دربارهی نمایش ترور
بیایید باهم قضاوت کنیم
. بازیگران ترور هرکدام در جهان خودشان دارند بازی میکنند و در ساختن آن رئالیسمی که جزئیات باید در آن اهمیت پیدا کند تنها مهدی پاکدل کمی موفق است.
دربارهی نمایش ترور
بیایید باهم قضاوت کنیم
مهدی نصیری
تروریستی یک هواپیمای مسافری را با 164 سرنشین می رباید و قصد دارد آن را در استادیوم فوتبالی با 70 هزار تماشاگر سرنگون کرد. دو جت جنگنده سعی می کنند هواپیما را مجبور به فرود کنند، اما موفق نمی شوند. سرگرد کخ، خلبان یکی از جت های جنگنده، بر خلاف دستور مافوق هواپیما را با شلیک یک موشک سرنگون می کند که منجر به کشته شدن تمام سرنشین های هواپیما و نجات جمعیت حاضر در ورزشگاه می شود. وی پس از بازگشت از ماموریت بلافاصله دستگیر می شود و برای او دادگاهی با حضور هیئت منصفه تشکیل می شود. دادستان او را به قتل 164 بی گناه متهم می کند، در حالی که وکیل مدافع کار او را قهرمانانه می داند و از دادگاه می خواهد تا او را تبرئه کند. به نظر شما خلبان را باید محکوم کرد یا رای به برائت او داد؟
اگر یک هواپیما با ۱۶۴ مسافر توسط تروریستی ربوده شده باشد و مستقیم به سمت و قصد برخورد به یک استادیوم هفتاد هزارنفری در حرکت باشد شما کدام را انتخاب میکنید؟ هدف قرار دادن هواپیما با موشک قبل از رسیدن به استادیوم؟ یا ریسک برخورد با هفتاد هزار نفر را؟ نمایش ترور هر چیزی که دارد از همین وضعیت و قضاوت دربارهی آن دارد. حتی آنقدر باهوش نیست که این وضعیت را پیش از پایان به قضاوت بگذارد، آنرا بالفعل کند و خطر را در مواجهه و فعلیت مستقیم با تصمیم مخاطب قرار بدهد. سادهترین کار را کرده؛ دادگاهی ترتیب داده و برای نجات دادگاه و قضاوتهای رخوتناک خودش تماشاگر را هم بهعنوان هیئت منصفه، به این بازی راه داده است. حالا دارد با ظاهرا اهمیت دادن به مخاطب خودش را تاثیرگذار نشان میهد اما درواقع چیزی جز فلسفهبافی بیتاثیر درباره ماهیت انسان در جهان مدرن نیست. دربارهی ارزش و اهمیت این مفهوم قضاوت نمیکنم و با آن موافقم. دارم درام را میگویم که شیوهی خوبی را برای بیان مفهومش انتخاب نکرده است.
اجرا از این هم بدتر است. ابراهیم امینی هیچ زحمتی به خودش نداده تا اجرا را برایمان لذتبخش کند. صحنهاش بدون هیچ خلاقیتی، اصلا زیبا نیست. همان تصویر کلیشهای دادگاه را بهمان میدهد که از یونان باستان تا الان در ذهن داریم. تازه بدتر دکورش شبیه آشپزخانه یک رستوران است. قاضی و شاهدها را در عرض میزانسن کرده و متهم و دادستان را هم مثل یک قاب عکس در انتهای صحنه روبروی تماشاگر قرار داده تا ناخواسته تمام تاثیرات اجرایی را به حداقل برساند؛ همه اینکارها را کرده تا صحنه و اجرایش زشت و پر از رخوت باشد. حتی رنگ صحنهاش هم آنقدر خنثیست که اجازه ورود هیچ عنصر زیبایی را به صحنه نداده است. نمایش کلوزاپ بازیگران توسط دو دوربینی که میخواهند احساسات عمیق را در چهرهشان شکار کنند هم بهکار اجرا نمیآید؛ دلیلش هم بازی بد بازیگرهاست. میخواهند خیلی رئالیستی نقشهایشان را اجرا کنند اما در نمایش همین رئالیسم آنقدر اغراق میکنند که میشود! حالا هرچقدر که دوربینها روی صورتشان زوم کنند این نمایش مضحکتر میشود. بازیگران ترور هرکدام در جهان خودشان دارند بازی میکنند و در ساختن آن رئالیسمی که جزئیات باید در آن اهمیت پیدا کند تنها مهدی پاکدل کمی موفق است که او هم در اوج (آنجا که نور صحنه میرود و روی او متمرکز میشود) نمیتواند و مثل بقیه میشود. اغراق در بازی رئالیستی! نتیجهاش میشود فروپاشی جهانی که خیلی تلاش میکند تا واقعی باشد...
مهدی نصیری-عضو کانون ملی متتقدان