در حال بارگذاری ...
...

درباره‌ی نمایش ( خانه های اجاره‌ای) - نقد مهمان

من درد مشترکم! مرا فریاد کن

درباره‌ی نمایش ( خانه های اجاره‌ای) - نقد مهمان

من درد مشترکم! مرا فریاد کن

محمد سعید آخرتی - نمایش خانه‌ های اجاره‌ای به نویسندگی و کارگردانی مازیار رفعتی با اجرای خود در کرمان خون تازه‌ای به تئاتر استان بخشید. این نمایش دارای داستان دراماتیک خوش‌ساختی است که مخاطب را تا لحظه آخر به دنبال خود می‌کشاند؛ ولی همین داستان در نقطه‌ای، مخاطب را سرگردان می‌کند که آیا این جنایتی که باعث به وجود آمدن تمام این دردسرها و پریشانی‌ها شده واقعا اتفاق افتاده یا نه.

من درد مشترکم! مرا فریاد کن

درباره‌ی نمایش ( خانه‌ های اجاره‌ای)

محمد سعید آخرتی- نمایش خانه‌ های اجاره‌ای به نویسندگی و کارگردانی مازیار رفعتی با اجرای خود در کرمان خون تازه‌ای به تئاتر استان بخشید. این نمایش دارای داستان دراماتیک خوش‌ساختی است که مخاطب را تا لحظه آخر به دنبال خود می‌کشاند ولی همین داستان در نقطه‌ای، مخاطب را سرگردان می‌کند که آیا جنایتی که باعث به وجود آمدن تمام این دردسرها و پریشانی‌ها شده واقعا اتفاق افتاده یا نه.

شخصیت پردازی اثر نقطه قوت آن است. (آزاد) شخصیت پدر داستان، از تفکرات قدیمی یک مرد افغان پیروی می‌کند که در انتها همین تفکرات، او را به زمین می‌زند. او بعد از مدت ها از زندان آزاد شده و انگار دنیایی را که اکنون بعد از آزادی خود، در حال دیدن آن است را نمی‌تواند بفهمد و درک کند. آن نقطه که پیش تر به آن پرداختم، این است که مخاطب تا انتهای نمایش متوجه نمی‌شود که آیا آزاد مرتکب این جنایت شده یا نه؛ ولی این مسئله‌ای نیست که مخاطب را گیج کند یا کاری کند که به تماشای ادامه‌ی نمایش نپردازد و شاید حتی میتوان گفت که چندان مهم هم نیست.

بار اصلی داستان را (مستوره)، شخصیت مادر داستان به دوش می‌کشد. او در نوجوانی به زور پدر، به همسری آزاد درآمده و اکنون از او، دارای فرزند پسری به نام حافظ است. مستوره صدای فریاد زنان افغان گیرافتاده در زنجیرهای سنت های کهنه و پوسیده است. اوست که به دلیل علاقه‌ای که به همسر و فرزند خود دارد، پا به قربانگاهی می‌گذارد که می‌داند همسر خود او این قربانگاه را بر پا خواهد کرد. مستوره تا خانواده‌ی خود در این وضعیت صعب می‌بیند با استفاده از جسارت و زیرکی یک زن واقعی، خانواده خود را نجات می‌دهد. و چه ایثاری با ارزش‌تر از این است که زنی گوهر وجودی خود، یعنی آفرینش انسانی را در اختیار فردی قرار دهد تا بتواند خانواده خود را نجات دهد؟ او منجی داستانی‌ست که هدف آن نشان دادن ظلمی است که طی دهه ‌ها به زنان افغان شده و حالا مستوره دارد این درد را به زیبایی یک قهرمان اساطیری فریاد می‌زند.

(حافظ)، پسر مستوره و آزاد، یک جوان افغان است که می‌خواهد به خواستگاری دختری برود و در ابتدا از حمایت پدر و مادر خود برخوردار است که در انتها نه از حمایت پدری خبری است و نه حضور مادری.

داستان نمایش دغدغه‌مند است. دغدغه‌ای که داستان مهاجران افغان و مشکلات آنان را بازگو میکند. داستان گره‌افکنی خوبی دارد که مخاطبان را درگیر کرده و تا صحنه‌های پایانی نمایشنامه که راز نمایشنامه برملا می‌شود این درگیری با متن ادامه داشته و باعث جذابیت نمایش می‌شود.

بازیگران به خوبی از پس اجرای نقش‌ها برآمده و بازی زیبا و باورپذیری را ارائه می‌دهند. استفاده از گویش دری از نکات مثبت نمایش است که مازیار رفعتی با استفاده از کارشناسان مربوطه، از این گویش استفاده لازمه را برده؛ هرچند این نوع گویش ممکن است باعث کج‌فهمی برخی مخاطبان شود. از دیگر نکات نمایش، استفاده بازیگران از زبان بدن است که در بعضی از قسمت های نمایش شانه به شانه مکتب دلسارت می‌زند که انقدر استفاده از زبان بدن لازم نیست. یعنی بازیگر نمایش لازم نیست هر چیز که می‌گوید را بازی کند. بازیگران نمایش به خوبی توانسته‌اند که تحول کاراکتر های خود را باورپذیر و طبیعی بروز دهند. عباس خاکسار پور با بازی زیبای خود تزلزل قدرت پدری سلطه‌گر را به خوبی ارائه می‌دهد. سعید بادیه نشین هم جوانی که در میان طوفان حوادث خانوادگی خود، به کشف و شهودی تازه از زندگی می‌رسد را به خوبی نشان داده. اما شخصیت مستوره به نسبت دیگر کاراکترها، از دامنه‌ی رشد کمتری برخوردار است، پس تحولی را در بازی بازیگر شاهد نیستیم؛ ولی نوران بحرینی به خوبی توانسته ابعاد وجودی شخصیت مستوره را با بدن و بیان خود روایت کند.

محتوای نمایشنامه، محتوای بکری است که در گذشته به آن، به میزان لازم پرداخته نشده که این محتوا، مخاطبان را در انتهای نمایش اغنا می‌کند. عناصر و اشیای صحنه کاربرد دارند و بی‌استفاده نیستند. صحنه از طناب و پارچه‌های سفیدی با ترکیب مثلثی تشکیل شده، که نشان دهنده پشت‌بام خانه است. بازیگران با این پارچه ها بازی کرده و بی‌استفاده نیستند.

لباس کاراکتر‌ها هماهنگ با شخصیت آن‌هاست. مستوره لباس سنتی زنان افغان و آزاد لباس یک مرد از طبقه کارگر را بر تن دارد. لباس حافظ هم لباس یک جوان مدرن است. در نگاه اول به لباس کاراکتر‌ها میتوان تفکرات کاراکتر را فهمید که این موضوع به شخصیت پردازی کاراکتر‌ها کمک کرده اما این هماهنگی یک ایده بدیع و نو نیست و خلاقیت در آن دیده نمی‌شود.

در انتها می‌توان گفت که خانه‌های اجاره‌ای، نمایش زیبایی‌ست و حرفی برای گفتن به مخاطبان خود دارد که لذت دیدن این اثر نمایشی را دوچندان می‌کند.

 

محمد سعید آخرتی( هنرجوی کارگاه نقد تئاتر- کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)