نگاهی به نمایش «من / سیزیف» از کشور بلغارستان
کشمکش انسان با خودش
رسول نظرزاده- در بازخوانی نمایش «من / سیزیف» به کارگردانی واسلکا کانچوآ از بلغارستان که در سومین روز از سی و پنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر بروی صحنه رفت، از اسطوره ی سیزیفوس، نه به سراغ ماجرای مجازات این شاه یونان باستان میرویم و نه با خوانش اگزیستانسیالیستی عصیان گرانه - سرخوشانه ی آلبرکامو روبرو هستیم .
در بازخوانی این اجرا از اسطوره ی سیزیفوس، نه به سراغ ماجرای مجازات این شاه یونان باستان میرویم و نه با خوانش اگزیستانسیالیستی عصیان گرانه - سرخوشانه ی آلبرکامو روبرو هستیم .
در اینجا بیشتر با درگیری با درون و تضادهای آن روبرو هستیم که در هر فردی ایجاد گسست و دوگانگی و چند گانگی م کند که در انتها همچون صندوقی بزرگ و ناشناخته بر دوش او سنگینی میکند.
یافتن شکل اجرایی برای مفاهیم انتزاعی درونگرایانه کاری دشوار است که هر آن خطر افتادن به حرفهای کلی و مبهم در آن ها به چشم میخورد.
برای نشان دادن این تضادها ، کارگردان با خالی گذاشتن صحنه و نور موضعی و تمرکز بر حرکات بازیگر و دوری از کلام محوری به سراغ عروسکهای کشی و متصل به بدن بازیگر رفته است. با یک صندوق سیاه در مرکز صحنه که تا انتها دربسته باقی میماند. کشمکش «من های گوناگون» با فرد - که باید او را انتزاعی و بی چهره فرض کنیم تا با فضای انتزاعی اجرا همخوان باشد- با عروسک های کشی، تصویر سازی شده و احساس خلا و پوچی با عروسک چوبی فردی تاس. با اوج گرفتن تضادها ، عروسک چوبی به سری بزرگ چسبیده به زانوهای مرد بدل می شود که یکسره میخواهد تمامی او را مغلوب خود کند و به صورت وارونه ، نقش اصلی را بر عهده بگیرد. به تدریج تعداد «من ها» زیادتر میشوند و فرد نمی تواند بر چهرههای کوچک و بزرگی که متصل به او هستند کنار بیاید و تصاویری سورئالیستی از اتصال او به این چهرههای گوناگون خلق می شود. حالا او نیمی انسان / نیمی هیولا با بار صندوقی سنگین و ناشناخته بر دوش، میکوشد از سربالایی بالا برود که جز به سقوط او نخواهد انجامید.
اجرا بسیار وابسته و متکی به نمایش عروسکی و تصویرسازیهای بی کلام است. همان مقدار حرف های راوی در میانهی اجرا برای عمیق تر یا واضح تر نشان دادن بحران فرد، هنوز زیادی و بی مورد است. از فضاسازی و ایجاد بُعد و پرسپکتیو در صحنه خبری نیست. به ویژه جای خالی بلندی وشیب تند در صحنه - که یکی از ارکان اصلی این اسطوره است - به چشم می خورد. هر چه هست بازیگر است و عروسک هایی متصل به بدن او که با مهارت آنها را به حرکت وا می آورد. مجازات اسطورهای سیزیفوس شاه در این اجرا به بندهای همیشگی «من های گوناگونی» که انگار راهی برای خلاصی از آنها وجود ندارد بدل شده است. اجرا میکوشد با این که نزدیک به مفاهیم روانشناسانه حرکت میکند در دام آنها نیفتد و از خوانش فرویدی، یونگی ؛ و به ویژه لاکانی در اشاره به نگره هایی مانند آینه ، سایه ، فالوس و...خودداری میکند. ایجاد شکل ترکیبی « هیولا» یکی از نقشمایههای مهم و جذاب اجرا در نیمههای پایانی آن است.
در پایان می توان گفت «من سیزیف» اجرایی کوچک از کشور بلغارستان با مصالح و ابزاری اندک و متکی به مهارت وحرکات بدنی بازیگر برای نشان دادن مفاهیمی درونگرایانه است.
رسول نظرزاده- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران