داود رشیدی
تاثیر و حضوری ماندگار
رضا آشفته- داود رشیدی کارگردان و بازیگر تئاتر، بازیگر تلویزیون و سینما و مترجم نمایشنامه های مدرن اروپایی است که روز جمعه ۵ شهریور از میان ما رفت، و این خود بیانگر این نکته است که ما او را بیشتر از هر چیزی باید یک تئاتری تلقی کنیم چون بیشترین تاثیر و حضور را در تئاتر ایران داشته است. آنچه از دوستان و همکارانش درباره داود رشیدی می شود به طور چکیده گرفت؛ این است که او یکی از افرادی است که در ایران ما و در دهه ی ۴۰ خورشیدی تئاتر مدرن را در تالارهای تهران اجرا می کند و برای این منظور مهم ترین مثالشان همواره اجرای "در انتظار گودو"ی ساموئل بکت است.
داود رشیدی کارگردان و بازیگر تئاتر، بازیگر تلویزیون و سینما و مترجم نمایشنامه های مدرن اروپایی است که روز جمعه ۵ شهریور از میان ما رفت، و این خود بیانگر این نکته است که ما او را بیشتر از هر چیزی باید یک تئاتری تلقی کنیم چون بیشترین تاثیر و حضور را در تئاتر ایران داشته است. آنچه از دوستان و همکارانش درباره داود رشیدی می شود به طور چکیده گرفت؛ این است که او یکی از افرادی است که در ایران ما و در دهه ی ۴۰ خورشیدی تئاتر مدرن را در تالارهای تهران اجرا می کند و برای این منظور مهم ترین مثالشان همواره اجرای "در انتظار گودو"ی ساموئل بکت است که به نحوی وفادار به این نمایشنامهنویس ایرلندی- فرانسوی است که از پیچیدهترین مدل اجرایی در قرن بیستم برخوردار بوده است.
داود رشیدی به همراه حمید سمندریان و پری صابری در همان آغاز دهه ۴۰ هر کدام از یک کشور اروپایی با تحصیلات عالیه تئاتری به ایران آمدند و هر کدام به گونه ای در شناساندن سبک ها و شیوه های مدرن تئاتری کوشیدند. پری صابری از فرانسه، حمید سمندریان از آلمان و داود رشیدی از سوییس آمده بودند و با اشراف و تسلط بر تئاتر قرن بیستم در غرب خواستند و توانستند در نوجویی تئاتر ایران بکوشند که این تاثیرات تا هنوز هم در روال معمول تئاتر ما باقی مانده است چون هر کدام گامهای اساسی و اصولی در این راه برداشته اند اما در این بین پری صابری و داود رشیدی به تئاتر ایرانی و سنت های نمایشی و آیینی نیز نظر داشته اند و بر خلاف حمید سمندریان که اصلا به تئاتر ایرانی التفاتی نداشت، این دو به گونه ای در تثبیت تئاتر ایرانی نیز تلاش هایی کرده اند.
بازی برای نوشین
رشیدی خیلی خوش شانس که از ۷ سالگی وارد تئاتر می شود و خوش شانس تر اینکه برای عبدالحسین نوشین، یکی از پایه گذران تئاتر علمی در ایران که او هم دانش آموخته فرانسه است، بازی می کند.
زمانی که او هفت ساله بود، دختر دایی اش -دکتر طوسی حایری داود را به عبدالحسین نوشین برای بازی در نمایشِ مردم معرفی می کند. رشیدی در این باره گفته است: نوشین از پایهگذاران تئاتر علمی در ایران بود که متاسفانه خیلی کم در مورد ایشان تحقیق میشود. ایشان نمایشی به نام مردم در دست تهیه داشت که در پرده اول نیاز به نقش چند تا بچه بود و من که حدود هشت سال داشتم به طور اتفاقی انتخاب شدم. اون جلسات جدی نوشین و پشتصحنه تئاتر، صدای تماشاچیها، وقتی نمایش شروع میشود، همهمه تماشاچی، وقتیکه چراغها روشن میشود، فضای تئاتر و اینها همه و همه خیلی روی من اثر گذاشت و در ذهنم باقی ماند.
رشیدی درباره اولین اجرایش می افزاید: ما نقش شاگردان کلاس اول ابتدایی را بازی می کردیم و آقای نوشین هم خودش نقش معلم آن کلاس را داشت که وقتی وارد می شد می پرسید یک مرد شرافتمند که از اول صبح تا آخر شب کار کرده و از کار کردنش راضی است، چه حالی دارد؟ آن وقت باید یکی از شاگردان دستش را بلند می کرد و می گفت: آقا خسته است و تماشاچیان بعد از گفتن این جمله می خندیدند، این تنها رل بچه های این کلاس بود.
او این جمله را نمی گفت اما خیلی دلش می خواست همین یک جمله را بگوید، و در این باره می افزاید: اما خیلی دلم می خواست من بگویم، به دلیل اینکه پس از آن، همه تماشاچیان واکنش نشان می دادند. همه اش دعا می کردم که یک روز آن شاگرد نیاید یا مریض بشود تا من به جای او آن جمله را بگویم، ولی او تا آخرین شب اجرا آمد، بعضی اوقات هم شیطان توی جلدم می رفت که من زودتر دستم را بلند کنم و این جمله را بگویم، اما می دانستم اگر این کار را بکنم آقای نوشین دعوایم می کند.
شغل پدر و سفر به فرانسه
داود رشیدی که پدرش دیپلمات وزارت خارجه است و بعدها نیز سفیر می شود، به ناچار باید که به خارج از ایران برود و در غربت زندگی و تحصیل کند. او در این خصوص می گوید: در ۱۳ سالگی به خاطر شغل پدرم که عضو وزارتخارجه بودند به فرانسه و در پاریس به دبیرستان رفتم. در سیستم آموزشی فرانسه به تئاتر خیلی اهمیت میدهند و این ادبیات دراماتیک در مدارس تدریس میشود و حتی ماهی یکی، دو بار هم ما را به تئاتر میبردند و روزهای تعطیل هم وقتیکه من از شبانهروزی نزد پدرم میآمدم، آن شب را به تئاتر یا سیرک میرفتیم. پس از گرفتن دیپلم در فرانسه به پدرم گفتم میخواهم تئاتر بخوانم، ایشان مخالفتی نکردند، فقط شرط گذاشتند که باید تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشم که آشنایان فکر نکنند نتوانستم درس بخوانم. به همین دلیل به ژنو رفتم و وارد دانشگاه شدم و در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفتم و همزمان تئاتر خواندم و در آکادمی موزیک ژنو دیپلم بازیگری و کارگردانی تئاتر دریافت کردم. سپس وارد تئاتر (کارژور) شدم که یکی از تئاترهای خوب اروپا بود و هنوز هم در ژنو هست. به طور حرفهای حدود چهار سال در آنجا کار و بازی کردم و سال ۱۳۴۲ به ایران برگشتم.
استخدام اداره تئاتر
در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، داود رشیدی در اداره تئاتر آن زمان وابسته به وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد. رشیدی درباره اینکه چگونه وارد تئاتر حرفه ای ایران شده است، بر این باور است:، چون در سوئیس به طور حرفهای کار کرده بودم، به محض ورود به ایران هم بطور حرفهای وارد کار شدم و در وزارت فرهنگ و هنر و اداره تئاتر مشغول به کار شدم. یادم میآید زمانی که تصمیم گرفتم به ایران بیایم فرانسوا سیمون مدیر تئاتر «کاروژ» که خود کارگردان و بازیگر بسیار معروفی بود به من گفت: «تو اینجا وارد کار حرفهای شدهای و داری موفق میشوی. چرا به ایران میروی؟» گفتم: «من ایرانی هستم و دوست دارم به کشورم برگردم و آنجا کار کنم» با اینکه از بچگی به خاطر شغل پدرم در خارج از کشور مدرسه و دانشگاه رفتم و زندگی کردم، اما همیشه رویایم فعالیت تئاتری در ایران بود.
سپس گروهِ تئاترِ امروز را پایهگذاری کرد که در این باره گفته است: در گروه من خسرو شجاعزاده، فرزانه تائیدی، فهیمه راستگار و بعدها داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بودند. واحد نمایش تلویزیون مسئول تهیه سریالها و فیلمهای تلویزیونی بود، اما یک گروه نمایشی هم داشتیم، گروه «تئاتر امروز». هنرمندانی مثل مرضیه برومند، بهرام شاه محمدلو، رضا بابک، سعید پورصمیمی، راضیه برومند، علیرضا هدائی و چند نفر دیگر عضو این گروه بودند. گروه بسیار خوبی بود. یادم میآید توی حیاط واحد نمایش تئاتر برای بچهها اجرا میکردیم. متاسفانه بعد از انقلاب این گروه منحل شد و خب من هم از واحد نمایش رفتم.
وی در «اداره هنرهای دراماتیک» با هنرمندانی همچون: عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان، فخری خوروش، جعفروالی و… آشنا شد. داود رشیدی درباره اینکه کدامیک از آثارش را دوست دارد، گفته است: همه برایم دوست داشتنی هستند. نمایش «میخواهید با من بازی کنید» را بیشتر دوست دارم. چون فکر میکنم اولین اجرای صحنهای من در ایران بود که ترجمه و کارگردانی کردم. فعالیتهای رشیدی در حوزه تئاتر در آن زمان بسیار چشمگیر بود و نمایشنامههای بزرگانی چون ویلیام شکسپیر و ساموئل بکت را به اجرا درآورد. الکترا، در انتظار گودو، آنتیگون، پرومته، خانه روشن، دیکته و زاویه، پیروزی در شیکاگو، رویای نیمه شب تابستان، وای بر مغلوب، فیزیکدانان، شاه داوود، عروسی باقرخان، ریچارد سوم و…از جمله آثار مهمی هستند که رشیدی در آنها حضور داشته است. از جمله نمایشهایی که اجرا کرده میتوان به «در انتظار گودو»، «ریچارد سوم»، «پیروزی در شیکاگو»، «منهای دو»، «آقای اشمیت کیه؟» و... اشاره کرد.
