در حال بارگذاری ...
درباره‌ی نمایش «شب‌های بارانی»

تکرار الگوی بدون داستان

تکرار الگوی بدون داستان

نویسنده: علیرضا حنیفی

کارگردان: علی‌اصغر قانعی

بابک فرجی

ضعف‌های درام را چه‌قدر می‌توان براساس کاستی‌های یک اجرا مورد سنجش قرار داد؟ آیا اساسا قضاوت درباره یک درام براساس اجرای آن ارزیابی درستی است؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند برخی از داوری‌ها درباره‌ی نمایشنامه‌نویسی را به‌چالش بکشد. اما هدف از طرح آن در این فرصت مقایسه عملکردهای روایی در درام و اجرای نمایش «شب‌های بارانی» است. اتفاقا این نمایش‌نامه را پیش از اجرای نمایش خوانده‌ام. نمایش‌نامه ضعف‌های زیادی دارد. در حوزه درام دفاع‌مقدس و ایثار و بضاعت‌هایش یک درام متوسط است و در گستره‌ی وسیع‌تر و در قیاس با نمایش‌نامه‌های دیگر حتی ضعف‌های بیشتری دارد. شاید انتخاب این درام به‌ویژه به‌خاطر تاریخ مصرف سوژه آن و داستان دست‌مالی شده‌اش هم انتخاب ایده‌آلی نباشد اما چیزی که می‌خواهم به آن اشاره کنم این‌ است که حتی کاستی‌ها و ضعف‌های اجرا باعث شده تا نمایش‌نامه هم از آن‌چه که هست ضعیف‌تر بنماید. حالا پرسش‌م این‌ست که همین گروه اجرایی با تمام کاستی‌هایی که کارشان در حوزه اجرا دارد اگر نمایش‌نامه باکیفیت‌تری را برای اجرا انتخاب می‌کردند، آیا قوت‌های نمایش‌نامه می‌توانست تاثیری در کیفیت اجرایشان داشته باشد؟

براساس این پرسش فکر می‌کنم که اولین اشتباه گروه اجرایی در تولید «شب‌های بارانی» به انتخاب نمایش‌نامه مربوط می‌شود. نمایش‌نامه ضعف‌های بسیاری دارد. اولین آن به تازگی و انتخاب سوژه مربوط می‌شود. داستان و وضعیت ضعیف نمایشی الگویی تکراری دارد. بارها و بارها تجربه شده است و باتوجه به رسالتی که به‌واسطه موضوعیت دفاع‌مقدس و ایثار دارد تقریبا از همان لحظه‌ای که موضوع‌ش را مطرح می‌کند تمام‌ش را می‌توان حدس زد. بنابراین چیز زیادی برای همراه کردن تماشاگر با این داستان وجود ندارد. پس اجرا برای پوشش این ضعف باید عناصری را در اختیار داشته باشد تا به‌واسطه‌ی آن بتواند تماشاگر را با خود همراه کند. ببینید ضعف درام را باید اجرا جبران کند! دومین ضعف نمایش‌نامه مربوط به ساختار آن است. یکی از شخصیت چیزی می‌داند که نمی‌گوید و دیگری اصرار می‌کند تا بفهمد. چقدر می‌توان این الگوی اصرار و راز مگو را بسط و گسترش داد بی‌آنکه چیز دیگری جز آن در داستان درام وجود داشته باشد؟ واقعیت این‌است که این الگو پس از دوبار تکرار ارزش و کیفیت دراماتیک خود را از دست می‌دهد. بنابراین باز هم اجرا باید چیزی برای جبران کاستی‌های ناشی از الگوی ضعیف ساختار را به آن اضافه کند و ضعف متن را بپوشاند. شخصیت‌ها چه‌اندازه از نظر دراماتیک جذابیت و تازگی دارند؟ وضعیت نمایش در نمایش‌نامه چه‌اندازه گسترش پیدا می‌کند و لذت همراهی را برای مخاطب به‌وجود بیاورد؟ همه این‌ها ضعف‌هایی هستند که در نمایش‌نامه وجود دارند و گروه قبل از شروع به‌کار تولید باید نسبت به آن آگاه باشند تا بتوانند این ضعف‌ها در فرآیند تولید و تبدیل نمایشنامه به متن از میان بردارند. اما اگر گروه اجرایی نسبت به این ضعف‌ها آگاهی نداشته باشد کار حتی دشوارتر هم می‌شود. و از این بدتر آن‌که اجرا هم کاستی‌هایی داشته باشد و آن‌ها به ضعف‌های نمایش‌نامه بیافزاید.

براین‌اساس به‌نظر می‌رسد، مهم‌ترین نکته‌ای که در مورد کار «علی‌اصغر قانعی» می‌توان مطرح کرد این‌ست که او گروه‌ش در اولین قدم نمایش‌نامه خوبی را برای تولید انتخاب نکرده‌اند. و دوم این‌که تلاشی برای تحلیل و شناخت ضعف‌ها و قوت‌های نمایشنامه‌ و جبران کاستی‌ها در اجرا هم صو رت نگرفته است.

اجرای «شب‌های بارانی» هم از منظری دیگر می‌تواند مورد انتقاد قرار گیرد. مهمترین ضعف اجرا چیست؟ بدون شک، بازیگری! مسئله مهم این‌ست که کیفیت کار بازیگران بیشترین آسیب را به‌کار وارد کرده است. هر دو بازیگر «شب‌های بارانی» درک درستی از چالش اصلی درام ندارند. ارتباط آنها نه براساس یک وضعیت بلکه به‌واسطه‌ی جدالی باورناپذیر شکل گرفته است. مدام فریاد می‌زنند و با صدای بلند همدیگر را به چالش می‌کشند و جایی در صحنه نمایش ندارند مگر به‌دلیل چرخیدن دور هم و فریاد زدن دفاع کردن از موقعیت‌شان که اتفاقا در تقابل با هم قرار نمی‌گیرند. شخصیت‌ها دو ایدوئولوژی موافق را با زبانی متفاوت بیان می‌کنند. تنها ضعف تکرار الگوی اصرار بر افشاست که این جدال را بین آن‌ها کش‌دار می‌کند. بازیگران هم چون جزئیات و راه‌کار فائق آمدن بر مشکل را در اجرا نمی‌دانند تنها با لحن‌سازی و فریاد زدن  آن را بازخوانی می‌کنند. بازخوانی‌شان از متن هم ضعیف است.

اجرا چیز دیگری هم ندارد تا بتواند از مشکلات نمایش‌نامه عبور کند. یک موقعیت ضعیف و تکراری دراماتیک است و دو بازیگر که کاری جز بیان مسلسل‌وار دیالوگ‌ها انجام نمی‌دهند. این‌کار را هم خوب انجام نمی‌دهند.

انتخاب نمایش‌نامه بار کجی را به‌دست گروه اجرایی «شب‌های بارانی» داده است که برای به منزل رسیدن‌ آن هنرمندان گروه مسیر دشواری را در پیش دارند. مسیری که شاید با تحلیل و شناخت بیشتر نسبت به ویژگی‌های نمایش‌نامه و موقعیت نمایشی آن می‌توانست با دشواری‌های کمتری همراه باشد. گروه نمایش «شب‌های بارانی» بایستی انرژی بیشتری را صرف آموزش و فراگرفتن تئاتر کنند. مسیری که با شناخت جهان درام و انتخاب نمایشنامه شروع می‌شود و با مهارت‌یابی در حوزه اجرا و کارگردانی و سپس آموزش‌های بازیگری ادامه پیدا می‌کند. قرار گرفتن در این مسیر می‌تواند اشتباهات را اصلاح کند و مهارت‌های لازم را در اختیار گروه قرار دهد.




نظرات کاربران