نقد تئاتر لیر شاه روایت آهنگین
سهم خواهی از لیر

سهم خواهی از لیر
نمایش لیرشاه در تاتر شهر از چندی پیش به کارگردانی الیکا عبدالرزاقی به روی صحنه رفته است.نمایش دلقک خوبی دارد با بدنی منعطف و بازی روان و تمیز.همان قدر که دلقک خوب است رضا یزدانی بد است.فاجعه است.ریتم در نیمه اول نمایش هم پای آثار موزیکال پیش می رود اما در نیمه دوم از تک و تا می افتد.انگار کارگردان فقط برای نیمه اول ایده نمایشی خوبی دارد و برای قسمت های دیگر چیزی برای ارائه ندارد.تعدادی از بازیگران از هاش اف برای رساندن صدا به ردیف های انتهای سالن استفاده می کنند و عجیب اینکه نه تنها صدایشان واضح نیست بلکه در مقابل بازیگران تاتری که بدون هاش اف هستند،کم می آورند.اینها بازیگران سینما هستند که صدای تربیت شده ای ندارند.لیر تجربه جدید عبدالرزاقی از آثار شکسپیر است.کارگردان با رویکردی مدرن به سراغ نمایشنامه کلاسیک رفته اما در ترکیب بازیگران و اجرای نمایش دچار اشتباه محاسباتی شده است.انتخاب اجرای موزیکال برای چنین اثری به خودی خود نقطه منفی اجرا نیست اما وقتی خواننده اصلی نمایش بازی یکی از نقش های مهم را هم بر عهده دارد و بد بازی می کند،کلیت اثر زیر سوال میرود.برای همین صرف وجود او نه تنها دردی از نمایش دوا نمی شود،بر عکس باعث افت ریتم شده و در رسیدن کارگردان به ایده های نمایشی خود اخلال ایجاد می کند.حضور رضا یزدانی در نمایش نشان داد که تجربه هایی از این دست هیچ آورده ای برای نمایش ندارد.یزدانی در خلال نمایش ترانه هایی با همان سبک و سیاق خود می خواند و ژست هایش نه تنها دقیق و حرفه ای نیست، بلکه این طور به نظر می رسد که با خواننده ای آماتور روبرو هستیم که موقع اجرای نمایش بیشتر از اینکه بخواهد روح اثر را زنده کند مواظب است تا از دکور سقوط نکند و آسیب نبیند.نکته دیگر در این خصوص وجود علی اوجی به عنوان تهیه کننده است.
دوستی اوجی و یزدانی آنها را به زوجی تبدیل کرده که انگار باید همه کارهایشان با هم باشد حتی اگر جنس این فعالیت ها یکسان نباشد.اوجی به این نکته توجه ندارد که نباید برای هر کاری یزدانی را روی صحنه ببرد.شاید یزدانی برای اجرای کنسرت در سالن های بزرگ گزینه مناسبی باشد اما برای بازیگری اصلا"خوب نیست.علاوه بر این به کسانی مثل یزدانی فرصت بازیگر شدن می دهد در حالی که توانایی این حرفه را ندارد و این موضوع ظلم مضاعف به خواننده وتماشاگر است.چون با آوردن او تماشاگر به سالن می آید و وقتی با بازی بد او روبرو می شوند،احساس خوبی را تجربه نمی کنند.بیشتر به نظر می آید وجود یزدانی در نمایش سهم خواهی علی اوجی از نمایش است.معادله ای که بین تهیه کننده و کارگردان گذاشته شده این است:یزدانی بازیگر نمایش می شود و یکی از چالش بر انگیز ترین نقش ها را بازی می کند و در عوض با دیدن یزدانی به عنوان بازیگر،تماشاگران به سالن می آیند و نمایش فروش خوبی می کند.در حالی که این معادله اصلا" به نفع هنر تاتر نیست.این موضوع توسط تماشاگر درک می شود و در نهایت به جای اینکه امتیازی برای نمایش باشد به نقطه منفی آن تبدیل می شود.علاوه بر این با افت ریتم و تاثیر گذاری نمایش هم همراه است.ترانه ها توسط بازیگران هم سان اجرا نمی شوند یکی صدایش بلند است یکی نه.یکی رساست یکی نارسا.در بعضی موارد هم به علت صدای بلند موسیقی اشعار شنیده نمی شوند.دو طرف صحنه نوازندگانی نشسته اند که در طول اجرا نقش تزئینی دارند و در طول اجرا قطعه خاصی نمی نوازند و فقط نمایش را از اول تا انتها تماشا می کنند و کلیت افکت و آهنگ ها از باندها پخش می شود.نمایش قرار است آهنگین باشد و موزیک نقش اول را در اجرا داشته باشد اما به قول مولوی از قضا سکنجبین صفرا می افزاید.همین موسیقی و آواز خواندن های گاه و بیگاه رضا یزدانی پاشنه آشیل نمایش می شود.یزدانی ادموند را بازی می کند که هیچ درکی از نقش ندارد.ترانه های نمایش بیشتر حالت تزئینی دارند و ترک های جذابی هستند که یزدانی می تواند در کنسرت های خود برای طرف دارانش بخواند.استفاده از هاش اف برای تقویت صدا در نمایش های موزیکال اشکال ندارد اما این همه تناقض در استفاده از یک وسیله ذهن را به چالش می کشد.بازیگرانی که از این وسیله استفاده می کنند در کمال تعجب صدای رسایی ندارند و با وجود استفاده از این تکنولوژی صدایشان واضح نیست.بر عکس بازیگرانی که از آن استفاده نمی کنند بیان شفاف و روانی دارند و این از عجایب است.در ضمن بازیگرانی که از آن استفاده می کنند هنگامی که در بیرون از صحنه و یا فواصلی که در انتهای صحنه هستند صدایشان به همان اندازه واضح است که در جلوی صحنه هستند و به این ترتیب پرسپکتیو صدا در صحنه رعایت نمی شود.حرکات موزون گروهی بازیگران چیزی به درک نمایش اضافه نمی کند و در پاره ای موارد چه بسا اگر این حرکات کم و یا حذف می شد نتیجه بهتری می داد.به گفته نمایش، لیر شاه قرار است روایتی آهنگین از اثر کلاسیک ویلیام شکسپیر باشد که البته در لحظاتی هم این اتفاق می افتد اما در قسمت های هم به شدت از هدفی که نمایش برای خود متصور است دور می شود.در مجموع لیر قربانی معامله کارگردان و تهیه کننده شده و امتیاز بالایی برای کارگردان نیست.
سعید محبی