نقدی بر مرغ دریایی نوشته و کار محمد میرعلی اکبری
ردپای چخوف در ایران

مرغ دریایی چخوف به لحاظ سبکی، در واقع امپرسیونیستی در یک بستر رئالیستی است که در اثر میرعلی اکبری از آن جنبه های درونی کاملن کاسته شده و بر جنبه های بیرونی و رئالیستی اثر افزوده شده است و این خود عاملی برای متفاوت شدن وضعیت و ایجاد تغییراتی در داستان و شخصیتهای این اثر اقتباسی شده است.
نقدی بر مرغ دریایی نوشته و کار محمد میرعلی اکبری
ردپای چخوف در ایران
رضا آشفته-عضو کانون منتقدان
بازیگران نمایش مرغ دریایی پس از متن اقتباسی محمد میرعلی اکبری از اثر جاودانه آنتون چخوف، دومین عنصری است که می تواند ما را نسبت به رئالیستی و ایرانی شدن این اثر شگفت زده کند.
مرغ دریایی چخوف به لحاظ سبکی، در واقع امپرسیونیستی در یک بستر رئالیستی است که در اثر میرعلی اکبری از آن جنبه های درونی کاملن کاسته شده و بر جنبه های بیرونی و رئالیستی اثر افزوده شده است و این خود عاملی برای متفاوت شدن وضعیت و ایجاد تغییراتی در داستان و شخصیتهای این اثر اقتباسی شده است.
از سوی دیگر در متون ۵ گانه و بلند چخوف، اضمحلال طبقه اشراف به صراحت آشکار است و این روال در باغ آلبالو به شکل آشکارتری بارز می شود و نویدبخش انقلاب و فروپاشی عصر تزاری در روسیه است و میرعلی اکبری به قاعده این محتوا، مرغ دریایی اش را با انقلاب ۵۷ در هم آمیخته و با اینتفاوت عمده که بجای طبقه اشراف، روشنفکران را جایگزین کرده و آنان
را عامل اصلی انقلاب و سرنگونی محمدرضا پهلوی می شناساند... این همان نکته سنجی نویسنده ایرانی است گه اقتباس را به زیبایی معنا می بخشد و البته میرعلی اکبری همچنین وضعیت را کمدی نر از چخوف می نمایاند و متن چخوف تراژدی تر به نظر می رسد با آنکه در اینجا نیز مرگ کارگردان جوان هر چند به خودکشی میانجامد، بسترساز یک تراژدی است.
افزون بر این اقتباس معنادار می توان به گزینش و هدایت بازیگران اشاره کرد که به درستی انتخاب شده و از هدایت راستینی برخوردارند هر چند به دلیل کمرنگ شدن وضعیت تراژیک و اندوه نقش ها انگار ساده تر و روانتر شده اند و نقش ها بیشتر حالت تیپ گرفته اند تا اینکه کاراکتر باشند و این جریان بازی را برای برخی بازیگران ساده تر کرده است و البته ایرانی شدن فضا و نقش ها نیز بر این سادگی افزوده است.
مزدک تنها نقش کارکتر شده است که مهران مرادی با انرژی بسیار و بیان درست و احساس اندوهبار و شکننده از پس اجرایش برمی آید. بقیه نقش ها شبه کارکتر تیپ هستند یا کاملاً تیپ هستند مثل نقش رضا پنجی با بازی صادق فخاری که پیام آور شوخ و شنگی است مگر لحظه مرگ مزدک که ورق برمیگردد. پیمان
محسنی نیز در نقش آرداشس یا منتقد بر آن است که کلیشه شکن باشد بنابراین سبیل کلفت و عینک ذره بینی دارد اما ته لهجه زمخت ته شهری دارد و همین تناقض است که بازی اش را جذابتر می نماید. ایمان میرهاشمی نیز در نقش عبد بصیرت در واقع دبیر و نویسنده نوجویی است که در شهرستان ادای عباس نعلبندیان را درمی آورد. بقیه بازیگران نیز در حد معمول نقشها را درآورده اند.
دکور و لباس و گریم نیز در ایرانی نمودن فضا تاثیرگذار بوده است و می تواند ما با پیکره نوتر و قابل باورتری مواجه سازد و این یعنی کامیابی نسبی در اجرای متونی که در ایران ما کمتر با چنین حال و هوای در خوری مواجه شده اند. به هر روی به لحاظ گونه میرعلی اکبری کمدی اش بر تراژدی می چربد و همین خود از زرف اندیشی آن متن میکاهد و خود دلیلی برای عیار پایین تر اجرا می شود اما در کل بهتر است مرغ دریایی را در مقام یک اقتباس در خور تامل و چشمگیر بهتر است دید...
رضا آشفته-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر