در حال بارگذاری ...
درباره نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد»

این فرهنگ لغات کلید آگاهی جامعه است

این فرهنگ لغات کلید آگاهی جامعه است!»

نمایش «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» از آن نمایش‌هایی است که دوستش دارم. پیش از هر چیز نمایشنامه‌اش را. هرچند تا جایی از اجرا گمان می‌گردم که احتمالا دارم یک زندگی‌نامه‌ای سیاسی-تاریخی درباره‌ی کودتای ۲۸ مرداد را می‌بینم اما این‌طور نیست. همین‌که چنین تصوری از جهان متن به ذهن خطور می‌کند یک مسئله در دنیای نمایش برجسته می‌شود؛ دهخدا به عنوان کارکتر محوری در دو سمت یک مبارزه قرار می‌گیرد: دوستان‌ش او را به سکوت دربرابر سیستم متهم می‌کنند و سیستم او را به‌خاطر پیشینه‌ی سیاسی‌اش مورد بازجویی و آزار قرار می‌دهد. از طرفی پای احمدشاه به وسط کشیده می‌شود و طنز تلخی از تاریخ اجتماعی ایران روایت‌ش را آغاز می‌کند. نه منظور نویسنده‌ی این نمایشنامه چیزی بیشتر از رویات زندگی‌نامه علی‌اکبر دهخدا در مسیر تاریخ است. موضوع و مضمون دیگری مدام دارد پادرمیانی می‌کند که هنوز متوجه آن نشده‌ام اما نحوه بیانش کنجکاوی برانگیز است و برای من ایرانی شیرین می‌نماید. شیرینی‌اش هم دارد نم‌نم مزه می‌شود. دهخدای که رفته‌رفته برایم مهم‌تر می‌شود و انصافا بهزاد اقطاعی هم خوب حس حضورش در اجرا را ارائه می‌دهد برایم اهمیت بیشتر و بیشتری پیدا می‌کند برای فهمیدن نمایش باید کلمه به کلمه با حرف‌های او پیش بروم که مدام از فرهنگ لغات‌ش حرف می‌زند. وقتی از طرف دوستان‌ش متهم به سکوت و انفعال می‌شود از فرهنگ‌ش می‌گوید و آن را پاسخ به همه مشکلات می‌داند و وقتی که از طرف سیستم مورد استنطاق قرار می‌گیرد و شکنجه می‌شود باز هم از همین فرهنگ لغات می‌گوید. حالا کنجکاوترم که بدانم منظور امیرحسین طاهری چیست.

او مسیر خوبی را هم در روایت‌گری متن‌ش انتخاب کرده است. حاشیه نمی‌ورد. تاریخ نمی‌گوید و ماجراها و حوادث فرعی خارج از متن ندارد. دارد همه چیز را با همان روایتی پیش می‌برد که قرار است بیان‌گر منظورش باشد. آن را در مسیر قصه‌ای ساده دارد هدایت می‌کند و همین است که نمایشنامه‌اش باکیفیت و درست تعریف می‌شود. بعد که منظورش را بفهمی و برگردی و کل تناسب پرداخت زمان و شدت هیجان را براساس ضرورت‌ها ارزیابی کنی تازه می‌فهمی که چکار کرده است.

فساد قاجاری و بدبختی مردم، انحراف‌ و شکست مشروطه و دوره رضاخانی و محمدرضایی در نمایشنامه‌ی طاهری در کنار دهخدایی رویات می‌شود که یک مبارز سیاسی هم بوده است و حالا به یک جمع‌بندی اساسی درباره مبارزات مردمی و فعالیت‌های سیاسی رسیده است. به‌خاطر همین است که در تمام مدت به هیچ چیز جز فرهنگ لغاتش فکر نمی‌کند؛ این فرهنگ لغات در میان فقر و فلاکت و سیاسی‌بازی و عقب‌ماندگی‌های از هر نظر جامعه مهمترین چیزی است که نویسنده دارد از زبان دهخدا توصیه‌اش می‌کند. حالا می‌فهمم که نویسنده تا پایان چقدر از کلید‌واژه‌های مربوط به دانش و سواد و آگاهی درست استفاده کرده است. اما فرهنگ لغات دهخدا که مهمترین شخصیت نمایشنامه‌ی طاهری است، چیست؟ «این فرهنگ لغات کلید آگاهی جامعه است!»

دهخدا در پایان نمایشنامه و در مهمترین بخش آن در کابوسش با مردم صحبت می‌کند و از آنها می‌خواهد که از ذهن او خارج شود. اینجاست که امیرحسین حرفش را می‌زند؛ دهخدا از شکست‌های پیاپی مردم و سیاسیون و روشن‌فکران و مبارزان ایرانی در دوره معاصر از زمان قاجار تا مشروطه و رضاخان و... صحبت می‌کند و اعتراف می‌کند که ما در همه این مبارزات بازنده بوده‌ایم. بعد علامت سوال بزرگی جلو این شکست‌ها می‌گذارد و اعتراف می‌کند که علت بدبختی‌مان نه قاچار بوده و نه انحراف مشروطه و استبداد رضاخانی و... دهخدا حرف درستی می‌زند. او ریشه همه‌ی شکست‌ها و ناکامی‌ها و عقب‌ماندگی‌ها را نه سیستم و حکومت‌ها و جریان مبارزه و... بلکه در ناآگاهی جامعه می‌داند. برای همین است که بعد از تمام تجربیاتی که از سر گذرانده انتشار فرهنگ واژگان را مهمترین راهکار برای رسیدن به آگاهی می‌داند. می‌گوید که جامعه برای گذشتن از همه‌ی بن‌بست‌ها نیازمند دانش و آگاهی اسن و او عمرش را گذاشته تا برای رسیدن به این آگاهی وسیله اصلی یعنی واژگان را استخراج کند. می‌گوید: راه برون رفت از این همه بدبختی و عقب‌ماندگی آگاهی همه مردم است و ما باید همه علوم را بخوانیم و بدانیم و پیش از هر چیز خودمان آگاهی را به‌دست بیاوریم. او آگاهی و دانستن را ارجح بر همه هیجانات سیاسی و انقلابی می‌داند و در تمام مدت زمان روایت نمایش‌نامه‌اش هم دارد این را می‌گوید که این فرهنگ لغات کلید آگاهی جامعه است!

می‌دانید «کابوس‌های آنکه نمی‌میرد» دقیقا همان چیزی را دارد به به جامعه‌اش می گوید که هنریک ایبسن ۱۴۰ سال پیش برای مردمش در نروژ نوشته است؛ دشمن مردم را می‌گویم. این نمایشنامه همان موضوع مهمی را مطرح می‌کند که دشمن مردم و دهخدا همان کاری را دارد انجام می‌دهد که دکتر استوکمان در پایان دشمن مردم آن را آغاز می‌کند.

نادر فلاح و گروه موفق‌ش هم انصافا اجرای خوبی از این مسیر روایی آمیخته با موعظه و داستان را ارایه می‌دهند. طوری که اصلا وجه موعظه‌گرش دیده نمی‌شود. فلاح با هوشمندی تنها ضعف متن در ریتم روایت قصه را شناسایی کرده و به وسیله عناصر اجرا اصلا اجازه نداده تا این ضعف به چشم بیاید. حتی به دام تکرار و اجرای گروهی هم نیفتاده و در تمام مدت اجرا در روایت تازگی و تناسب را رعایت می‌کند.

مهدی نصیری (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران