در حال بارگذاری ...
درباره‌ی نمایش «باغ آلبالو»

بر باد رفته

 

«باغ‌ آلبالو» یکی از مهمترین نمایش‌نامه‌های آنتوان چخوف است. هنوز هم در روسیه اجراهای بسیاری از این نمایش‌نامه روی صحنه می‌رود و هنوز هم روس‌ها دوستش دارند. «باغ آلبالو» درباره‌ی زندگی رو به زوال خانواده‌ای اشرافی در روسیه است و دورانی را روایت می‌کند که خیلی از آن گذشته است اما روایت‌گر مردمی است که هنوز هم دارند در این کشور زندگی می‌کنند و فرهنگی که هنوز در آن جریان دارد. باغ مادام رانوسکی به دلیل بدهی بانکی در معرض فروش است و وضعیت مالی خانواده در حال فروپاشی‌ست اما هیچکدام از افراد خانواده کاری برای حفظ آن انجام نمی‌دهند. داستانش هم هنوز می‌تواند در برخی جوامع مورد توجه قرار بگیرد و از آن مهمتر فرهنگ و آدم‌هایش. اما یک نکته مهم درباره اجرای آن در روسیه وجود دارد. باغ آلبالو و دیگر نمایش‌نامه‌های چخوف را روس‌ها معمولا عین خودش اجرا می‌کنند. در همان فضای تاریخی و فرهنگی و با همان جزئیات. به نظر می‌رسد که اگر چیزی به‌جز این باشد جهان نمایش تغییر می‌کند. اصلا قصه و آدم‌های چخوف به‌شدت وابسته به فرهنگ و جغرافیا هستند. به همین راحتی نمی‌توان این جهان و آدم‌هایش را دیگرگونه کرد یا تفسیری متفاوت از قصه‌شان ارایه داد. مثلا مثل نمایشنامه‌های شکسپیر نمی‌توان به‌راحتی به خوانشی جدید از جهان‌شان دست پیدا کرد.

اما میکائیل شهرستانی این کار را با «باغ آلبالو» ی دوست‌داشتنی کرده است. او با به‌اصطلاح دراماتورژی این جهان و آدم‌هایش را دستکاری کرده است. شاید برای اینکه مخاطب ایرانی بهتر درکش کند و بهتر بتواند با آن ارتباط بگیرد. نتیجه کارش اما باعث شده تا جهان متن از معنای اصلی‌اش خالی شود. درنتیجه جای آن کمدی دردناک چخوفی را کمدی سطحی‌ای گرفته که نه می‌خنداند و نه زهرخند غریب چخوفی را در عمق وجود آدم به‌وجود می‌آورد. تاثیر تراژیک‌ش هم همین‌طور. دیگر آن قربانی‌های جامعه و خود اصلا وجود ندارند. فقط آدم‌های کم‌رنگی را می‌بینیم که چون جهان‌شان درک نمی‌شود خودشان را هم به‌سختی می‌توانیم درک کنیم. «باغ‌ آلبالوی» میکائیل شهرستانی نسخه‌ای کمرنگ و بی معنا از نسخه‌ی روسی است که چیزی برای جذب و جلب توجه مخاطب ایرانی ندارد.

فضاسازی در اجرا هم تحت تاثیر همین رخوتناکی تحلیل از جهان متن است. ریتم و ضرباهنگی شکل نمی‌گیرد و تنها خوانشی بی‌هویت و بی‌جان از یک قصه‌ی بازسازی شده است. نسخه‌ای که در بازسازی آن خلا‌های زیادی از معنا و روح فضا وجود دارد که باعث شده تا آن را نفمیم؛ درک نکنیم و دوستش نداشته باشیم.

سعید محبی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران