در حال بارگذاری ...

وین راز سر به مهر

سعید محبی

  نمایش تختی در اتاق 23 هتل آتلانتیک آخرین کار تینو صالحی از معدود آثاری است که جانب انصاف را در مورد زندگی و خودکشی جهان پهلوان تختی رعایت کرده است. زندگی افراد نامدار در طول تاریخ بشر، همیشه باعث کنجکاوی افراد بوده و شاخک های جامعه حساسیت های خود را در این زمینه دارد. شاید علت اصلی کنجکاوی افراد، راز موفقیت آدم هایی از این دست است و مفری برای گریز به این سوال که: رمز موفقیت و رسیدن به موفقیت انسان در چیست؟ اینکه افراد موفق چگونه زندگی می کنند و لحظات خود را به چه شکل می گذرانند؟ اگر چه نوع کنجکاوی ها در هر برهه از زمان فرق دارد اما در حس و حال و کیفیت موضوع هیچ تفاوتی بوجود نیامده و همگی از یک جنس است.

  صحنه نمایش به شکل تشک کشتی طراحی شده و نشان از این حقیقت دارد که زندگی در حکم حریفی قدرتمند در برابر تختی ظاهر شده است. زندگی که برای او چه در زمانی که زنده بود و چه زمانی که فوت کرد با ناملایمات فراوان همراه بود. نمایش سوالات متدوال در باره زندگی تختی را بر روی پرده سفیدی که در انتهای صحنه نصب شده، طرح می کند. ترفندی که نمایش را به مرزهای تئاتر مستند نزدیک می کند و بر جذابیت نمایش می افزاید. سوالاتی از قبیل: تا چه مقدار حق داریم در باره زندگی افراد مشهور کنجکاوی کنیم؟ نمایش با زبانی ساده و در عین حال نمایشی، دغدغه ها و مشغولیت های تختی را از دوران کودکی تا لحظه مرگ روایت می کند. لحظه های کسل آور زندگی او را از لحظه های نمایش بیرون آورده و در عوض زمان های زنده و تاثیرگذار را طرح و گسترده کرده است. نمایش در رفت و برگشت های به گذشته و حال، سعی دارد علاوه بر ایجاد جذابیت نمایشی، درک درستی از شخصیت تختی ارائه دهد. معمای زندگی تختی بر این واقعیت استوار بود او که در تمام طول زندگی سنگ مردم و بخصوص مردم نیازمند کوچه و بازار را به سینه می زد و در اوج محبوبیت بود، چطور و یک شبه از دنیای فانی دست می شوید و راهی دیار باقی می شود؟ مرگ او به قدری شوک آور بود که حتی تا امروز به عنوان غیر قابل باور ترین مرگ که یک ایرانی تا کنون داشته، مطرح است. مرگی که نه تنها ایران، بلکه جهان ورزش را در شوک و ناباوری فرو برد. بار عمده روایی نمایش بر لحظات آخر زندگی تختی بنا شده و سعی دارد با انتخاب رویه بی طرفی، معمای مرگ او اندکی روشن کند. اما رمز گشایی از این موضوع به خاطر حساسیتی که دارد آسان نبوده و نیست. تختی مرگ دردناکی داشت. مردمی که از او بت ساخته بودند، با شایعه هایی که بعد از مرگش بر سرزبان ها انداختند، مرز بین حقیقت و شایعه را از بین بردند و حالا دیگر معلوم نبود که کدام قسمت از داستان هایی که بازگو می شود درست و کدام قسمت از زندگی او شایعه و دروغ است. تختی در تمام طول زندگی در دو ساحت ظاهر شد. او تختی بود برای مردم و غلامرضا بود برای خانواده اش. تلاش و کوشش صادقانه او برای انجام کلیه امور زندگی خود و دیگران تمام ذهن او را پر کرده بود و در این راه هیچ شک و تردیدی حتی برای لحظه ای به خود راه نداد. او می دانست که کار درست را انجام می دهد و بر این موضوع پافشاری می کرد. حتی گیر و گرفت او با عوامل نظام گذشته هم بر همین اساس استوار بود. زمین های پدری تختی در دوران کودکی توسط شرکت راه آهن که بذر تاسیس اش در همان زمان کاشته شد، اشغال شد و پدر به دردسر افتاد. تختی با خود عهد کرد انتقام این موضوع را بگیرد اما با تمام قدرت و محبوبیتی که بین مردم داشت، نتوانست از عهده این کار بر آید چرا که قدرت حریف بسیار بیشتر از او بود. چرا تختی برای همه، جهان پهلوان تختی است اما برای خودش نمی تواند کاری انجام دهد؟ به خاطر مخالفت با رژیم و طرفداری از دکتر مصدق در جریان صنعت ملی شدن نفت، سختی ها و تحقیرهای زیادی را دید. چه تحقیری بیشتر از اینکه از میدان های مسابقه و تشک کشتی که به آن عشق می ورزید منع شود؟ از کار خود در راه آهن اخراج شد و معاش خانواده اش دچار مشکل شد. تختی در ظاهر خم به ابرو نیاورد اما همچنان در سر و شکل دادن به زندگی قشرهای ضعیف جامعه از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. بدهی های تختی که بخشی از آن توسط همسرش بوجود آمده بودف زیاد شد تا جایی که تختی دیگر توان پرداخت نداشت. رسوایی این موضوع یکی از بدترین ضربه هایی بود که به تختی وارد شد. آخرین تکه این پازل مقام چهارمی او در مسابقات جهانی بود که احساس سر شکستگی را در او بوجود آورد. ضربه ای کاری که زندگی تختی را به سوی مرگ و نیستی کشاند. غلامرضا تختی در ادامه به مردی بازنده و بدهکار تبدیل شد که هر لحظه تناقص های زندگی بر او فشار می آورد و او را در پیله تنهایی و ناکارآمدی خود بیشتر فرو می برد. تختی که زمانی نماد پهلوانی و جوانمردی بود حالا تبدیل به انسانی منزوی و ورشکسته شده بود که تضادهای درونی و بیرونی اش هر لحظه او را بیشتر از قبل خسته و شکسته می کرد.

  در ادامه تختی به هتلی نزدیکی محل زندگی خود می رود تا با خود خلوت کند. 37 سال زندگی اش را روی دایره می ریزد  تا مهمترین تصمیم زندگی اش را بگیرد. در این شب مهمترین خاطرات جهان پهلوان مرور می شود: تصرف زمین های پدری توسط راه آهن برای ساخت و گسترش خطوط ریلی، مشکلات شخصی و خانوادگی، توقعات مردم از او و روحیه جوانمردی و مردانگی اش همه و همه در مدت کوتاهی جلوی چشمان تختی و در نتیجه پیش روی تماشاگران مطرح و روایت می شود. تختی در نهایت مجاب می شود برای اینکه کسی از دنیای درونی و زندگی شخص اش مطلع نشود، در اوج خوش نامی و مردانگی از بین همه برود و فقط خاطراتنش را باقی بگذارد. حال مردمی که از او قهرمان ساختند، او را از اوج محبوبیت پایین می آورند. شایعات زیادی بعد از مرگش می سازند و در نهایت همسر تختی بعد از 47 سال که از مرگ جهان پهلوان می گذرد، می بایست بار رنج و سختی سال های بدون تختی را تحمل کند و دم بر نیاورد. مردم این دیار همیشه نخبه های خود را کشته و بعد از این هم می کشند. نگاهی به زندگی امیر کبیر، مصدق و تختی این مدعا را اثبات می کند. بعد از آن همسر و بابک تنها فرزندش سال ها در انزوا و تهمت های فراوان زندگی می کنند بدون اینکه در این شرایط نقشی داشته باشند. لحظات از نمایش در باره شهلا همسر تختی است. این بخش در نمایش به قدری برجسته می شود که احساس می گردد نمایش بیشتر از آنکه درباره تختی باشد در باره اوست. ظلمی که به او شده و سرنوشت تلخی که بعد از مرگ تختی در انتظار اوست، شهلا را برای تبدیل شدن به قهرمانی در زندگی غلامرضا تختی آماده می کند. تختی برای خودش یک ملت بود و در خیلی مواقع مایه دلخوشی افراد بی بضاعت اما در سخت ترین لحظات کسی دستش را نگرفت. همان مردمی که او را به بالاترین قله های شهرت و محبوبیت رساندند، همان ها هم او را زمین زدند. در خارج از کشور تختی مظهر جوانمردی و مردانگی است در حالی که در کشور هنوز بر سر نحوه زندگی شخصی اش کنجکاوی بسیاری وجود دارد. مردی که قربانی شهرت و محبوبیتش شد.

  طراحی صحنه، میزانسن ها و در کل کارگردانی نمایش از نقاط قوت نمایش است. هر چند ضعف هایی هم دارد اما در مجموع اثری پذیرفتنی از کارگردانی است که نمایش های خوبی در سال های پیش از او دیده ایم. بازی های خوب در کنار طراحی صحنه مناسب از نقاط قوت دیگر نمایش است که در اینجا می توان به آن اشاره کرد. تختی در اتاق 23 هتل آتلانتیک نمایشی با پرداختی خلاقانه در باره اسطوره ای از نوابغ معاصر کشور است که سعی دارد با نگاهی منطقی به ابعاد وجودی او نزدیک شده و تصویری دقیق تر از شخصیت و روزگار او به نمایش بگذارد.    




نظرات کاربران