دربارهی نمایش «پدر»
راهروهای فراموش شده
یکبار دیگر سینمایی پدر، ساختهی فلوریان زلر را میبینم. نماهای بسته، دیوارها، تنگ و تاریک کردن فضا و افزودن بر پیچیدگی فهم جهانی که از دید کارکتر محوری باید برای شفاف شدنش تلاش کنیم مهمترین ویژگیهای شکل روایت است. در نمایش آروند دشتآرای اما همه چیز برعکس اینست.
مهدی نصیری - یکبار دیگر سینمایی پدر، ساختهی فلوریان زلر را میبینم. نماهای بسته، دیوارها، تنگ و تاریک کردن فضا و افزودن بر پیچیدگی فهم جهانی که از دید کارکتر محوری باید برای شفاف شدنش تلاش کنیم مهمترین ویژگیهای شکل روایت است. در نمایش آروند دشتآرای اما همه چیز برعکس اینست. اینجا همه چیز بهجای فرو رفتن در ذهن پیرمرد، دارد وسعت پیدا میکند و در عرض به نمایش درمیآید. پدر دشتآرای اجرایی متوسط از درامیست که فکر میکنم بهترین کار زلر باشد. او در پدر روایتی استادانه از وارونهسازی، انتزاع و پیچشهای درونی واقعیت را داستانی کرده. درعینحال که در راهروهای ذهنی کارکتر محوری دارید بهدنبال واقعیت و منطق میگردید، در جهانی از احساسات و عواطف غرق میشوید. پدر منطق و احساستان را به جان هم میاندازد. همذاتپنداری میکنید و اشکتان درمیآید. به منطق بیرحمانهی زندگی و فرسودگی و فراموشی میاندیشید و از ناگزیر بودنش رنج میبرید. درام بیرحمیست. درام جذاب و کامل و بیرحمیست و با شما کاری میکند که نمیتوانید دوستش نداشته باشید.
اجرای متوسط دشتآرای با همهی مولفههای اشتباه و معکوسش نمیتواند این درام دوستداشتنی را بیاثر کند. برای همینست که باوجود صحنهی خطکشی شده، فاصلههای مرده و ضرباهنگ بیجان اجرا در وسعت عرضی صحنه بازهم به دل مینشید. قصهاش به دل مینشیند. بیان انسانیاش از این تراژدی غمبار به دل مینشیند. گمشدنها و بغضهای ملتمسانهی پدر که هی روی هم تلنبار میشود، روح و جان آدم را میخراشد و اجازه نمیدهد خیلی متوجه این باشیم که میزانسنهای عرضی و خطی و فاصلههای دراز بیدلیل میان بازیگرها چقدر دارد بین تصاویر ایجاد شده و انتظارات ذهن ما از راهروسازیها برای نظام بخشیدن به این جهان روبهزوال و غمانگیز فاصله میاندازد.
اجرای دشتآرای شباهتی به جهان پر از تعلیق و ترس پدر ندارد. اصلا از آن دور هم میشود. دکور باز و پازلهای دوبعدی که میسازد و شبیه کاردستی زشتی از یک نظم خطکشی شده ریاضیست، چیزی از آن فلسفهی ناگزیر زوالپذیری و فرسایش را که پیرمرد گمشدهی قصه گرفتار آنست، نشانمان نمیدهد. برعکس مدام ما را از راهروهای تنگ و ناآشنای ذهن کارکتر دور میکند و میآورد به این خطخطیهای ناشیانه و خودنماییهای تصویری.
فاصلههای باز و حرکتهای در عرض و کند بازیگران هم همینطور. میزانسنهای کشآمده و منظمش هم همینطور. اینها همهشان وقتی توی عرض صحنهی تالار اصلی چیده شده باشند، نمیگذارند ذهنمان آن معلق بودن و گم شدنهای در طول و عمق را براساس دیتاهای بیرونی در ذهنش نظم ببخشد. دشتآرای این راهروهای ناگزیر را با تمام حقیقت رنجآورش به درهای باز و متظاهری تبدیل کرده که با دنیای پدر فاصله زیادی دارد.
#مهدی_نصیری (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)