در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «برای کلاه آهنی ها» نوشته و کار پژمان عبدی

غوطه در برزخ

وحید عمرانی - برای کلاه آهنی ها، متنی بدون پرگویی، حاشیه روی، انفعال و ضعف بارز دراماتیک است. آن جنس از کمدی که در فحوای این نمایش به کار گرفته شده از جنس آن طنز محضی نیست که صرفاً فقط برای خنداندن مخاطب ساخته می شود بلکه در مواردی تلخکامی و اندوه را نیز بر می انگیزد. اگر دقیق تر بگوییم تعلیقی است بین این دو، نه می توانی با خیال راحت و بی دغدغه بخندی و نه اینکه در حالتی غالب از غم و وحشت فرو بروی. با این خصوصیات می توان جنس کمدی این نمایش را از این منظر، گروتسک دانست. تمامی متن در خدمت هدف اصلی تم و موضوع است اما در پایان اندک نقیصه ای از لحاظ مفهومی رخ می دهد.

پژمان عبدی در نوشتن یک متن ضد جنگ توانسته نمایشنامۀ یکدست و نسبتاً موفقی را طرح ریزی و اجرا کند. متنی بدون پرگویی، حاشیه روی، انفعال و ضعف بارز دراماتیک. آن جنس از کمدی که در فحوای این نمایش به کار گرفته شده از جنس آن طنز محضی نیست که صرفاً فقط برای خنداندن مخاطب ساخته می شود بلکه در مواردی تلخکامی و اندوه را نیز بر می انگیزد. اگر دقیق تر بگوییم تعلیقی است بین این دو، نه می توانی با خیال راحت و بی دغدغه بخندی و نه اینکه در حالتی غالب از غم و وحشت فرو بروی. با این خصوصیات می توان جنس کمدی این نمایش را از این منظر، گروتسک دانست. تمامی متن در خدمت هدف اصلی تم و موضوع است اما در پایان اندک نقیصه ای از لحاظ مفهومی رخ می دهد.
سربازان به دلیل اینکه تعداد کشتگان به دویست نفر نمی رسد و از طرفی صلح می شود مجبورند برای رهایی از برزخ منتظر بمانند. فرشته آنها را ترک می کند زیرا حتماً باید سرنشینان سفینه اش برای بردن آنان از این تنگنا به تعداد مشخص ذکر شده برسد. از طرفی خداحافظی سوزناک آنان با فرشته را می بینیم، از طرفی دیگر وضعیت بغرنج انتظار و تعلیق آزاردهندۀ شان در برزخ را داریم و از سوی دیگر در پایان وقتی نور صحنه می رود صدای رادیو را روی موج های مختلف دنیا می شنویم که هر خبری را اعلام می کند مگر خبر آغاز جنگ و گوش ما چه بسا منتظر این است که خبر جنگی دیگر را بشنود تا این ارواح سرگردان از برزخ رها شوند و دنبالۀ سرنوشتان را بگیرند. بنابراین متن شاید ناخواسته اندکی از هدف ضد جنگ بودن خود فاصله می گیرد. البته مخاطب در نهایت آرزو می کند که ای کاش هیچگاه جنگی در نگیرد اما چون نویسنده، پایان یافتن برزخ درگذشتگان جنگ را منوط به جنگی دیگر و کشته شدن دوبارۀ افراد دیگری قرار داده، این ضد جنگ بودن آنطور که باید در ناخودآگاه حسی تماشاگر به وجود نمی آید.
طراحی صحنه ای که انجام شده مینیمالیستی و در خدمت اثر است. نورهایی که از پشت حصارهای فلزی به داخل نفوذ می کنند و تداعی گر سوراخ های ایجاد شده توسط گلوله ها هستند نکتۀ مثبتی در این بخش است. ضعفی که در طراحی صحنه به چشم می آید بیشتر به نحوۀ استفاده از دکور و آکساسوارها بر می گردد. سیزده جعبۀ مهمات از کوچک تا بزرگ بر کف صحنه دیده می شود. از آنجا که هم از طراحی مینیمالیستی بهره برده شده و هم اینکه در تئاتر معمولاً جای آن دارد که آنچه بر صحنه است مورد استفاده قرار گیرد، از جعبه های مهمات استفاده هایی که باید در حد کافی صورت نمی گیرد. جعبه ها اغلب تنها نقش دکور را ایفا می کنند. در صورتی که می شد آنها را در برخی از میزانسن ها دخیل کرد و تبدیل به ابزاری در دست بازیگران برای فضاسازی های بیشتر شوند، یا حداقل بهرۀ بیشتری از دکور بودن محض داشته باشند.
در مبحث بازیگری در این نمایش، نوع بازی بازیگر زن از بار فانتزی و انتزاعی بیشتری برخوردار است که این تخیلی بودن در نقش سربازها هم وجود دارد چون به هر حال ارواح هستند؛ اما در مورد فرشته چون دورتر از ذهن است طبیعتاً این فانتزی پر رنگ تر است و در کارگردانی نیز به درستی چنین جنسی از بازی برای نقش فرشته برگزیده شده است. مهتاب شیروانی توانسته جنس فانتزی بازی را به خوبی درآورده و منتقل کند و کاراکتری را خلق کند که همزمان هم شیرین و جذاب است، هم مأمور و بی گذشت. بازیگران مرد نیز توانسته اند سه شخصیت متفاوت در متن را با بهره گیری از برخی ریزه کاری ها از فرم ژست ها گرفته تا نحوۀ گفتار و تفاوت در ریتم بازی ها پرورش داده و به نمایش بگذارند.
و اما اینکه نویسنده و کارگردان بتواند یکی از تلخ ترین و ناگوارترین پدیده های بشری را در قالب کمدی بریزد و کاری کند که هم بخندی و هم افسوس بخوری کار مشکلی است. سرتاسر این نمایش پر از حس های متقابل و متضاد است و حفظ تعادل میان آنها تا پایان و جهت دهی مناسبشان به مهارت نیاز دارد که پژمان عبدی اگر نکته ای که در مورد پایان بندی نمایش گفته شد را نادیده بگیریم، به خوبی توانسته از عهدۀ آن برآید و اثر خود را به سرمنزل مقصود برساند. در شرایط حساس جغرافیایی کشور ما از نظر قرارگیری در دو موقعیت استراتژیک؛ اول در جهان که خاور میانه است و دوم ایران که به دلیل وجود دو دریا در شمال و جنوب و محل اتصال راه اروپا به آسیا از موقعیتی ویژه برخوردار است به طوری که همواره سایۀ جنگ را بر سر خود احساس کرده، نوشتن و اجرای متون دراماتیک جدید و به روز شده در این راستا بسیار به جا و لازم است. یکی از رسالت های تئاتر نیز همین است؛ یعنی پرداختن به نیاز روز جامعه، آسیب شناسی و نگرش از منظر نقد و بررسی به پدیده هایی که مردم معاصر با آن سر و کار دارند و دچارش هستند، که در این خصوص نیز نویسنده و کارگردان این نمایش، سیاست درست و لازم را به منظور اجرایی کردن چنین اثری به کار برده است.
وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران