در حال بارگذاری ...
درباره‌ی نمایش «اسماعیل»

چگونه جذاب‌تر شدن

 

نویسنده و کارگردان: محسن عالم‌زاده

چگونه جذاب‌تر شدن

مهدی نصیری

«اسماعیل» روایت‌گر تغییر و تصمیم است. دو برادر در روز تاسوعا به خانه پدری آمده‌اند تا مقدمات فروش خانه قدیمی را فراهم کنند. ولی برادر بزرگتر که همسرش به کما رفته و باردار است تصمیم دیگری دارد. این‌ها همه در حالی است که همه دارند برای مجلس شبیه‌خوانی در روز تاسوعا آماده می‌شوند و طبق وصیت پدرشان این برادر بزرگتر است که باید شبیه حضرت عباس باشد.

«اسماعیل» داستان پیچیده و تازه‌ای ندارد. نمونه‌های مشابه الگوی داستان‌ش را شاید بارها و بارها در مدیوم‌های مختلف دیده یا خوانده باشید. الگوی ستیز و کشمکش و نتیجه‌گیری‌اش هم پیش‌تر در داستان‌های مختلف نمایشی تکرار شده‌اند. اما نکته مهم درباره این نمایش آن است که داستان دارد و اتفاقا داستان‌ش را هم با کمک روایت درست دراماتیک به اجرا گذاشته است؛ به‌این‌معنا که مبنای روایت در آن رابطه میان کارکترهاست. بنابراین نمایش برپایه‌ی درستی بنا شده است. قصه دارد و قصه‌اش را خوب و درست روایت می‌کند. فاعل هدفی دارد که براساس مسئله‌‌ی مهمی تعریف شده است. در مقابل این هدف هم بازدارنده‌هایی هستند که از سطح داستان فراتر رفته و براساس ژرف‌ساخت معنا پیدا می‌کنند. درواقع در «اسماعیل» در مسیر درستی شکل و محتوایش در انطباق باهم قرار می‌گیرند.

اجرا هم البته قواعد را به‌درستی رعایت کرده است. بازیگران نقش‌های ساخته شده را به شکل قابل قبول ارایه می‌کنند و طراحی در اجرا در مسیر همین سادگی داستان نمایش‌نامه قرار گرفته است. بنابراین متن و اجرا در «اسماعیل» هردو ساده‌اند. قواعد را رعایت کرده‌اند. اما در کنار این‌ها نمایش از یک مسئله به‌شدت رنج می‌برد. این مسئله همانی است که در این دست از کارها می‌تواند باعث موفقیت یا عدم‌موفقیت یک اجرا بشود. «اسماعیل» در کنار قصه و اجرای درست‌ش بایستی در دریافت هم جذاب باشد. حالا نیست. می‌توانست با جزئیاتی در داستان و اجرا این داستان ساده و اجرایش را ارتقا بدهد و جذاب‌تر کند. حالا چرا این سادگی نیازمند اعمال برخی تغییرات است؟ چون قصه‌ی آن پیچیدگی‌های لازم برای همراه شدن با خود را به اندازه کافی ندارد. مسئله آن در ساختار و معنای آن در ژرف‌ساخت قابل پیش‌بینی است و براساس رویکردی اخلاقی تعریف شده است. در کنار همه‌ی این‌ها این مسئله با چالش اخلاقی نهفته در آن آن‌چنان که باید با بحران مواجه نمی‌شود. در واقع موضوع بیش‌تر از آنکه عینی و ملموس شود و در سطح ستیز دراماتیک بسط پیدا کند رویکردی محتوایی و معناگرا پیدا می‌کند و در گستره مفاهیم ایدوئولوژیک حل‌وفصل می‌شود. در روساخت‌اش پیچیدگی‌های داستانی جذاب را ندارد و در ژرف‌ساخت دچار چالش و درگیری نمی‌شود. آدم‌ها درگیر یک تز مشترک هستند و تنها جدلی موقتی و ایدئولوژیک است که موقتا آن‌ها را با هم درگیر می‌کند. تازه به واسطه یک رویکرد اخلاقی – مذهبی حاکم بر جهان قصه این جدل موقتی هم چیزی را به خطر نمی‌اندازد. اصلا ظاهر اینکه قرار است چیزی به خطر بیفتد تا به‌عنوان تماشاگر نگران آن باشیم هم در «اسماعیل» وجود ندارد.

بنابراین نمایش محسن عالم‌زاده با گروه اجرایی خوب و جوان‌ش علیرغم اینکه قواعد را به‌درستی رعایت کرده است، باز هم چیز مهمی کم دارد. این مهم به جزئیاتی مربوط می‌شود که در همه‌ی سطوح ساختار قصه و شکل اجرا می‌توانند تغییر ایجاد کنند و نمایش را به کیفیتی مطلوب‌تر ارتقا دهند.

اگر چالش عینی‌تر و باورپذیرتر باشد و اگر یک منطق اخلاقی بر جهان اثر و همه‌ی زمینه‌های حاکم بر آن تسلط نداشته باشد؛ قهرمان در مقابل مسئله‌ای جدی‌تر محک می‌خورد و در معرض تصمیم‌گیری‌های مهمتری قرار می‌گیرد که همین امر داستان را واجد کیفیتی مطلوب‌تر خواهد کرد. شخصیت‌ها پیچیدگی‌هایی را در اختیار بازیگران قرار می‌دهند تا این کارکترها‌ی کلی به واسطه آن جزئیات بیشتری را برای برجسته‌تر کردن نقش و اهمیت یافتن در میدان اجرا در اختیار داشته باشند. حتی بازی آن‌ها و آنچه که براین‌اساس در صحنه حیات پیدا می‌کند هم می‌تواند تحت‌تاثیر این ویژگی‌ها چشم‌گیرتر باشد. همه‌ی این جزئیات کیفیت اجرا را در کار «محسن عالم‌زاده» و همه اعضای جوان گروه او ارتقا می‌دهند و کار را از اینی که هست بهتر به اجرا خواهند گذاشت.




نظرات کاربران