در حال بارگذاری ...
درباره‌ی نمایش «تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی»

موفق در گیشه، ناکام در اجرا

سمانه توکلی - ما با متنی اقتباس شده از نمایشنامه‌ی پیکر زن همچون میدان نبرد در بوسنی، نوشته‌ی ویسنی یک روبرو هستیم. اما آیا این متن توانسته با حفظ استقلال جهان تازه خلق شده‌ی خودش، به درونمایه‌ی متن مرجع هم وفادار بماند و خروجی خوبی ارائه دهد؟

موفق در گیشه، ناکام در اجرا

ما با متنی اقتباس شده از نمایشنامه‌ی پیکر زن همچون میدان نبرد در بوسنی، نوشته‌ی ویسنی یک روبرو هستیم. اما آیا این متن توانسته با حفظ استقلال جهان تازه خلق شده‌ی خودش، به درونمایه‌ی متن مرجع هم وفادار بماند و خروجی خوبی ارائه دهد؟

در حقیقت این نمایشنامه اصلا جهان منحصر به فردی ندارد. گرچه تمام تلاشش را می‌کند مخاطب را درگیر اجرا کند تا موقعیت دراماتیک خاصه‌ی خود را خلق کند اما این تلاش بی‌حاصل می‌ماند.

ما اینجا داستانی غربت‌زده داریم که فقط ظاهراً با برداشت از نمایشنامه‌ی ویسنی‌ یک نوشته شده. در باطن نه خبری از آن روایت باکیفیتی است که به جنگ بوسنی می‌پردازد، و نه حتی ارتباط میان کارکترها خوب شکل گرفته.‌

پررنگ‌ترین تغییری که افشاریان در نمایشنامه داده، تغییر جنسیت نقش (کیت) از زن به مرد است. که همین موضوع باعث شده به جای جوانه زدن حس زنانگی از تعامل دو هم‌جنس از دو جای دنیا، فضاهایی نزدیک به دلدادگی از ارتباط زن و مردی دیده شود که هردو به جنگ باخته‌اند.

خوشبختانه کوچک نکته‌ی مثبتی که می‌توان در این میان یافت، عدم تمرکز متن روی این سرنخ‌های عاطفی‌ است.

علت تغییر جنسیت کارکتر کیت را می‌باید از خود اثر جویا شد و دید که آیا لزوم اجرایی داشته یا صرفا برای اهداف گیشه‌ای بوده.

دیگر تغییری که در متن ایجاد شده و نتوانسته موفق عمل کند، تشبیه فضای جنگ و آشوب به ایران امروز و جاگذاری دیالوگ‌های شبه سیاسی است. که بی‌هدف فقط آمده بگوید ما اینجا ناامیدیم و مشکل داریم. اتفاقی که به طرز هوشمندانه‌ای می‌تواند مخاطب عام را که همان مخاطب اصلی تئاترهای افشاریان است، جذب اجرا کند.

کارگردانی هم در همین راستا به مدد ایجاد کشش برای تماشاگر هدف آمده. حرکات و قاب‌سازی‌های غریبه با فضای اجرا که حاصلش می‌شود عکس‌های تبلیغاتی جذاب؛ و میزانسن‌های تکراری رفت و برگشتی، هیچ‌کدام خبر از ایده‌های اجرایی اختصاصاً طراحی شده برای این متن نمی‌دهند.

با توجه به پیش‌زمینه‌ای که از میزانسن‌های چشم پُر کُن و نمونه‌های اجرایی پیشین کیومرث مرادی سراغ داریم، و مقایسه‌ی آن با فضاسازی‌های مینیمال سجاد افشاریان، و علاقه‌ی او به شکستن دیوار چهارم در کارهایش می‌توان گفت که در این نمایش ما شاهد نقش پررنگ سلیقه‌ی افشاریان حتی در قسمت کارگردانی هستیم. البته که این موضوع هوشمندی تیم اجرایی را می‌رساند که مخاطب هدفش را یافته، سلیقه‌اش را شناخته و می‌داند چه چیزی ارائه بدهد که حتی طرفداران جوان و نوجوان غیرتئاتری را هم پای تماشای این کار بکشاند.

فوکوس‌کشی‌های زیاد نقش کیت، فریادهایی به هدف جوسازی، نقش دادن به تماشاگران حاضر در سالن و تعامل با ایشان هم دیگر ترفندهایی هستند که اگر با فضای اجرا همخوانی، و اگر علتی برای رخداد خود داشته باشند با موفقیت می‌توانند مخاطب‌پسندی را در این نمایش به اوج برسانند.

نمایش تنهایی و تنهایی وطن‌هایی همان نمایشی است که توانسته نام خود را هم بر سر زبان تئاتری‌های حرفه‌ای و هم مردم عامه بیاندازد و به قولی نام آشنای این روزهای بی‌رونق تئاتر ایران باشد. اما آیا دو دسته مخاطب‌ مجزای این نمایش در خصوص میزان موفقیت کیفی آن هم‌نظر هستند؟




نظرات کاربران