در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «وصیت نامه خانم سارا» نوشته نغمه ثمینی و کارگردانی زری اماد

فانتزی مرگ

وحید عمرانی - نمایش «وصیت نامۀ خانم سارا» بیش از هر چیز روایتگر تنهایی بشر معاصر است تا چیز دیگری. تنهایی و انزوایی ناخواسته که در قرن حاضر مواردی نظیر برخی دستاوردهای پیشرفت تکنولوژی، معنا باختگی، افول اخلاقیات، رشد افکار ماتریالیستی، تنش های سیاسی، جنگها، مظاهر جهان مترقی و ... به آن دامن زده اند و انسان معاصر را روز به روز بیشتر در غرقاب این تنهایی فرو برده و منزوی ترش می سازند. علامات و نشانه های این تنهایی ها نه تنها در جوامع صنعتی و پیشرفته بلکه در ممالکی نظیر کشور خودمان نیز به عینه مشاهده می شوند.

نویسنده: نغمه ثمینی
کارگردان: زری اماد
بازیگران: ارسلان قاسمی، شهرام مسعودی، مرضیه صدرایی، زری اماد
مکان اجرا: خانۀ هنرمندان، سالن استاد انتظامی
 
نمایش «وصیت نامۀ خانم سارا» بیش از هر چیز روایتگر تنهایی بشر معاصر است تا چیز دیگری. تنهایی و انزوایی ناخواسته که در قرن حاضر مواردی نظیر برخی دستاوردهای پیشرفت تکنولوژی، معنا باختگی، افول اخلاقیات، رشد افکار ماتریالیستی، تنش های سیاسی، جنگها، مظاهر جهان مترقی و ... به آن دامن زده اند و انسان معاصر را روز به روز بیشتر در غرقاب این تنهایی فرو برده و منزوی ترش می سازند. علامات و نشانه های این تنهایی ها نه تنها در جوامع صنعتی و پیشرفته بلکه در ممالکی نظیر کشور خودمان نیز به عینه مشاهده می شوند.
زری اماد این نمایش را پیش از این در سال 86 در جشنوارۀ تئاتر ماه بر صحنه برده بود و هم اکنون با برخی تغییرات آن را برای اجرای عموم مهیا نموده است. داستان نمایش دربارۀ زنی سالخورده است (سارا) که در خانۀ سالمندان روزگار به سر می برد. او بر اثر دریافت های درونی اش احساس می کند که شب آخر عمرش در پیش است و از آنجا که از فضای ناخوشایند خانۀ سالمندان گریزان است تصمیم می گیرد تا به جای دیگری برود و بتواند در آنجا با آرامش این دنیا را ترک کند. او در مکانی پارک مانند، با جوانکی روبرو می شود که کوکاکولا می فروشد. با صحبت هایی که بین این دو در می گیرد شفقت جوان بر حال و روز پیرزن برانگیخته می شود و خانم سارا تصمیم می گیرد تا وصیت نامه اش را به کمک جوانک تنظیم کند. او وصیت هایش را می گوید و کوکاکولا فروش می نویسد. سپس بر روی نیمکت دراز می کشد و از دنیا می رود، جوانک نیز با ناراحتی صحنه را ترک می کند. مرد ژولیده و دائم الخمری که در صحنۀ ابتدایی نمایش و قبل از ورود خانم سارا برخورد و رابطۀ او و جوانک را شاهد هستیم در صحنۀ پایانی وارد می شود و پس از اینکه متوجه مرگ پیرزن می گردد وسایل او را برای خود بر می دارد. با پیدا کردن وصیت نامه و خواندن آن در حالی که قاه قاه به مفاد آن می خندد همراه با چتر، کیف و کفش های خانم سارا صحنه را ترک می کند.
