در حال بارگذاری ...
...

نقدی بر نمایش افلیا نوشته محمد چرمشیر و کار شقایق فتحی

تصویری از چهره بی گناهی

نقدی بر نمایش افلیا نوشته محمد چرمشیر و کار شقایق فتحی

تصویری از چهره بی گناهی

افلیا نمایشی تصویری و فضاساز است و در آن سورئالیسم خیره کننده ای برای مخاطبان حلب توجه خواهد کرد و شاید رمز کامیابی این اثر هم پرداختن به چنین رمزگانی است که در جهان برزخی یک دختر بی گناه را در رودررویی با دیگران که هر یک به گونه ای در هلاکت آو نقش بازی کرده اند، به ما نمایان می سازد.

 

نقدی بر نمایش افلیا نوشته محمد چرمشیر و کار شقایق فتحی

تصویری از چهره بی گناهی

رضا آشفته

افلیا نمایشی تصویری و فضاساز است و در آن سورئالیسم خیره کننده ای برای مخاطبان حلب توجه خواهد کرد و شاید رمز کامیابی این اثر هم پرداختن به چنین رمزگانی است که در جهان برزخی یک دختر بی گناه را در رودررویی با دیگران که هر یک به گونه ای در هلاکت آو نقش بازی کرده اند، به ما نمایان می سازد.

شاید در نگاه نخست متن یا برداشت محمد چرمشیر از موقعیت ماورایی افلیا برای برخی از تماشاگران گنگ و مبهم به شمار آید و این را آنان پر بیراه نگفته اند چون فضای فراواقعی به هر روی با رمز و نشانه های غیر علنی و رمزگشایی و تأویل پدیری همراه می شود و خواه ناخواه این خود انگیزه مجهول شدن را بی دلیل فراهم می سازد.

اما شقایق فتحی در مقام کارگردان بر آن بوده تا سورئالیسم را با تصویرسازی آشکار کند و تا اندازه بسیاری هم کامیاب بوده است چون هر لحظه برای خود یک تصویر یا رویایی است که در جهان برزخ بر سر افلیا

 

می آید. به هر دلیل می دانیم که بی گناهی را می شود بنابر باورهای متافیزیکی و شهودی به بهترین شیوه ممکن به چالش درآورد و هدف نویسنده و کارگردان در همین راستا به نتایج باورمندی منجر شده و ما در  فضاسازی به همان چهره بی گناه افلیا باورمند می شویم.

نمایش با تصویر غرق شدن افلیا در رودخانه آغاز میشود؛ دو بازیساز پارچه های آبی را تکانمیدهند و بازیگر نقش افلیا صحنه را به بازی میگیرد و پس از آن هر چه می آید در واقع رویاها و کابوسهای همین دختر است. منطقا او به دنبال دانستن عامل خودکشی خویش است و هر یک از آنان به گونه ای خود را از این منجلاب یا کابوس می خواهند بیرون ببرند اما در این برزخ هیچ راه گریزی نیست و برای هر یک از آنان یک بن بست حقیقی در خود بودن و اعتراف به گناه است. فرقی نمی کند هملت مقصر باشد یا کلادیوس عمو یا گرترود مادر یا پلانیوس پدر حود افلیا... همه انگار دست در دست هم داده اند تا این دختر را از سر  ناچار به فنا دهند و زندگی را بر او تلخ و جهنمی سازند و پیامدش غرق شدن در رودخانه است و حالا باید دیگران بر اینگناه گروهی صحه بگذارند و آنرا گردن بگیرند و...

 

با آنکه بازیگران جوان هستند اما هر یک ضمن تن دادن به هدایتگری تصویری و فضاسازی کارگردان بنابر خلاقیت فردی خود حرکت کرده اند و ویژگیهای متفاوتی را در بازی ابراز می کنند. روژان ساعدی در تقش هملت بنابر صدا و فیگورهای یک جوان و شازده بازی اش را پیش می برد. اشکان صیاد محلی در نقش پدر بر ورجه ورجه های بیش از اندازه جولان می دهد و حسین رضاپور کلادیوس را بر مینای وقار و سکوت پیش می برد و آیسان یعقوبی نیز افلیا را با بی گناهی و نرمای حرکات و ژرف شدن در نگاه ها به بازی می گیرد.

 فتحی هم که بازیگر توانمندی است و از همین نشانگان راستین بهترین بهره را می برد که کارش رنگ و لعاب درست به خود  گیرد و نمایشش وزین و رنگین شود و یک افلیا معصوم و بی گناه در عالم برزخ کارمای فلسفه حیات  را نمایان سازد. انگار زندگی بر همه آنان از جایی به بعد حرام شده و باید همگی فنا شوند.

رضا آشفته-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر