دربارهی نمایش «عروسی خون»
هیاهوی بسیار برای هیچ
لورکا همینطوری و خواندنش هم لذتبخش است. همهی شعرها و نمایشنامههایش. مخصوصا یرما و عروسی خون که آمیزهای از عشق و سنت و غریزه را میتوان در آنها خواند از درک و تصورشان لذت برد. اینهم سخت است که بشود لورکا را بد اجرا کنی. منظورم متنهای لورکاست. و منظورم همین اجرای اخیر از «عروسی خون» است که بد اجرا میشود و بعید است بتوان تصور کرد که قطبالدین صادقی تمام مدت پای کار تولید آن بوده باشد.
دربارهی نمایش «عروسی خون»
به کارگردانی: قطبالدین صادقی
هیاهوی بسیار برای هیچ
لورکا همینطوری و خواندنش هم لذتبخش است. همهی شعرها و نمایشنامههایش. مخصوصا یرما و عروسی خون که آمیزهای از عشق و سنت و غریزه را میتوان در آنها خواند از درک و تصورشان لذت برد. اینهم سخت است که بشود لورکا را بد اجرا کنی. منظورم متنهای لورکاست. و منظورم همین اجرای اخیر از «عروسی خون» است که بد اجرا میشود و بعید است بتوان تصور کرد که قطبالدین صادقی تمام مدت پای کار تولید آن بوده باشد.
«عروسی خون»ی که در تماشاخانه استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود تمام آن غریزه و احساسی که در متن لورکا وجود دارد را انگار صافی کرده. همهشان را گرفته و فقط یک اجرا از فرم داستان از آن عبور کرده است. طوری که همین از صافی گذشتهها هم حتی حقیقت مطلب را دربارهی متن ادا نمیکنند. اجرای متقارن و شکلی بدون احساس «عروسی خون» در ایرانشهر بهجای همه آنچه که باید داشته باشد تصویری خشک و خالی از احساس از رویدادها را ارائه میدهد. بازیگران تمام مدت دارند لحنسازی میکنند. حرکت و رفتار و لحن ادای کلماتشان طوری است که بیشتر از آنکه حامل جهان پر از احساسات و عواطف لورکایی باشد، نمایشی و خشن است. همه چیز دارد نمایشی میشود. بد هم میشود. بازیگران تمام مدت با صداهای ساختگی دارند فریاد میزنند و تنها کارشان انگار اینست که داستان پیش برود.
طراحی هم همینطورست. خالی است. بدون هیچ چیزی است. عملا دکوری وجود ندارد و آن سبک اجرا هم که کاملا در تضاد با عملکرد فضاسازی ذهنی است؛ مدام همه چیز را بیرونی میکند از تصویر و احساسات خالی میکند. پس تماشاگر چکار کند با این صحنهی خالی که حتی اجازه ساختن آ در ذهن را هم پیدا نمیکند؟ طراحی لباس هم همینطور. شلخته است. از هر جایی المانی و نشانهای دارد. معلوم نیست براساس چه منطقی و بهدنبال چه هدفی طراحی شده است. چرا آدمها اینقدر نمایشی نشان داده میشوند و... انگار تمام مولفهها و ویژگیهای اجرا یک هدف را دنبال میکنند و آنهم چیزی جز تعریف کردن پرشتاب داستان عروسی خون نیست.
اجرای اخیر قطبالدین صادقی با آنچه که از این هنرمند به عنوان یکی از بهترین و بادانشترین هنرمندان تئاتر کشور میشناسیم، توقعات را برآورده نمیکند. نه نشانهای از صادقی در آن هست و نه اثری از لورکای دوست داشتنی. انگار که باید اجرای همین هنرمندان جوان برروی صحنه باشد. طوری که خودشان تولید کردهاند و کارگردانی صادقی فقط نظارتی کم حوصله بر فرآیند این تولید بوده باشد.