نگاهی به نمایش «ترن» نوشته و کار حمیدرضا آذرنگ
زمینی که آدم را فراموش کار میکند
سید جواد روشن- نمایش "ترن" با معرفی و توضیحات نویسنده ( با بازی نادر برهانی مرند) شروع میشود. غلامحسین تنها، نویسندهای است که با یک سوال طرح نمایش خود را آغاز میکند و در ادامه به دنبال پاسخ آن دست به خلق شخصیتهای نمایش و مرور زندگی هر یک از آنها میزند. "آیا زمین، آدم رو فراموش کار میکنه؟ یا این آدمها هستن که با گذشت زمان، خیلی چیزها رو، روی زمین، به فراموشی میسپارند؟" این سوال اساسی نویسنده است. نام خانوادگی نویسنده (تنها) میتواند خود تمثیلی باشد از تنهایی نویسنده در این مسیر. مسیری که ناهمواریها و بیملایمتیهای مختلفی خواهد داشت.
شاید خیلیها در سالهای اخیر حمیدرضا آذرنگ را با بازیهای خوبش در سینما و تلویزیون بشناسند. ولی بیشک اهالی و علاقهمندان تئاتر با سالها حضور و فعالیت او در عرصهی تئاتر آشنا هستند و علاوه بر بازیگری، از او آثار زیادی در مقام نویسنده و کارگردان نیز دیدهاند. آثاری چون خیال روی خطوط موازی، این کدوم پنجشنبه است؟ ، رعنا، آخرین مروارید، روزی روزگاری آبادان، دو متر در دو متر جنگ، خنکای ختم خاطره و... . در کارهای نمایشی آذرنگ دلمشغولی زیادی به جنگ و مسائل مرتبط با آن دیده میشود. شاید دلیلش این است که وی به خاطر شغل پدرش تا 18 سالگی در اندیمشک زندگی کرده و جنگ ایران و عراق را از نزدیک و با تمام وجودش در جنوب ایران حس کرده است. "ترن" نیز اثری دیگر از آذرنگ در مورد جنگ و آدمهای مرتبط با آن است. اثری که سعی دارد نگاهی اجتماعی و البته انتقادی به جنگ و مسائل مرتبط با آن داشته باشد. همه چیز از دریچهی ذهن یک نویسنده تصویر میشود. قرار است تعدادی از شهدا که در تفحص پیدا شدهاند تشییع و در مکانی ویژه به خاک سپرده شوند. آوردن شهدا به شهر باعث روایت قصهی هر یک از آنها میشود. همچنین در این نمایش به مدیران و افرادی که از نام شهدا و برگزاری چنین مراسمی کاسبی میکنند نیز اشاره میشود.
نمایش"ترن" نوشتهی حمیدرضا آذزنگ برای اولین بار به کارگردانی نیما دهقان در سال 91 در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت. اجرایی که با حواشی زیادی همراه بود . انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس که سفارش دهنده اولیه این اثر بود در نیمه راه از حمایت خود منصرف شد و حتی موانعی را نیز برای اجرای این اثر به وجود آورد ولی در نهایت این نمایش به روی صحنه رفت و مورد استقبال هم قرار گرفت. از آن اجرا بازیگرانی چون امیر جعفری، وحید آقاپور، مجید رحمتی و مهراوه شریفینیا در اجرای اخیر این نمایش به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ نیز حضور دارند که البته فقط امیر جعفری همان نقش قبلی خود را مجددا بازی کرده است و الباقی در نقشهای جدید و متفاوتی حضور دارند. آذرنگ اجرای اخیر را باز تولید این اثر نمیداند بلکه آن را اثری مستقل و اجرایی مجدد از آن نمایشنامه میداند و تاکید دارد که در آن اجرا بخشهایی از نمایشنامه حذف شده بود که در اجرای اخیر متن به شکل کامل اجرا شده است. در اجرای دهقان یکی از اپیزودهایی که کلا حذف شد، اپیزود مربوط به فرزند شهیدی است که میخواهد از پدرش چند سوال بپرسد. این اپیزود را قرار بود شهرام حقیقت دوست، ساناز بیان و عباس امیری بازی کنند که با وجود تمرین ولی فرصت حضور در اجرا را پیدا نکردند ولی حالا این اپیزود با بازی بهرنگ علوی، آذین نظری و عباس امیری به روی صحنه رفته است. همچنین در آن اجرا قصهی شهیدی که میگوید این انگشت که در تابوت من است متعلق به من نیست و... نیز حذف شده بود. بیشک آذرنگ در تولید و اجرای نمایش "ترن" در سال 91 نیز بیتاثیر نبوده است ولی حالا نگاهی خواهیم داشت به اجرای خود او از این اثر.
نمایش با معرفی و توضیحات نویسنده ( با بازی نادر برهانی مرند) شروع میشود. غلامحسین تنها، نویسندهای است که با یک سوال طرح نمایش خود را آغاز میکند و در ادامه به دنبال پاسخ آن دست به خلق شخصیتهای نمایش و مرور زندگی هر یک از آنها میزند. "آیا زمین، آدم رو فراموش کار میکنه؟ یا این آدمها هستن که با گذشت زمان، خیلی چیزها رو، روی زمین، به فراموشی میسپارند؟" این سوال اساسی نویسنده است. نام خانوادگی نویسنده (تنها) میتواند خود تمثیلی باشد از تنهایی نویسنده در این مسیر. مسیری که ناهمواریها و بیملایمتیهای مختلفی خواهد داشت. شاید چیزی همانند اتفاقهایی که در راه تولید و اجرای این نمایش در سال 91 بر آذرنگ و گروه نیما دهقان گذشت. بر اساس متن در همان قدم اول یک قرارداد با مخاطب گذاشته میشود که آنچه میببیند یک نمایش و برگرفته از ذهن نویسنده است و نکتهی مهم در اینجا پاسخی است که نویسنده نیز خود به دنبال آن است. پس لازم نیست مخاطب از منظر رئالیسم نمایش و اجرای آن را دنبال کند و مهم نیست که محل رخداد رویدادها کجاست و چقدر به لحاظ شکلی و بصری با واقعیت بیرونی تطبیق دارد. نویسنده در ذهنش با شهدا صحبت میکند، به چالش کشیده میشود و .... و با بازگشت هر یک از شهدا به زمین (به لحاظ جسمی) داستان هر یک شکل میگیرد و تصویر میشود. به عبارت دیگر حضور نویسنده باعث فاصلهگذاری است و همواره به تماشاگر یادآور میشود که او در حال دیدن یک نمایش است و با اینکه در کل اثر یک فضای احساسی بر مخاطب حاکم میشود و حتی میتوان تماشاگرانی با چشمان خیس را در سالن نمایش دید که دچار احساسات شدهاند ولی شکل اجرایی اثر بیشتر تاکید بر تعمق و تفکر دارد.
در طراحی صحنه (با طراحی رضا مهدیزاده) با فضایی انتزاعی روبرو هستیم. فضایی که با ذهن نویسنده هماهنگی دارد. بخش زیادی از فضای صحنه با باکسهای چوبی به رنگ سفید پوشیده شده و در قسمت انتهای صحنه نیز چهارچوبهایی قرار دارد که در ابتدا هر یک از شهدا در یک فریم آن - همانند یک قاب عکس- قرار دارند. شهدا از قاب خارج میشوند و از فضای پلکانی مکعبها عبور میکنند و پایشان را به زمین میگذراند تا داستانشان را دنبال کنند. انگار که از قاب عکس خاطرههای کنده میشوند تا به زندگیشان تجسم ببخشند. همچنین استفاده از باکسهای چوبی و چیدمان آنها به صحنه حجم میدهد که میتواند برای صحنه بزرگی چون تالار اصلی تئاتر شهر انتخاب مناسبی باشد. در چنین فضایی طراحی نور میتواند نقش مهمی داشته باشد و رضا حیدری نیز با ایجاد کنتراست و سایه – روشن و گاهی نیز استفاده از نورهای رنگی، کمک میکند تا رنگ سفید صحنه، جلوهی متفاوتی داشته باشد.
بیشک یکی از نقاط قوت کار موسیقی آن است. فرشاد فزونی در سالهای اخیر و با تکیه بر خلاقیت و هنرش، موسیقیهای خوبی را تولید و در ذهن مخاطبان به یادگار گذاشته است. او که در اجرای پیشین این نمایش نیز حضور داشته است، در طول اجرا و همراه با یک گیتار از کنار صحنه قطعات مختلفی را مینوازد و افکتهای صوتی را با دهانش تولید میکند. کار فرشاد فزونی یک موسیقی دراماتیک است که به خوبی بخشهای افکتیو و ملودیک آن با یکدیگر ادغام شدهاند و فضاسازی بسیار موثری را در اجرا رقم زده است. البته در این میان تلاش آیدین الفت نیز به عنوان طراح صدا موثر است. هر چند فضای سالن اصلی و بر هم خوردن آکوستیک آن اجازه نمیدهد تا طراحی صدا به خوبی خودش را نشان دهد. در این اجرا طراحی لباس نکته بارزی ندارد و افسانه صرفهجو در مقام طراح سعی کرده است بیشتر با استفاده از رنگهای تیره و مشکی، بازیگران را در فضای سفید صحنه برجستهتر کند.
آذرنگ در مقام کارگردان سعی کرده است تا اجرایی استلیزه داشته باشد. در اجرای او از وسایل صحنه و خورده ریزهای اضافه خبری نیست و میتوان گفت بخشی از تلاش او در کارگردانی، ایجاد فضایی مناسب برای جلوه کردن بازیگران است. همچنین او در پرداخت اثر با اینکه نمایش جدی و میتوان گفت تلخ است ولی صحنههایی را تدارک دیده که تا حدودی بار طنز دارد ولی یک طنز تلخ. مثل صحنه جلسه مشاوره یک مدیر دولتی با مهندسان در مورد ساخت معراجگاه شهدا. این نکته هم در متن و نحوهی نگارش و چیدمان صحنهها وجود دارد و هم در اجرا و نوع بازیها به آن تاکید شده و باعث میشود تا در کنار وارد ساختن تلنگرهای احساسی در برخی از صحنهها، مخاطب ارتباط بهتری با اثر برقرار کند.
همانطور که اشاره شد قرار است در کارگردانی اثر، فضا و عناصر اجرایی به نوعی طراحی شوند تا بازیگر در آن بیشتر دیده شود و تمام کننده اصلی او باشد به همین جهت در چنین رویکردی، ساختن فرمهای تصویری در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد و این بازیگران هستند که بار اصلی اجرا را بر دوش میکشند. بازیگران این نمایش اغلب از افراد شناخته شده و کاربلد تئاتر هستند که حضوری خوب و موثر بر صحنه دارند و در مجموع معدل بازیها در این اجرا قابل قبول است. فریده سپاه منصور با آن انرژی مثبت و صدای دلنشینش، تصویری به یادماندنی از مادر یک شهید را به تصویر میکشد و جذابیت صحنهی رویارویی پدر با فرزند شهیدش را چند برابر میکند. امیر جعفری نیز با اتکا به سالها حضورش در تئاتر، حضوری موثر بر صحنه دارد ولی شاید بشود گفت در اجرای پیشینش حضوری نابتر در نقش یک جانباز را داشت و احساس میشود در این اجرا او بیرونیتر بازی میکند. هر چند وی کماکان با استفاده از تجربه و توانش حضوری قابل قبول دارد. نادر برهانی مرند که خود نویسنده خوبی در تئاتر ایران است، حضوری باورپذیر در نقش نویسنده دارد و انتخاب خوبی برای این نقش است. فرید سجادی حسینی نیز که در سالهای اخیر بیشتر وقت خودش را در پشت صحنه سینما گذرانده و البته در همین اواخر بازی خوب و به یادماندنی او در فیلم "فروشنده" را به خاطر داریم، سابقهی تئاتری دارد و با زنده یاد مهین اسکویی نیز در نمایش "سه خواهر" همکاری داشته است و باید گفت به عنوان اولین حضورش بعد از وقفهای طولانی بر صحنه تئاتر، بازی پذیرفتنی دارد ولی در بازی او – حداقل در شبی که من دیدم- یک عدم اطمینان و دلنگرانی احساس میشود همانطور که اشاره شد بقیه بازیگران: خسرو احمدی، مهراوه شریفینیا، نسیم ادبی، سیدعلی صالحی، وحید آقاپور، بهرنگ علوی، مجید رحمتی، علی عاملهاشمی، سیاوش جامع، حسین سلیمانی، آذین نظری، باران شادیپور و ... نیز هر یک حضوری باور پذیر و مناسب بر صحنه دارند و شاید بیشترین ضعف در بازیها مربوط به بازیگران نقش شهدا باشد که ایراداتی در بیان، حضور صحنهای و .... داشتند.
سخن آخر اینکه نمایش "ترن" سعی دارد با حفظ ارزشها نگاه کلیشهای به جنگ نداشته باشد و سوالهای جدیتری را با نگاه اجتماعی و انتقادی مطرح کند و باید گفت حمیدرضا آذرنگ در انتخاب سوژه و پرداخت آن موفق است. همچنین انتخاب خوب بازیگران و هدایت مناسب بازیها ،استفادهی بهینه از فضای صحنه و موسیقی تاثیر گذار از جمله نقاط قوت اجرای آذرنگ است که در مجموع باعث میشود "ترن" را اثری موفق بدانیم.
سید جواد روشن ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)