درباره نمایش رگتیچ
رگتیچ یا زخمهای پابرجا

نمایش رگتیچ نوشته و کار محمدطاها سلکی درباره آسیبهای پابرجا از زمان کودکی است که همچنان در حال و آینده انسان نقش بازی می کند و گاهی نیز باعث توقف و سخت پیش رفتن زندگی خواهد شد.
رگتیچ یا زخمهای پابرجا
رضا آشفته
نمایش رگتیچ نوشته و کار محمدطاها سلکی درباره آسیبهای پابرجا از زمان کودکی است که همچنان در حال و آینده انسان نقش بازی می کند و گاهی نیز باعث توقف و سخت پیش رفتن زندگی خواهد شد.
اینکه سلکی در نخستین اثرش دارد به یک مساله روان شناختی می پردازد؛ یعنی جسارت لازم را برای حضور در صحنه دارد. هر چند در ابن راه ناتوانی ها و نقص هایی هم به شکل برجسته در کار نمود داشته باشد. برخی از هنرمندان تئاتر از داشتن فضاهای پیچیده و ماجراهای چند لایه خوششان می آید و به ویژه دوست دارند اصطلاحن ذهنی و روانی کار کنند. شاید بهترین شیوه و سبک اجرایی برای رگتیچ همانا اکسپرسیونیسم باشد که البته این شیوه نیز چند و چون خود را دارد تا بتواند به بهترین نحو ممکن گزاره نمایی کند و به اصطلاح تلاطمات درونی را در صحنه واگویه کند؛ چنانچه می دانیم در این شیوه ما نیازمند اعراق و اگزجره شدن رفتارها هستیم و باید نورپردازی تند و تیزی داشته باشیم و از نورهای مورب و شکسته
بیشترین بهره را ببریم و بازی ها مبتنی بر رفتارها و ژست های اغراق آمیز و افراطی باشد که در این اجرا به دلیل نداشتن نورهای لازم در نوفل لوشاتو آن طور که باید و شاید اتفاق بایسته ای برای این منظور رقم نمی خورد ر لحظاتی که از نور شمع و چراغ قوه برای جبرانچنیننقیصه ای بهره مند می شوند... اما بازیگران همچنان روال طبیعی و حس آمیزی را برای بازی ها در نظر گرفته اند و چندان آن نوع اغراق مد نطر را در جریان بازی رعایت نمی کنند و بیشتر به روابط واقع گرایانه توجه نشان می دهند و از توجه به جنبه های پر تلاطم روحی و روانی اجتناب می کردند و شاید این نگات ریز و برجسته است که آن جسارت لازم را به یغما می برد و شکل اجرایی از تاثیر مطلوب دور می افتد و ما با تناقض های آشکار از متن به ظاهر پیچیده و شیوه اجرایی به ظاهر سرراست راه به جایی نمی بریم و جمع بندی آن پیامد سوئی به دنبال دارد و مخاطب گیج و سردرگم از نحوه اجرا نسبت به داده های متن سالن را ترک پی کند.
به هر تقدیر، بازیگران جوان حضور نفس گیری دارند و نمی خواهند در این حضور از آن وجاهت بازی کم بیاورند و مطابق با شخصیتهای برهم ریخته و روان
گسستی و ترومای وارد به آنها بازی را سمت و سوی منطقی دهند. همین باری به هر جهت نبودن شاید که جاذبه دیدن را نمایان می سازد. هر چند آن نکته پردازی و رسیدن به بازی های اغراق آمیز شاید دوز حسی آنان و ژستهای بازی شان را دیدنی تر می ساخت که در کل از آن پرهیز شده است.
رگتیچ یک نمایش جسورانه است که یک گزوه جوان و تازه نفس را به صحنه می شناساند که میتوانند همچنان حضور پررنگی در صحنه داشته باشند و چه بسا راهنمایی های ساغر خواجه امیری در این مسیر بسیار میسر واقع شده باشد و شکل جدی به کار و گروه بخشیده باشد.
رضا آشفته-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران