دربارهی نمایش امیر به نویسندگی و کارگردانی فرانک کریمی
در مسیر کامل شدن جادوی اجرا

امشب تئاتر "امیر" رو تو پردیس تئاتر مستقل مشهد دیدم. دوستش داشتم. بخشی از این دوست داشتن بهخاطر سلیقهی من و علاقهم به واقعیتسازی فرار از واقعیته که اینجا و در این اجرا به هیجان فرار از رنج مربوط میشه. جهانی که بهواسطهی این واقعیتسازی دوباره و ذهنیسازی واقعیت ساخته میشه رو بهشدت دوست دارم؛ چه اون وجه جادوییش در ادبیات آمریکای لاتین رو، چه این مجردسازی ایرانیش مثلا در ادبیات ابوتراب خسروی رو، چه نوع دراماتیکش در تئاتر ایران رو که مثلا در تئاترهای یاسوجیها میبینم و بهترین نمونهش کارهای رضا گشتاسبه.
پارسال یکجور دیگه از این درام رو مشهد در نمایش "عبدالله" هم دیده بودم که دوستش داشتم اما بهبار ننشسته بود. حالا این "امیر" فرانک کریمی هم این جهانش دوستداشتنی و جذابه. هرچند اینهم بهبار ننشسته اما در نویسندگی و اجرا قابلتوجهه. بااینکه سابقه کار نویسنده و کارگردان رو نمیدونم، معتقدم که کریمی نویسنده خوبیه. اول اینکه فضایی ساخته که بهواسطهی همین واقعیت غیرواقعیِ از هیجان عاطفی نتیجه شده جذابه؛ دوستداشتنی و منطقی و قابل درکه؛ دوم: در خلق این جهان دچار ابهام نشده و میشه اونو بهواسطه مابهازای منطقی واقعیت فهمید و سوم: دراماتیکه؛ حاصل ارتباط و گفتگوست. کریمی درامنویس بااستعدادیه اما درامش ضعفهایی داره که ایکاش در فرآیند تبدیل به متن اصلاح میشد.
قصه؛ کریمی در کار خلق جادوی واقعیت "امیر" بیراهه نرفته؛ چون علاوهبر کیفیت روایت به قصه و طرحوتوطئه دراماتیک توجه داره. کارشو بلده و خوب انجام میده اما مادامی که متن اصلاح نشه و ایرادها در پرداخت عناصر ساختار برطرف نشن، ضعفهای درام به کارش اجازه کامل شدن نمیدن.
زبان؛ گفتار و زبان به بافت حسی فضا لطمه میزنه. جاهایی هست که اجازه نمیده اشخاص هویت یک شخصیت در جهان غریب نمایشو پیدا کنند.
بازیگری؛ بازیگرها بیشترین نقش رو در شکل نگرفتن جادوی اجرا دارند. جنس اجرای نقشها در جادوی واقعیت ساخته شده در "امیر" جریان پیدا نمیکنه و اتفاقا در اون گسست و شکست ایجاد میکنه. بهترین تناسب اجرا و متن و بازی رو مثلا میشه در بازی ساندرا یحییزاده و بازیگر امیر تو صحنهی تراشیدن ریش امیر دید که فوقالعادهس. اما تناسبیست که در طول اجرا زیاد نمیبینیم. ساندرا بازیگر خوب این اجرا بود و در تمام صحنه تقریبا تنها کسی بود هم هم خودش بهتنهایی و هم خودش و اجرا یک بازی قابل قبول درراستای جادویی که میتوانست در اجرا شکل بگیرد ارایه داد.
اجرا؛ ریتم و ضرباهنگ. مهمترین اشکال اجرا به ضرباهنگ روایت رویدادها مربوط میشه. برخی صحنهها مثل کابوس عروسکها خیلی خوبند و جاهایی هم هستند که در آنها مهمترین ایراد همین ضرباهنگسازی و لکنت در اجراست
مهدی نصیری (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)