در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش توافقنامه به کارگردانی کوروش سلیمانی

انسان دشواری انتخاب است!

نگاهی به نمایش توافقنامه به کارگردانی کوروش سلیمانی

انسان دشواری انتخاب است!

نمایشنامه از آرمان خواهی و شعارهای انسانی و سیاسی دو کاراکتر در خوشباشی پیروزی حزبی آغاز می شود و کمی جلوتر به یک لحظه ی عینی می رسد. لحظه ی انتخاب شرافت یا دروغ.

انسان دشواری انتخاب است!

نگاهی به نمایش توافقنامه به کارگردانی کوروش سلیمانی

امید طاهری

نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران

توافقنامه در مثلث ارتباطی سه کاراکتر دووال، دنی و مارتن، رابطه ای را شکل می دهد که مضامین آن از مرزهای متن فراتر می رود و از یک جمع کوچک سه نفره به جامعه ای بزرگ عمومیت می یابد.

در این نمایشنامه، دو توافق مهم باید به امضا برسد. یکی توافق آشکار مساله فروش آپارتمان دنی به دووال است و دیگری توافق پنهان میان دنی و مارتن برای مخفی کردن نقص های آپارتمان. در توافق پنهان، مارتن مساله را غیر اخلاقی می داند و زیر بار نمی رود اما موضوعی که این تصمیم را به چالش می کشد، رابطه عمیق و کهنه ی دوستی دنی و مارتن است. رابطه ای که باعث شده مارتن در جریان مشکلات خانوادگی دنی قرار بگیرد و اکنون در میانه ی شرافت و دروغ، مجبور به انتخاب یکی باشد.

فیلیپ کلودل از همجواری این دو توافق آشکار و پنهان، درام استوارش را شکل می دهد. پیش از ورود خریدار آپارتمان ( دووال ) در یک مقدمه ی مفصل، مخاطب اطلاعات لازم از زندگی مارتن و دنی را دریافت می کند. مشکلات خانوادگی دنی، عدم موفقیت اش در دنیای بازیگری، گرایش حزبی، سیاسی و اخلاقی هر دو طرف و شعارهای دهان پرکنی که در پاسداشت شرافت و صداقت و راستی به زبان می آورند، عدم موفقیت مارتن به عنوان یک نمایشنامه نویس و مهمتر از همه، مشکلات فنی آپارتمان دنی، اطلاعاتی است که در ابتدای اثر به مخاطب منتقل می شود تا با ورود دووال و شکل گرفتن آن دوگانه ی شگفت انگیز و دراماتیک « بازی، زندگی» مضامین بنیادین متن بی آنکه شعاری داده شود یا مانیفستی نوشته شود در لحظه لحظه ی اجرا به نمایش درآید.

کمتر پیش می آید آدمیزاد از سر تفنن و بی هیچ اجبار و احتیاطی دروغ بگوید. تمام دروغ های تاریخ، از دلیل و مصلحت و توجیه و توضیح سرشار هستند. این اما ماهیت دروغ را تغییر نمی دهد. دروغ همواره چیزی مهم و اساسی را ویران می کند. گاه این ویرانی زندگی یک انسان است و گاه حیات یک جامعه. فیلیپ کلودل در توافقنامه، پنهان کردن حقیقت را به اندازه دروغ گفتن، زشت و ویرانگر نشان می دهد. او در نمایشنامه اخلاقی و انسانی خود، بار مسوولیت را به دوش پنهانکاران و دروغگویان می اندازد و قربانیان دروغ را، هر چند ساده دل و زودباور باشند، تطهیر می کند.

دووال ( با بازی درخشان رامین ناصر نصیر ) کاراکتر ساده و زود باوری است که در نظام فاسد جوامع، همواره به عنوان احمق، با انواع و اقسام توجیهات، مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار می گیرند. او آشکار ترین دروغهای سیاسانه دو کاراکتر دیگر را یک بازی نمایشی تلقی می کند که حسب حرفه و شغل آن دو، به صورت بداهه دارد یک اثر هنری جدید را شکل می دهد. سادگی و زودباوری او امکان هر فریب و دروغی را برای دنی و مارتن ایجاد می کند. دنی مشکلی با این موضوع ندارد و برای رسیدن به هدفش، ( فروش آپارتمان ) هر کاری می کند. اما مارتن در ابتدا سد راه او می شود و با پیش کشیدن اخلاقیات و شرافت، رابطه دوستی خودش با دنی را بحرانی می کند.

نمایشنامه از آرمان خواهی و شعارهای انسانی و سیاسی دو کاراکتر در خوشباشی پیروزی حزبی آغاز می شود و کمی جلوتر به یک لحظه ی عینی می رسد. لحظه ی انتخاب شرافت یا دروغ. دووال سوژه ی این بازی است. بازی یک نمایشنامه نویس شکست خورده و یک بازیگر سطح پایین. این دو اما دروغ بزرگ خودشان را خواسته و ناخواسته برای سوژه مورد نظر ( دووال ) به خوبی بازی می کنند و پیش می برند. اینجاست که نویسنده کاراکتر سوم را در وضعیت انتخاب قرار می دهد. انتخاب اینکه صرفا یک تماشاگر باشد؟! یا دعوای مارتن و دنی را واقعی بپندارد و به قضاوت و داوری بپردازد؟! و یا اینکه برای یک لحظه هم که شده به کل این بازی مسخره شک کند و خود را در موقعیت قربانی ببیند؟!  این مثلث ارتباطی به شکل عجیبی در زیست امروز جامعه جهانی قابل تعمیم است. دووال برخلاف اینکه به شدت انسان زود باوری است، اما هرگز این میزان از شناعت و ناپسندی آدمها را باور ندارد. او در چرخه ی ابتذال شر قرار ندارد و نمی فهمد که چه دسیسه هایی برای بهره کشی و خالی کردن جیبش در حال وقوع است. آیا این گناه دووال است؟!

این سوال بزرگی است که از جانب ابتذال شر پاسخ واضحی دارد. بله گناهکار است. اما این پاسخ صرفا برای حفظ تعادل بقای شر است. نیروی شر همواره خود را توجیه می کند تا زیر بار ظلم خودش دفن نشود. تا جایی که در این توجیهات به باور می رسد. باور اینکه آنچه می کند محصول حماقت جامعه است. و جامعه کودن و عقب افتاده محق چنین رفتاری است.

مارتن در نمایشنامه تواقفنامه، در میان دوگانه ی شرافت و رفاقت قرار می گیرد. خلق چنین دوگانه ای تابع نگرشی است که اخلاقیات و قوانین برای پاسداشت انسانیت و حقیقت را بر هر توافق نوشته و نانوشته ای ارجح می داند. آدمی را در نقطه ای قرار می دهد که دیگر نتواند به سادگی بیان کند که برای رفاقت دست به هر کاری می زند. چرا که همواره چیزی فراتر از تعهدات همدلانه وجود دارد که عبور از آنها هستی آدمهای دیگر را به خطر می اندازد. ما به هر نوع رابطه ای تاجایی تعهد داریم که ارتباطمان با اخلاقیات، شرافت و انسانیت را به چالش نکشد. در غیر اینصورت مجبوریم از اصول انسانی عبور کنیم و این همان جایی است که اکنون جامعه جهانی ایستاده و سقوط خودش را به تماشا نشسته.

کوروش سلیمانی این نمایشنامه را همانطور که باید کارگردانی کرده است. اساس کنش ها، درونمایه، لایه های پنهان کاراکترها، اتمسفر اجرا که محصول عینیاتی چون دکور، لباس، آکساسوآر، نور و جنس بازی بازیگران است؛ به همان شکلی که مطلوب این اجراست طراحی شده و سازمان یافته تا شاهد اجرایی بی نقص و هماهنگ باشیم.

بازی هر سه بازیگر اندام بیرونی و درونی کاراکترها را بنا می کند و در این میان رامین ناصر نصیر درخشان است. آنها که تجربه بازیگری دارند خوب می دانند که بازی کاراکتر دووال به شدت سخت و پیچیده است. ناصر نصیر از پس این پیچیدگی بر می آید و حقیقتا یکی از بهترین بازیهای سالهای اخیر تئاتر ایران را روی صحنه به نمایش می گذارد. این کاراکتر لحظه به لحظه ی حضورش روی صحنه در میان دو نیروی متضاد قرار گرفته، وضعیتی که او را به شک می اندازد و باوری که او را فریب می دهد. ناصر نصیر این وضعیت دوگانه را جوری بازی می کند که کاراکتر دووال باور پذیرترین کاراکتر این نمایش می شود. البته که هر سه بازیگر به خوبی موقعیت را خلق می کنند و این درام انسان شناسانه را به اجرایی جاری در لحظه تبدیل می کنند.

امیدطاهری-عضو کانون ملی منتقدان