحران یا فاجعه در تئاتر یاد می کنیم معضلی است که انگار در دهه 70 قرن بیستم در پاریس دچارش شده اند و در این خصوص ژاک نیشه کارگردان فرانسوی می گوید: از دهه 1970 در کنار تئاتر سنتی که در چنبره ی مشروعیت خود گرفتار است اَشکال نامشروعی سربرآورده اند که اغلب در کوتاه ترین زمان و با پولی اندک تحق یافته اند. بنابراین شاهد شمار فراوانی از طرح های پیشنهادیِ ِ غیرمعمولی هستیم که در تقابل با آثار بنیادی و به نحوی متمایز پدیدار شده اند. (نیشه، 1396: 18)

اما نمونه هایی از این دست که می خواهند با دورنمای جهانی هم در وطن و هم بیرون از آن تداعی گر زمانه اکنون باشند، می توانند نمونه های درخشانی به شمار آیند؛ هر چند زمانه ما در ایران هنوز در دو گانه سنت و مدرن قرار دارد و این وضعیت شاید تداعی گر وضعیت جهشی از پسامدرن تلقی شود که به ناچار گاهی ما نیز می توانیم طلیعه دار این سبک و شیوه باشیم و باید که راه و نگاه خودمان را در این وضعیت بیابیم و از تقلید صرف و کورکورانه از کارهای آن سوی آبها پرهیز کنیم.

 

منابع:

بلزی، کاترین، پساساختارگرایی، برگردان: مهدی پارسا، تهران: نشر شَوَند، چ اول، 1395.

بهروزی، مهرداد، دن کیشوت ( حماسه ی انسان بودن)، سایت خروس جنگی

سیم، استوارت، ساختارگرایی و پساساختارگرایی، برگردان بابک محقق، تهران: موسسه تالیف، ترجمه و نشر متن، چ دوم، 1394.

طوسی، مهدی، نگاهی به رمان دن کیشوت، سایت شاپرک

نیشه، ژاک، تئاتر وجود ندارد، برگردان: مهستی بحرینی، تهران: فرهنگ جاوید، چ اول، 1396.

دانشنامه رشد و ویکی پدیا.

 

رضا آشفته ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)