در حال بارگذاری ...
درباره‌ی نمایش «فریز مکبث فریز»

تئاتر تریبونی برای سخنرانی

درباره‌ی نمایش «فریز مکبث فریز»

 نمایشنامه نویس: شهرام احمدزاده

 دراماتورژ و کارگردان : آرش دادگر

 

 

دکتر شهرام خرازی ها  

عضو کانون ملی منتقدان تئاتر

 

آرش دادگر در«فریز مکبث فریز» همچون بیشتر نمایش های قبلی اش بار دیگر در صدد به روز کردن رخدادهای تاریخی بر آمده و تلاش کرده تا با آوردن کاراکترهای تراژدی مکبث به روزگار معاصر، نقد مدرنی از سیاست روز را با زبان تئاتر ارائه دهد.مکبث ویلیام شکسپیر متن مناسبی برای به زیر ذره بین بردن سیاست روز محسوب می شود، هنوز تاریخ مصرف و زوایای نامکشوف بسیاری برای جست و جو دارد و سرشار از جذابیت های دراماتیک بی شمار برای تئاتر است با این همه در فرایند تبدیل شدن به فریز مکبث فریز توسط شهرام احمدزاده به نوشته ای کم رمق و بی اعتنا به جذابیت های دراماتیک،  تغییر ماهیت داده است.احمدزاده به عنوان نویسنده اقتباس گر شالوده کار شکسپیر را حفظ نموده است اما نتوانسته چیزی اضافه تر و قابل دفاع بر متن اصلی بیفزاید. اجرای آرش دادگر نیز کمک چندانی به ترمیم این متن اقتباسی ننموده است.حاصل کار اما در نهایت نمایشی ناموفق است که در ظاهر تا حدودی به چارچوب داستانی متن شکسپیر وفادار مانده و در اصل به بیانیه ای ژورنالیستی در باب پلشتی های تاریخ سیاست تبدیل شده است.

بخش های مهمی  از متن شکسپیر همچنین دکور و اکسسوار(وسایل صحنه) تاریخی که لازمه اجرای نمایشنامه ای در حد و اندازه های مکبث است از صحنه حذف شده اند.این حذف ها چه از جانب نویسنده چه از جانب کارگردان به کلیت کار به شدت لطمه زده اند.سه خواهر جادوگر از جذاب ترین و نمایشی ترین کاراکترهای تراژدی مکبث به شمار می آیند.با حذف این کاراکترها ، مکبث به نمایشی تقریبا واقع گرا تبدیل می شود و بخش قابل توجهی از قابلیت های نمایشی آن از دست می رود.تماشاگر میخکوب جادوی خواهران و مجذوب پیش بینی های به واقعیت پیوسته آن ها می گردد.وقتی این جذابیت های تئاتری را از متن و صحنه می گیریم طبعا باید جایگزین مناسبی برای شان داشته باشیم.هیچ نشانی از این جایگزینی در فریز مکبث فریز وجود ندارد! نه کسی آینده را پیشگویی می کند و نه تعلیقی بر مبنای پیشگویی شکل می گیرد. خواهران جادوگر حکم موتور محرکه تراژدی مکبث را دارند. خلاء جادوگرها در فریز مکبث فریز آزار دهنده است و با هیچ جایگزینی پر نمی شود.شکسپیر نمایشنامه اش را با پیش بینی های جادوگرها شروع می کند و از همان ابتدا بذر کنجکاوی را در ذهن مخاطبین خود می کارد و آن ها را در انتظار تحقق یا عدم تحقق این پیش بینی ها قرار می دهد. پیش بینی های جادوگران به تدریج در طول نمایشنامه یک به یک و به نوبت به تحقق می پیوندند و به این ترتیب به کنجکاوی و انتظار مخاطب پاسخ دراماتیک مناسب داده می شود. احمدزاده و دادگر با حذف جادوگرها و پیش بینی های شان در فریز مکبث فریز خواسته اند تا قدرت خویش را در نمایشنامه نویسی اقتباسی و دراماتورژی یک متن کلاسیک ادبیات نمایشی برای جلب نظر مخاطب ، کنجکاو کردن خواننده و نگه داشتن تماشاگر در سالن تا پایان اجرا به رخ کشند اما این قدرت نمایی نتیجه ای جز شکست نداشته است.برای مخاطبی که تراژدی مکبث را نخوانده، هیچ گره دراماتیک قدرتمندی در فریز مکبث فریز وجود ندارد تا به اتکای آن بتواند همراه نمایشنامه و نمایش شود!؟ برای تماشاگری که نمایشنامه مکبث را خوانده و با اطلاعات قبلی وارد سالن می شود نیز فریز مکبث فریز بیش از نیمی از کشش دراماتیک و جذابیت های نمایشی اش را از پیش از دست داده است.تعداد زیاد تماشاگر و فروش بالای بلیت دلیل محکمی برای بی نقص بودن نمایش یا جذابیت متن اقتباسی نیست.نام شکسپیر، شهرت تراژدی مکبث و حضور چهره های شناخته شده - حسام منظور و صدف اسپهبدی - دلایل موجه تر ، مهم تر و مؤثرتری برای استقبال تماشاگران از فریز مکبث فریز محسوب می گردند.نمایش اگر موفقیتی نیم بند دارد این موفقیت را مدیون خلاقیت های خودجوش بازیگرانش است نه توانمندی کارگردان در هدایت ایشان.  

احمدزاده در خلق و پردازش شخصیت های فرعی موفق تر از شخصیت های اصلی است.شخصیت نوکر با بازی تحسین برانگیز ندا حبیبی یکی از نقاط قوت برجسته نمایش است.پردازش این شخصیت و زیر و بم های حسی و حرکتی اش کاملا در خدمت موضوع است . ایست ها و مکث های حبیبی بسیار هدفمند و دقیق و درجهت باوراندن نقش است .دیالوگ های نوکر بسیار تأثیرگذار نوشته شده اند.تسلط بر فن بیان وبه کارگیری صدایی تربیت شده که کل سالن نمایش را به تسخیر خود در می آورد، بارزترین امتیاز بازی ندا حبیبی است.مکبث نمایش به عنوان کاراکتر اصلی چیزهایی کم دارد.تا قبل از آن که پادشاه شود، یک نظامی کلیشه ای به نظر می رسد که تناقض های رفتاری اش در نمی آید و به باور نمی نشیند مثلا در مقابل وسوسه قتل که از جانب لیدی مکبث به وی القاء می شود بعد از کلنجار مختصری، سر تسلیم فرو می آورد در حالی که دیالوگ های رد و بدل شده بین مکبث و همسرش مجاب کننده نیستند. لیدی مکبث در فریز مکبث فریز انسجام هویتی و رفتاری خاص کاراکتر همنام خود در متن اصلی را ندارد و بیشتر کاریزماتیک است تا دافعه برانگیز!؟ تقصیری از این حیث متوجه صدف اسپهبدی که نقش محوله را با تمام توان و انرژی با تسلط و مهارت ایفا نموده، نیست.مشکل در شخصیت پردازی احمدزاده و هدایت و بازی گیری دادگر است که لیدی مکبث را به زنی نسبتا مثبت ، عاشق ، مردم دار و در مرکز توجه تبدیل کرده اند که در نهایت به جای نفرت تماشاگر، همدلی وی را برمی انگیزد!؟

احمدزاده بسیاری از دیالوگ ها و منولوگ های متن شکسپیر را حذف کرده یا تغییر داده است. دیالوگ ها و منولوگ هایی را هم خودش نوشته و به منبع اقتباس افزوده است. آن دسته از جملات شکسپیر که حفظ شده اند به سبب استحکام ساختاری و محتوایی همچنین تسلط بازیگران بر فن بیان، تأثیرگذار و بعضا گوش نوازند اما بیشتر جملات افزوده شده از جانب احمدزاده به متن شکسپیر، ساختار مقاله ای دارند ، انگار بخشی از سخنرانی یک مقام سیاسی هستند و در موارد زیادی بدون کارکرد دراماتیک و نمایشی بر زبان بازیگران جاری می شوند در این زمینه می توان اشاره کرد به منولوگ آرش دادگر که هر چند بسیار عالی و بی نقص ادا و بیان می شود و با میمیک و اکت گوینده عمیقا در هم می آمیزد اما در عمل به داستان نمایش پیوند نمی خورد و فقط به عنوان یک بارقه زودگذر و اپیزودی کاملا مجزا از نمایش فریز مکبث فریز جلوه می کند.حذف این اپیزود هیچ خللی در روند پیشبرد داستان نمایش ایجاد نمی کند و گنجاندن و اجرای آن در نمایش فریز مکبث فریز بیشتر یک جور قدرت نمایی آرش دادگر در بازیگری ، کارگردانی و سخنوری است.هر چند او با اجرای این سخنرانی عنوان بهترین بازیگر و سخنور نمایش فریز مکبث فریز را از آن خود کرده و همه را مقهور بازی بی خطایش می کند اما هنوز زود است تا در قالب یک شکسپیرین حرفه ای و کارکشته بدرخشد.

طنز پنهان و جاری در روابط و دیالوگ های کاراکترها ، برجسته ترین امتیاز فریز مکبث فریز است.تزریق طنز به پیکره تراژدی ریسک بزرگی است که خوشبختانه در فریز مکبث فریز بسیار خوب جواب داده است. احمدزاده و دادگر عناصر کمدی را با ظرافت کم نظیری در تار و پود تراژدی شکسپیر تنیده اند رد پای این طنز سیاه و عبوس را می توان با کمی دقت در شخصیت پردازی نوکر و بازیندا حبیبی پی گرفت.دادگر نیز در مقام بازیگر به جز در پیش در آمد نمایش، کمدی را در تمام لحظات حضورش بر صحنه ، مطمح نظر دارد. تلخی تراژدی مکبث به خوبی با طنز فریز مکبث فریز تلطیف و برای تماشاگر قابل تحمل شده است.

فریز مکبث فریز تابع فرم مشخصی نیست.نمایش مدام تغییر لحن می دهد و قالب عوض می کند بی آن که این تغییر و تعویض، ضرورت ساختاری داشته یا تابعی از محتوا و مضمون باشد. فرم هر صحنه ممکن است در خدمت مضمون و محتوای آن صحنه باشد اما ارتباط تنگاتنگی با فرم صحنه های دیگر نمایش ندارد. اسلوموشن، فست موشن و فیکس شدن بازیگران در صحنه مهمانی و تکرار چند باره تبریک گفتن به مکبث هیچ سنخیت ساختاری و فرمی با بقیه بخش های نمایش ندارد. فرم طراحی شده برای اجرای صحنه سخنرانی دادگر درباره رسالت رسانه ها هر چند در جای خود و به تنهایی بسیار قابل بحث و جذاب از آب در آمده است اما ارتباط چندانی با فرم حتی با مضمون صحنه های قبل و بعد ندارد و بیرون از کلیت نمایش قرار می گیرد. بقیه صحنه ها نیز از نظر فرم، همساز و همخوان نیستند. از ابتدا تا انتهای فریز مکبث فریزانگار شاهد بخش هایی گزینش شده از چند نمایش مختلف هستیم!ساختار بصری نمایش از کلیشه ها فراتر نمی رود مثلا غلبه نور تکرنگ قرمز بر کل صحنه به عنوان نمادی از قتل و خونریزی یا پخش صدای تیک تاک ساعت به نشانه انتظار یا رخدادی قریب الوقوع که تمهیداتی پیش پا افتاده و بارها تکرار شده در تئاتر ایران هستنمحسوب می گردند.

نمایش فریز مکبث فریز به رغم ضعف ها و نواقص متعدد و با اغماض بسیار در نهایت می تواند به عنوان قرائت مدرنی از تراژدی شکسپیر ، در کرانه کوچکی از تاریخ معاصر تئاتر ایران گنجانده شود/.

شهرام خرازی‌ها (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران