در حال بارگذاری ...
...

درباره نمایش خاطره تحمل ناپذیر یک همهمه‌ی نامفهوم

در قلمرو بکت

درباره نمایش خاطره تحمل ناپذیر یک همهمه‌ی نامفهوم

در قلمرو بکت

اجرا با بازی خوب بازیگرانش و کلاژهای تصویری و نریشن انتهای آن توسط الهام کردا که به طور ضمنی به مفاهیم مورد بهره اشاره می کند، به وضوح خود را از تفسیر رئالیستی دور می کند ، بنابراین انتظار دارد که تماشاگر نیز او را خارج از این مرزها، ببیند، بشنود و بیندیشد.

درباره نمایش خاطره تحمل ناپذیر یک همهمه‌ی نامفهوم / الهام کردا

در قلمرو بکت

نیلوفرثانی-عضو کانون منتقدان تئاتر ایران

 

الهام کردا از آن دست هنرمندان تئاتری است که نامش در هر بخشی از یک نمایش باشد، بدون شک اعتباری برای آن اجرا محسوب می‌شود. و آنقدر حرفه ای‌ست که هر تماشاگر و مخاطب تئاتری را به اجرایش مشتاق و ترغیب می‌کند.

چه در بازیگری که اجراهای بیادماندنی در این سال‌ها از خود بر جا گذاشته است و چه در سال‌های اخیر در مقام کارگردان و یا نویسنده و طراح.