متن این نمایش را نمی توان در بین آثار برجستۀ نغمه ثمینی طبقه بندی کرد. از آنجا که این متن جزو متون اولیۀ نمایشی خانم ثمینی بوده است در برخی موارد نظیر پرداخت شخصیت ها خام دستی هایی مشاهده می شود. پرداخت کاراکترهایی نظیر مرد ژولیده و گوگو؛ جوانک نوشابه فروش تا حدودی از  سطح فراتر نمی رود و ژرفا نمی یابد. بیشتر به وسیله هایی شبیه هستند که شخصیت اصلی؛ خانم سارا نیاز دارد که برایش وصیت نامه بنویسند یا با ربودن خرده ماترکی که دارد بر نمایش نقطۀ پایان بگذارند و نه اینکه بتوانند در نمایشنامه ای از لحاظ بُعد شخصیت وزنه ای قابل توجه به شمار آیند.
نقشی توسط کارگردان به این نمایشنامه افزوده شده که در متن اصلی موجود نیست و بازی در این نقش را نیز خود زری اماد؛ کارگردان نمایش بر عهده گرفته است. ایشان در مصاحبه ای اذعان می دارد که این نقشِ اضافه شده؛ کودک درون خانم ساراست. در اینجا ذکر مواردی ضروری به نظر می رسد:
1 - تماشاگر بر اساس نشانه های ارائه شدۀ موجود نمی تواند چنین برداشتی که مد نظر ایشان بوده را دریافت نماید. مخاطب، این نقش اضافه شده را بیشتر به عنوان یک فرشته فرض می کند یا حتی ملک الموت (فرشتۀ مرگ) که مأمور قبض ارواحش می دانند. از کجا باید به این نتیجه رسید که این نقش، کودک درون شخصیت اصلی است؟ از لحن کودکانه و بچه گانه صحبت کردن بازیگر؟ از شیطنت ها و بازیگوشی هایی که نشان می دهد یا از اکلیل های چهره، جوراب های گلبهی و کلاه عروسکی اش؟ نوع میزانسن های داده شده و وظایفی که بر صحنه اجرا می کند بیشتر او را موجودی ماورائی نظیر یک فرشته ترسیم می کند تا کودک درون. حتی در پایان نمایش خانم سارا پس از مرگ بر می خیزد و در کنار او می آرامد و چنین میزانسنی به گمان قبلی قوت بیشتری می بخشد. پس می توان این گونه نتیجه گرفت که تحلیل درستی بر اساس هدفی که کارگردان در سر داشته برای اجرای این نقشِ اضافه شده صورت نگرفته است.
2 - برای اضافه کردن یک نقش جدید به یک نمایشنامۀ اورژینال لازم است که یک بازنگری کلی در متن صورت گیرد و زمینه های ظهور آن شخصیت آفریده شده و پرداخته گردند. صرفِ اضافه کردن یک نقش به یک متن دراماتیک به تنهایی بدون اینکه دیالوگ هایی از آن نمایشنامه تعویض، بازنویسی یا اضافه گردند موجب باسمه ای شدن آن شخصیت شده و اجازه نمی دهد که جایگاه مناسب و بایستۀ خود را در نمایش بازیابد. نهایتِ ثمر به دست آمده از اضافه کردن نقش کودک درون به این متن کمی رنگ و لعاب بیشتر بخشیدن به آن می تواند باشد، اما توفیق نیافته تا بتواند به عنوان شخصیتی مستقل و بسنده در یک متن به شمار آید و در این بخش ناکام مانده است.
گنجاندن و اضافه کردن گروه موسیقی نمایش تحت لوای چند نوازندۀ خیابانی به فضا توسط کارگردان انتخاب بهتری بوده و توانسته تا در خدمت کلیت اثر درآید. اکت ها و واکنش های نوازندگان به اتفاقاتی که در صحنه می گذرد و نواختن سازهایشان متناسب با حال و هوای حسی در هر نقطه از اجرا تمهید مناسبی است که البته کار جدید و ابداعی نیست و پیش از این بسیار استفاده شده، اما در بطن این نمایش خوش نشسته است.
این روزها بحث ورود بازیگران تصویر به تئاتر بازار داغی دارد و موافقان و مخالفان، هر یک دربارۀ صحیح یا غلط بودن آن داد سخن می دهند، اما به جدا از این صحبت ها ارسلان قاسمی که پیش از این بیشتر در عرصۀ تصویر فعال بوده و سابقۀ تئاتری معدودی دارد (دست کم بنده سابقه ای ندیده ام) بازی نسبتاً مناسب و اندازه ای را که شأن صحنه را از بین نبرد در این نمایش ارائه داده است. گرفتن لحن و نحوۀ ادای گفتار یک فرد الکن را توانسته طبیعی جلوه دهد، حضور صحنه ایِ نسبتاً مناسبی دارد و توانسته حالت بازی کردن را که نمی باید آشکارا به چشم بیاید تا حدی پنهان کند و به روالی طبیعی در بازیگری دست یابد. شاید هم، از فرط دیدنِ فجایعی که اخیراً از برخی بازیگران تصویر در تئاتر مشاهده کرده ایم باعث می شود تا بازی قاسمی قدری بیشتر به دلمان بچسبد اما از اینها که بگذریم می توان گفت که وی موفق شده در حد قابل قبولی از بازی و حضور صحنه ای ظاهر شود. یکی از حُسن ها و نقاط قوت بازیگران این نمایش در این است که در ورطۀ خارجی بازی کردن گرفتار نیامده اند. برخی از بازیگران به غلط هنگامی که در نمایش هایی که مکانشان محیطی خارجی است به خاطر عدم آگاهی خود و غفلت کارگردان به دام این گونه بازی تصنعی و نادرست می افتند و موجبات دفع مخاطب را فراهم می کنند که خوشبختانه در این نمایش چنین اتفاقی نیافتاده است.
کارگردان شیوۀ اجرایی فانتزی را برای به صحنه بردن این نمایشنامه برگزیده و زاویۀ برخورد او با متن از این منظر بوده است. فانتزی؛ خرد کردن و ریز کردن واقعیت های کلی و نگاه کلی گرای ماست. فانتزی نه ضد واقعی و نه غیر واقعی است بلکه گونه ای واقعیت است. فانتزی انبوهی از رویاها، نمادها، اسطوره ها و ایماژهاست که می باید بیرونی شوند و حاصل آنها احساس وجد و لذت است. خیال انگیزی یکی از عناصر مهم و کاربردی در فانتزی است، اما این عنصر تا چه حد در این نمایش بروز یافته است؟ برای خلق یک فانتزی بر صحنه عناصری نظیر نور، صدا، دکور و حتی لباس می توانند بسیار مؤثر عمل کنند اما در این نمایش آنچه در این زمینه می بینیم گریم بازیگر همان نقش اضافه شده و کمی هم نوع و رنگ لباس اوست. برای برجسته سازی یک اجرای فانتزی و بیرونی کردن آن مناسبات کافی در این اجرا لحاظ نگردیده است. ما کارکرد نور را نمی بینیم، در طراحی صحنه هم عامل برانگیزاننده ای نیست. یک چهارپایه برای بساط جوانک کوکا فروش در سمت چپ، یک نیمکت در مرکز و یک تاب در سمت راست صحنه داریم که تمامی آکساسوارهای این اجرا را شامل می شوند، دکور خاصی هم که موجود نیست. در شیوۀ بازی نقش های خانم سارا و کودکی اش هم مواردی لحاظ شده که بار فانتزی را برساند اما در جاهایی به ژانر تئاتر کودک و نوجوان پهلو می زند و تأملی بیش از این را برای آفریدن یک اجرای فانتزی ویژۀ بزرگسال می باید برای این نمایش لحاظ نمود.
 
منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران