در حال بارگذاری ...
...

درباره‌ی نمایش «هملتناک»

هملت ایرانی

درباره‌ی نمایش «هملتناک»

هملت ایرانی

«هملت ایرانی»

نقد نمایش «هملتناک»

نویسنده و کارگردان: رادنوش مقدم. بازیگران: دریا نصری، مهدیه قائدی، نازنین زهرا خزایی، المیرا سمیع، افروز بهزادی، سارا افشاری، سحر نجف پور، کیمیا واثقی، زینب خلیلی، گلچهره ناصح پور، غزل نظام زاده، صبا ترابی مقدم، هستی صدرانی، لیلا اکبری، ریحانه احمدی، مرضیه طلوئی . مکان اجرا: اصفهان، باغ غدیر، ساختمان مرکز آفرینش های ادبی قلمستان

هملتناک رادنوش مقدم، اقتباسی است از «هملت»؛ مهم ترین نمایشنامۀ تاریخ ادبیات نمایشی جهان نوشتۀ ویلیام شکسپیر که از نوابغ تراز اول ادبیات دراماتیک در تمامی دوران هاست. مقدم در طراحی ارکان این نمایش بر اساس این جملۀ معروف برخی صاحبنظران عمل کرده که می گویند: «جهانی فکر کنید، بومی عمل کنید!» تمامی شخصیت های نمایشنامۀ شکسپیر در هملتناک نیز حضور دارند با دو تفاوت؛ اول اینکه بازیگران با لهجه های متفاوت ایران از قبیل شمالی، لری، اصفهانی، ترکی و غیره حرف می زنند. دوم اینکه نقش تمامی شخصیت ها را زنان ایفا می کنند و به ناچار تغییراتی هم در جزئیاتی از ماجرای نمایشنامۀ مبدأ صورت گرفته؛ مثلاً در آنجا پدر هملت توسط عمویش به قتل می رسید و اینجا بنا به ضرورت جنسیت بازیگران، مادر هملت به دست خاله اش کشته می شود. حتی لایرتیس؛ برادر منتقم افیلیا نیز که در آنجا پسری جنگجو و کینه توز بود در اینجا دختر است. البته این صحبت کردن کاراکترهای نمایش خارجی با لهجه های ایرانی را پیش از این در تئاتر پایتخت شاهد بوده ایم و علاوه بر آن در پایان نامه های اجرایی برخی از دانشجویان رشتۀ بازیگری در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد قبلاً این شیوه به کار گرفته شده، اما در اصفهان اجرای چنین شیوه ای تا جایی که من اطلاع دارم جزو اولین تلاشها به شمار می رود.

مقدم این بومی سازی را تنها به استفاده از لهجه های مختلف ایرانی محدود نکرده و در شاکلۀ ساختاری اجرا از انواع نمایش های ایرانی نیز بهره گرفته است که از نقاط قوّت کار اوست. شیوه هایی نظیر سیاه بازی، تخت حوضی، تعزیه، نقالی، معرکه گیری و غیره را در اجرای «هملتناک» مشاهده می کنیم که هم از لحاظ معرفی این شیوه های نمایشی سنتی در ایران به مخاطب جوان معاصر حائز اهمیت و ارزش است و هم به لحاظ ایجاد تنوع های بصری و آفرینش کشش برای جذب توجه تماشاگر مؤثر واقع می شوند.

یکی از نواقصی که در این اجرا چهره می نماید نقض ایده در برخی قراردادها و چهارچوب هایی است که خود نویسنده و کارگردان وضع کرده است. به عنوان مثال نام «هوراشیو» تبدیل شده است به «هوراشیه» که همراه با حرف «ه» تأنیث است و به نشانۀ تغییر جنسیت این نقش صورت گرفته اما «هملت» همچنان «هملت» باقی مانده یا «لایرتیس» همچنان «لایرتیس» است. درست تر این است که اگر قاعده ای وضع می کنیم بر سر آن قاعده باقی بمانیم و برای برخی شخصیت ها آن را نقض نکنیم تا مخاطب دچار سردرگمی نشود.

یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که به این اجرا آسیب وارد کرده سالن محل اجراست. سالنی که به هیچ وجه برای تئاتر طراحی نشده و از نظر آکوستیک صدا فاقد هر گونه امکانات است، به نحوی که صدای بازیگران با انعکاس های فراوان در گوش تماشاگر می پیچد و وضوح خود را از دست می دهد. این مشکل شامل نورپردازی هم می شود و منابع نور به ناچار جلوی چشم تماشاگر قرار گرفته اند نه بالای سر او که این نقیصۀ تحمیلی هم خلل مشابهی را برای اجرای یک تئاتر به وجود می آورد. محل نشستن تماشاگران نیز به گونه ای نیست که جوابگوی حدود یک ساعت و نیم بی حرکت نشستن بدون تحمل عذاب حاصل از نشیمن گاه و تکیه گاه غیر استاندارد باشد.

در مبحث لهجه شاهدیم که به عنوان مثال «پولونیوس» که با لهجۀ اصفهانی صحبت می کند، سعی بر کتابی حرف زدن و درباری صحبت کردن دارد اما با لهجه. به عنوان مثال در لهجۀ اصفهانی ما نمی گوییم «بگیر» بلکه می گوییم «بسّون»، ولی بازیگر این نقش می گوید «بگیر» منتها با لحن اصفهانی. اگر بناست که طبق قاعدۀ «جهانی بیندیش، بومی عمل کن» کار کنیم بهتر این است که این بومی بودن را به تمامی ادا کنیم که تکلیف مشخص باشد. این مشکل در دیگر لهجه های این نمایش کمتر یافت می شود اما در لهجۀ اصفهانی با برجستگی بیشتری به چشم می آید.

مسئلۀ دیگری که در رابطه با نقد و تحلیل این نمایش لازم است به آن پرداخته شود صحبت بر سر تک جنسیتی کردن بازیگران نمایش است. چنین روشی در ایران بسیار قدیمی است و بر می گردد به زمان آغاز تئاتر به شکل نوین خود در ایران، یعنی حدود صد و چهل سال پیش. در آن زمان به دلیل ممنوعیت های شرعی و همچنین وجود تابوهای بسیار در زمینۀ دیده شدن زنان توسط نامحرم، پدیدآورندگان نمایش های اولیۀ ایرانی مجبور بودند که تنها از بازیگران مرد بر صحنه استفاده کنند. به منظور رفع این نقیصه، برخی از بازیگران مرد را لباس زنانه می پوشاندند و آنها با نازک کردن صدا و پیاده کردن اداهای زنانه در اطوار و حرکات خود، نقش زنان را ایفا می کردند. در تعزیه نیز همین قاعده به اجرا در می آمد. به این دسته از بازیگران به اصطلاح «زنپوش» می گفتند.

در چند دهۀ اخیر که مذهب جایگاه ویژه ای در حاکمیت کشور یافت، تاریخ نمایش ایران مجدداً با تغییراتی در روند به صحنه بردن تئاترها مواجه شد و تفکیک جنسیتی که در تمامی امور و ارکان جامعه از قبیل آموزش و پرورش، ورزشگاه ها، آرایشگاه ها، کلاس های مختلف و حتی جشن های عروسی رواج یافت به تئاتر نیز سرایت کرد و دوباره با مواردی از تک جنسیتی بودن نمایش ها مواجه شدیم، منتها این بار برعکس زمان قدیم، تک جنسیتی زنانه شد. یعنی بعضاً نمایش هایی بر صحنه رفت که تمامی بازیگران زن بودند و حتی نقش مردان را نیز زنان ایفا می کردند. این نوع نمایش ها در شهرستان ها بنا به محدودیت های بیشتر از کثرت بالاتری برخوردار بودند. در پایتخت به ویژه در دو دهۀ اخیر حتی نوع افراطی تری از آن نیز باب شد؛ به این گونه که زنان با آزادی پوشش و حتی حرکات موزون بر صحنه حاضر شدند اما از ورود تماشاگران مرد به سالن تئاتر ممانعت به عمل آمد. این گونه اجراهای زنانه همچنان در تهران به حیات خود ادامه می دهند و یادآور جلسه های شادی آور زنانه در قدیم هستند که خانم ها برای تفریح به صورت دوره ای برگزار می کردند و ورود مردان نیز به این جلسات خانگی ممنوع بود، حتی مردان ساکن در همان خانه ای که در آن برپا می شدند.

در «هملتناک» نیز با اجرایی زنانه و تک جنسیتی مواجه هستیم اما نه به افراطی گری نمایش های مذکور در پایتخت. اجرای چنین نمایش هایی را بنا به ایده پردازی های کارگردان یا پذیرفتن برخی محدودیت های جغرافیایی جهت دوری از حاشیه و راحت تر شدن کار تولیدکنندۀ تئاتر یا ایجاد خروجی برای دوره های آموزش بازیگری در مراکز آموزشگاهی تا حدودی می توان پذیرفت، اما باید احتیاط کرد که تشویق به شیوع آن نکنیم و اجازه ندهیم که به یک رسم ثابت تبدیل شود. تئاتر، آیینۀ زندگیست و زندگی انسانی متشکل از هر دو جنسیت است. انسان موجودی اجتماعی است و حیات و سلامت اجتماع در گرو درهم تنیدگی تمامی جنسیت هاست. با حذف یک جنسیت از جهان نمایش، بسیاری از حقایق را چنان که هست نمی توان منتقل کرد و لزومی هم ندارد که به رواج آن اصرار ورزیم.

رادنوش مقدم یکی از بازیگران شناخته شده در تئاتر اصفهان است که اخیراً بنا به روند تحصیلی خود به کارگردانی هم می پردازد. او سالهاست که با تجربه و تحصیلات توأمان در این رشته فعالیت می کند و حال که در آستانۀ دوران پختگی در این هنر قرار گرفته، مدتیست آموزش تئاتر را نیز آغاز کرده و دختران علاقمند به این هنر را پرورش می دهد. بازیگران «هملتناک» شانزده نفر از همین هنرآموزان هستند که قریب به دو سال است توسط او آموزش می بینند و هم اکنون توسط آموزگار خود، پایشان به صحنۀ تئاتر باز شده و اولین تجارب خود را در عرصه های عملی می آزمایند. بنابراین فعلاً بهتر آن است که از لحاظ فنی و تخصصی به نقد بازیگری این نوجوانان نپردازیم و تشویق خود را نثار اولین تلاشهای آنها کنیم تا این نهال های نورس قدری پا گیرند و در خاک صحنه ریشه محکم کنند. مزیت کار آموزشی هنرمندانی کارکشته و مسلح به علم و تجربه نظیر رادنوش مقدم، تزریق خون هایی تازه در کالبد پیر و ترک خوردۀ تئاتر اصفهان است که ضرورت آن چند سالیست به شدت احساس می شود. برای او در این راه آرزوی موفقیت و پیروزی دارم و امید است که فعالیت هایش در این زمینه با ثبات ادامه یابد.

 

وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)