کردا در آخرین کار خود که با گروهی جوان بر صحنه آمده، متنی را با برداشتی از نمایشنامه‌های بکت  که یکی از مهمترین نویسندگان تئاتر ابزورد است، نگاشته و تلفیق کرده است . کلاژی از چند متن بکت که البته فضای متفاوتی را برای اجرا می‎طلبد. چرا که شاخصه‎های نمایشنامه‎های بکت، تکیه بر فضاسازی معناباختگی، زوال، انزوا و طرد بوده و اهمیت بیشتر را به تصویر و فرم می دهد تا دیالوگ و کلمات. بنوعی بکت فرم را به شکلی نو می طلبد و بر آن ذهن و متن های خود را استوار می کند. همراه با نوعی تضاد معنایی و اغتشاش کلامی و البته تکراری که مدام به چشم می آید.
بکت همواره از یک بی زمانی و بی مکانی در موقعیت نمایشنامه هایش بهره می برد این شاخصه از جهتی به تعمیم پذیری مفاهیم و اتمسفر زمانه اکنون و از جهت دیگر به سرگردانی و آشفتگی انسان معاصر اشاره دارد. درباره او می گویند آثار بکت مانند صدایی در تاریکی ست که آهسته به مخاطب نزدیک می شود و به سان نوعی هوشیاری گذرا که حیرت خود را با گیجی و اضطراب به زبان می آورد.
بنابراین اجرای نمایشنامه های او نیز لاجرم می بایست با حفظ هوشیاری، به فضای پوچگرایی و بیهودگی که او برای کاراکترهایش ترسیم می کند، نزدیک باشد. در عین حال او روش و منش خاص خود را دارد و کاراکترهایش را در این قالب، قرار می دهد.
الهام کردا با کلاژی از نمایشنامه در انتظار گودو، آخر بازی و روزهای خوش و احتمالا متن‎های دیگر بکت، و با اتصال نقاط مشترک آنان، و بده بستانی که کاراکترهای بکت با همدیگر دارند، ضمن آنکه فرم خود را برگزیده و اجرایش را طراحی کرده، به فضای بکتی نیز وفادار مانده و لابه لای مضامین آن شناور است.
بازیگران خود را با گریم ها فانتزی و اغراق شده، لباس‌هایی فکرشده و متناسب و تجمعی گروهی آنان بر صحنه، در فضایی قرار داده که توسط تور تنیس سیاهرنگی، احاطه شده  و همان وضعیت حصر و جبر را القاء می کند.
وضعیتی  وحشت زده که به خوبی نزدیک به دیالوگی از نمایشنامه در انتظار گودو است : " کاری نمی شود، کرد"
انسانی که در قلمرویی از جبر و پوچی گرفتار است و تمام کارها و رفتارهایش دچار یأسی وجودی ست، هر چند تلاش می کنند از مرزها عبور کرده و یا امیدواری دست و پا کنند، اما باز هم موجوداتی برده وارند که از ارباب خود فرمانبرداری دارند. بر همین مبنا، اجرا به دغدغه و وضعیت جامعه امروز نیز پیوند برقرار می کند و ذیل همان ویژگی های بارز فضای بکتی، موقعیتی را بازسازی می کند که تداعی روشنی از شرایط انسان جامعه فعلی ست.
جامعه ای که بدون شک تحت همان حصر و جبر، حتی نمی توانند براحتی زندگی کنند و نفس بکشند. و بردگانی هستند که در عین غرق شدن در روزمرگی و پوچی منتج از آن، به ماشین های اطاعت بدل شده اند که قدرت فراوری از آن وضعیت را ندارند. اینجا لزوم حضور کاراکتر معروف دیگری از بکت احساس می شود.
کاراکتری برگرفته از "هام" در بازی آخر که  روی ویلچر نشسته و در سمت و جایگاه تماشاگران و رو به صحنه و بازیگران نقش همان ارباب را برعهده دارد. خدایگانی که اگر بنده ای پایش را از قلمرو بیرون بگذارد، توبیخ می کند و اجازه خروج نمی دهد. هر چند خود در نهایت ضعف و نقص و انحطاط است.
از این بخش اجرا به سمتی می رود که امکان شکست وضعیت موجود قوت بگیرد. اجراگران/ توده، که در بازی با بادکنک ها در حبابی دست و پا می زنند، شروع با ترکاندن آن حبابها می کنند. کاراکتری که از ابتدا توانسته شهامت خروج از آن قلمروی جبر را داشته باشد، مشوقی ست برای عبور از مرزها. و جذابیت این انتخاب این است که این کاراکتر دختر جوانی ست. دخترانی که طی چند سال گذشته در جامعه ی پرتنش همواره پیشرو و کنشگر بوده و فراتر از مرزهای جبری قدم برداشته اند.
همانطور که متنهای بکت بطور واضح مملو از نمادها و نشانه هاست و دیالوگ ها و ویژگی کاراکترها تفسیرپذیرند، در خاطره تحمل ناپذیر یک ههمهمه نامفهوم نیز این امر و روش، رعایت شده و توانسته آن نشانه ها را به تصویر بکشد و فرم را کاملا غالب نگه دارد و برای هر مفهومی و دیالوگها و داستان، قاب های تصویری، میزانسنها،حرکات و اکتها، پرفورمنس و اکسسوارها را جایگزین و معادل سازی کند. برای این امر شناخت نسبتا کاملی باید از بکت، فضای ذهنی و نوشتاری و البته اتمسفر جاری در نمایشنامه هایش داشت. که در این اجرا تا جای ممکن لحاظ شده اما شاید آنچه خروجی نهایی این دست اجراهاست که بنوعی ضد روال رایج و داستانگوی مورد پسند اغلب علاقمندان به تئاتر است، تنها مخاطبان علاقمند به اجراهای فلسفی، فرمال، پست مدرن و طرفداران بکت را راضی روانه کند. تماشاگرانی که در پی ربط و واکاوی تمام عناصر اجرا با مفاهیم اگزیستانسیالیستی انسان و مواجهه با یأس و تباهی قرن بیستم حاصل از جنگهای جهانی و تحولات سیاسی و رشد تفکرات ضد ایدئولوِژیکی، خواهان تماشای تئاتر هستند.
” خاطره تحمل ناپذیر..” تئاتر مفهومی و اجتماعی -سیاسی، که از قضا نه مانیفست می دهد و نه تبلیغ ایدئولوژی خاصی ست و تنها با تکیه بر فرم و نشانه، نوعی ضد تئاتر را به صحنه می آورد تا تماشاگر را از حاشیه امن و جذاب یک اجرای خطی و داستانگو خارج کرده و در چالشی با وضعیت امروز خود روبرو کند. اجرا با بازی خوب بازیگرانش و کلاژهای تصویری و نریشن انتهای آن توسط الهام کردا که به طور ضمنی به مفاهیم مورد بهره اشاره می کند، به وضوح خود را از تفسیر رئالیستی دور می کند ، بنابراین انتظار دارد که تماشاگر نیز او را خارج از این مرزها، ببیند، بشنود و بیندیشد.  

 

نیلوفر ثانی
سازندگی 28 مرداد 1403
دوره اجرا ۱۷ مرداد تا 16 شهریور 1403