نقد نمایش«خرگوش»
سادگی در فرم، پیچیدگی در معنا

خرگوش نمایشیست دربارهی مرزهای ناپیدای دوستی، درد، جنسیت، و فروپاشیهای آرام. این نمایش تماشاگر را نه با حادثه، بلکه با وضعیت مواجه میکند وضعیتی که شاید ظاهراً ساده باشد، اما در درون، آینهای از جهان پیچیدهی معاصر ماست.
نقد نمایش «خرگوش»
مهسا چگینی- نقد مهمان
خرگوش؛ سادگی در فرم، پیچیدگی در معنا
نمایش خرگوش به نویسندگی نینا رین و کارگردانی مهدی نصیری، یکی از اجراهای متفاوت سال جاری در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر است. این نمایش برپایهی متنی به همین نام «Rabbit» طراحی شده است . داستان این اثر در فضایی صمیمی و معطوف، به لایههای پنهان روابط انسانی شکل میگیرد.
مرکز ثقل این درام قصه زنیست در آستانهی فصلی سرد. در ابتدای درک هستی آلودهی زمین. کسی که شاید بدیل بیرون متنی آن برای ما زنی باشد همچون فروغ فرخزاد. هرچند که بلا در بافت روایت نینا رین به اندازه فروغ، از نبوغ و استعداد برخوردار نیست.
داستان در شب جشن تولد بلا میگذرد، زنی که در آغاز فصل سرد خودش در ۳۰ سالگی دوستان صمیمی خود را به مهمانی دعوت کرده؛ اما این شب بهظاهر شاد، بهتدریج بدل به صحنهی افشاگری، جدالهای ذهنی، و شکافتن زخمهای قدیمی میشود. تقابل شخصیتها با یکدیگر، میان گذشته و حال، و میل به نزدیکی و نیاز به فاصله گرفتن، فضایی پرتنش و چندلایه میسازد.
نینا رین، نویسنده انگلیسی این نمایشنامه، با پیشزمینهای که در بازیگری دارد ، توانسته نگاهی بسیار دقیق و انسانی به زبان، سکوت، و مناسبات قدرت را در بستر اثرش به نمایش بگذارد. خرگوش در ظاهر گفتوگوییست میان چند دوست قدیمی، اما در عمق، تلاشیست برای معنابخشی به درد، سوگواری، و گذار از بحران بلوغ روانی. جشن تولدی که قرار است گاهی «به اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ» و گاهی به «غروب بارور شده از دانش سکوت» مبدل بشود.
گویا قرار بوده یکنفر بهبهانه تولد برقص برخیزد و گیسوان کودکیش را در آبها جاری کند. اما همانگونه که فروغ پیشبینی میکند سروکلهی «ابرهای سیاهی» در «روز مهمانی خورشید» پیدا میشود. ما در این تولد ریسه و تزیین و لباسشب و زرق و برق نخواهیم دید. در مهمانی تولد بلا «ستارههای مقوایی عزیز در آسمان دروغ» از درخشش می افتند
خرگوش گاهی یک جشن تولد است با جشن و شادی و پایکوبی، و گاه محملی که در آن «کلاغهای منفرد انزوا» در باغ های پیر کسالت پرسه میزنند.
این نمایش اگرچه از منظر رتوریک و معناشناختی، زبانی روزمره را به کار میبرد، اما همین زبان، حامل تنشها، خشونتهای پنهان، و مقاومت در برابر فروپاشی است. سکوتهای بین دیالوگها گاه بیش از کلمات معنا دارند؛ جایی که شخصیتها تبدیل به «انسانهای پوک پر از اعتماد» میشوند که از گفتن ناتواناند، اما «با چشمهای پر از خیرهشدن میدَرَند» و تماشاگر را با عمق رنج و اضطرابشان مواجه میکنند. حتی خودِ عنوان نمایش«خرگوش» نیز حامل لایههای استعاریست: از لطافت و آسیبپذیری تا تداعیهایی از آزمایش، تکرار، و حتی ترس.
مهدی نصیری که پیشتر ترجمه متن این نمایشنامه را نیز بههمراه آیسان نوروزی منتشر کرده، در مقام کارگردان با وفاداری به فضای ذهنی نمایش و دوری از اغراقهای رایج در بازخوانیهای فرهنگی، اثر را در بستری جهانی و همزمان ملموس برای مخاطب ایرانی قرار داده است. کارگردان به جای تاکید بر فرمهای نمایشی پیچیده یا جلوههای بیرونی، تمرکز خود را بر بازیها، دیالوگها و ضربآهنگ طبیعی صحنهها قرار داده. همین انتخاب سبب شده تا خرگوش به تجربهای شخصی برای مخاطب بدل شود؛ تجربهای که هر تماشاگر بسته به زیستههایش از آن معنا استخراج میکند.
بازیگران نمایش بهخوبی از پس انتقال لحن و حالوهوای روانشناختی اثر برآمدهاند. فریبا امینیان در نقش بلا، بازیای چندلایه و پرتنش ارائه میدهد؛ از شور و طنازی آغازین تا فروپاشیهای لحظهای در میانهی صحنه. او مرز میان خنده و اندوه را بهخوبی تصویر میکند. رضا جوشنی، سعید محبی، نگین طیبی، پارسا فرجادمنش و ترانه کوهستانی نیز با خلق شخصیتهایی باورپذیر، ما را با طیفی از تجربههای انسانی از عشق و حسادت تا سوگواری و خشم فروخورده روبهرو میکنند. ترکیب این گروه بازیگران، فضایی واقعی و در عین حال تلخ از یک «جمع دوستانه» میسازد که در پس لبخندهایش، رقابت، قضاوت و آسیب نهفته است.
در لایههای زیرین روایت، خرگوش تنها دربارهی یک جمع دوستانه یا اختلافنظرهای تربیتی نیست؛ بلکه بازتابیست از تنشهای پنهان بین امیال انسانی و ساختارهای اجتماعی. شخصیتها در ظاهر دغدغهی شغل یا مسائل اخلاقی دارند، اما پشت این دغدغهها، میل به برتری، به دیده شدن، به کنترل فضا و حتی تأیید جنسی در جریان است. تقابلهای میان زن و مرد، والد و فرزند، یا زوجهای مختلف، تنها بر سر عقیده یا سلیقه نیست، بلکه نشانههاییست از شهوت قدرت. همان نیروی خاموشی که در دل روابط روزمره جای گرفته و با جاهطلبیهای حرفهای، جایگاه اجتماعی و حتی نگاههای گاه حسرتبار شخصیتها گره خورده است. کارگردان با حفظ رئالیسم اجرایی، این لایههای پنهان را بدون شعار یا تصریح، از دل رفتارها و سکوتها بیرون کشیده و مخاطب را با جهانی روبهرو کرده که در آن، مرز میل، اخلاق و قدرت بهسادگی قابل تشخیص نیست.
در چنین نمایشی، که اساس آن بر فضای بسته و روابط انسانی استوار است، طراحی نور نقش مهمی در انتقال معنا دارد. نورپردازی نمایش با دقتی حسابشده، مرز میان لحظات صمیمی و لحظات بحران را روشن میکند. استفاده از نورهای گرم برای لحظات خاطرهانگیز و نورهای سرد برای شکافهای عاطفی، به ایجاد یک درام درونی و ناپیدا کمک کرده است. تغییرات نرم نور در گذار بین صحنهها، تماشاگر را بهجای پرتاب کردن به موقعیت جدید، بهآرامی با آن همسو میکند گویی که ذهن شخصیتها در حال ورق زدن خاطرهایست.
این دقت در طراحی، بهخوبی در صحنهپردازی نیز ادامه یافته است. طراحی صحنهی نمایش، فضای یک آپارتمان مدرن و ساده را بازسازی میکند، اما با چینشی هوشمندانه. هر شیء در صحنه، در خدمت شخصیتها و رابطهشان با یکدیگر است. این طراحی بهجای آنکه صرفاً تصویری از زندگی روزمره ارائه دهد، حس تنگی، خفگی و بسته بودن را القا میکند حسی که در روابط میان شخصیتها نیز حضور دارد. بنابراین طراحی صحنه، نه تنها بستر فیزیکی نمایش است، بلکه استعارهای از وضعیت ذهنی و روانی شخصیتهاست.
موسیقی در نمایش خرگوش، بهجای ایفای نقش مستقل، به مثابه ابزاری برای افزایش تاثیر عاطفی فضا به کار رفته است. استفاده از قطعات مینیمال و سکوتهای عمدی در لحظات بحرانی، تأکیدیست بر حس تعلیق و تنش. این انتخاب موسیقایی، در امتداد طراحی صحنه و نور، فضایی خنثی و بیطرف میسازد که به تماشاگر اجازه میدهد بار معنایی هر صحنه را خود کشف کند، نه اینکه از سوی اجرا بهاو تحمیل شود.
در مجموع، خرگوش نمایشیست دربارهی مرزهای ناپیدای دوستی، درد، جنسیت، و فروپاشیهای آرام. این نمایش تماشاگر را نه با حادثه، بلکه با وضعیت مواجه میکند وضعیتی که شاید ظاهراً ساده باشد، اما در درون، آینهای از جهان پیچیدهی معاصر ماست. مهدی نصیری با وفاداری به متن، هدایت دقیق بازیگران، و طراحی میزانسن های درست و استاندارد ،کنترل هنرمندانهی عناصر صحنه، توانسته اجرایی خلق کند که در لایههای گوناگونش، تماشاگر را درگیر، متفکر و گاه تکانخورده باقی میگذارد.
پانوشت:
جملههای داخل گیومه در متن، برگرفته از شعرهای فروغ فرخزاد است که در جهت تقویت فضای معنایی نقد استفاده شدهاند.
مهسا چگینی-هنرجوی کارگاه نقد تئاتر