تله تئاتر
رشیدی در سال ۱۳۵۲ خورشیدی از اداره تئاتر به تلویزیون ملی ایران رفت و در سمَت مدیریت گروهِ نمایشها و سرگرمیهای آن سازمان (شامل: سریالها، مسابقات، تئاترهای تلویزیونی) مشغول به کار شد. رشیدی درتلویزیون سرپرستی گروه های نمایشی رابه عهده داشت ودرزمانی که «وزارت فرهنگ وهنر» و«اداره تلویزیون» باهم رقیب بودند اوتوانست به واسطه دوستی وهمکاری های قبلی که با استادعلی نصیریان داشت ونصیریان نیزرئیس اداره تئاترشده بود برای اولین بار بین این دونهاد همکاری برقرارکند واین امرباعث شدتاهمه گروه های نمایشی تئاتر ازتمامی شهرستان ها حضورفعال داشته باشند.
کتاب ها
قرار بوده و هست که ۴ جلد درباره آثار ترجمه شده او و همکارانش منتشر شود و حتا جلد چهارم به زندگی و خاطراتش اختصاص یافته است، منتشر شود. جلد اول این مجموعه در برگیرنده نمایشنامه های ترجمه شده ای است که در طول سال های مختلف به شکل های مختلف مثل صحنه ای، تله تئاتر و .... به اجرا در آمده اند و با عنوان "درخت تبریزی دوم و چند نمایشنامه دیگر" به چاپ رسید.”ماجرای کوچه لورسین"، "می خواهید با من بازی کنید"، "درخت تبریزی دوم دست چپ"، "آخرین گودو"، "جان در برده"، "لباس باشکوهی به رنگ بستنی شیری"، "پیروزی در شیکاگو" و چند نمایشنامه دیگر، متون نمایشی دیگری هستند که در جلد اول این کتاب، چاپ می شوند. به گفته علی منصوری چهارمین جلد این مجموعه دربرگیرنده گفت و گوهای بلند، چگونگی علاقه مندی به تئاتر، اولین اجراهای رشیدی، اسناد و مدارک و مطالعاتی است که داوود رشیدی داشته است. جلد اول و دوم این مجموعه را انتشارات افراز منتشر کرده است. در جلد نخست با عنوان «درخت تبریزی و چند نمایشنامه دیگر» که به کوشش محمدعلی منصوری منتشر شده، شامل نمایشنامههایی است که رشیدی به تنهایی ترجمه کرد. جلد دوم کتاب نیز شامل تمام نمایشنامههایی است که این بازیگر توانا با همکاری دیگران ترجمه و منتشر کرده بود.
کاظم شهبازی، پژوهشگر جلد سوم از این مجموعه را به نام «داود رشیدی و در انتظار گودو» منتشر می کند. در این مجلد تاریخ و چگونگی تولد نمایشنامه مهم و تاثیرگذار «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت و همچنین آمدن این نمایشنامه به ایران و حواشی پیرامون نخستین اجرای آن به کارگردانی داود رشیدی در سال ۱۳۴۷ و نقدهای این اجرا در مطبوعات آن دوران، مطرح شده است. به باور این محقق، اجرای نمایش «در انتظار گودو» در سال ۴۷ اتفاق مهم و بحث برانگیزی در تئاتر ایران بود. در سال ۱۳۴۷ سه اتفاق مهم در هنر تئاتر افتاد که باعث شد این سال به نقطه عطفی در تاریخ تئاتر ایران بدل شده و خون تازهای به پیکر تئاتر ایران تزریق شود. این سه اتفاق در واقع به صحنه رفتن سه نمایش «در انتظار گودو» با کارگردانی داود رشیدی، «شهر قصه» با کارگردانی بیژن مفید و «پژوهشی ژرف و سترگ در سنگوارههای قرن بیست و پنجم زمینشناسی یا چهاردهم، بیستم فرقی نمیکند» نوشته زندهیاد عباس نعلبندیان و کارگردانی آربی آوانسیان بودند. سه جلد از این مجموعه را افراز و جلد سوم را که درباره داود رشیدی و در انتظار گودوست، انتشارات دف منتشر می کند.
منابع:
ویکی پدیا، درباره داود رشیدی
مجله خانواده سبز، گفتگو با داود رشیدی و احترام برومند
ایبنا، گفتگو با کاظم سهبازی
روزهای زندگی / پانزده آبان ۹۱/ شماره ۴۰۹/ صفحه ۲۸ / گفتگو از سعید اسماعیلی
رضا آشفته- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
منبع: ایران تئاتر