دربارهی نمایش «غائله»
زندگی با ریتم تند
مهدی نصیری
اولین تصویری که از نمایش غائله در پیش چشم تماشاگر شکل می گیرد،عروسکی است که در واقع المان و نمادی از روحیه دختر کوچک و حساس خانواده است.صدای عزاداری که در تاریکی و قبل از شروع نمایش به گوش می رسد، نشان می دهد واقعه تلخی بر ساکنان واقع شده است.غائله داستان خانواده ای است که روابط پیچیده ای در درون شان حاکم است.پسر خانواده که باعث مرگ دختر حاجی که عموی خانواده است شده، حالا مخفی است تا بعد به تهران برود و از دیده ها و خشم خانواده مقتول در امان باشد.داستان ساده را نمایش پیچیده و با ریتمی تند تعریف می کند که انتخاب هر دو باعث شده بسیاری از مفاهیم نمایش به درستی در ذهن تماشاگر شکل نگیرد.خانواده برای گفتن تسلیت به خانه حاجی می روند اما برخورد خوبی با آنها نمی شود و به قولی سنگ روی یخ می شوند.روابط بین خانواده ها در نمایش پیچیده است به طوری که سر در آوردن از آن کار مشکلی است.نمایش خود به این پیچیدگی دامن می زند و قدرت ساده کردن پیرنگ داستان در جایی که باید این کار را انجام دهد، را ندارد و در انتها با کلافی در هم و بر هم روبرو هستیم که باز شدن و حل کردن اش به سادگی امکان پذیر نیست.تلاش پسر خانواده که در شکل و شمایل پدر خانواده ظاهر می شود، برای آرام کردن افراد راه به جایی نمی برد و مخالفت ها باعث می شود پسر در انتهای نمایش دست به جنایتی دیگر بزند.حال غفور برادری که باعث مرگ دختر حاجی شده مخفی شده و خانواده باید مواظب باشد تا با پیغام پسغام فرستادن موحب لو رفتن مخفیگاه برادر نشود.تمام کارها و اعمالی که در صحنه رخ می دهد، یک سرش به غفور بر می گردد و برای همین لو رفتن او باعث از دست رفتن امید خانواده در سر و سامان دادن به اوضاع نا بسامانی است که در آن گیر کرده اند.نادی دختر کوچک و ته تغاری خانواده می خواهد به تهران برود و درس بخواند.حال که غفور هم آنجاست می شود راحت تر این کار را انجام داد.برادر مخالف رفتن نادی است چرا که اهداف دیگری در سر دارد که با رفتن دختر از دست می رود.دختر تحقیر می شود.از نظر برادر او چند عروسک بیشتر نساخته و حالا چطور می تواتد در شهری به این بزرگی از پس خودش بر آید؟او دنبال وصلت خواهر کوچک با عضوی از خانواده مقتول است تا از این نمد کلاهی هم برای خودش بدوزد.اما دختر سودای کس دیگری در سر دارد.اینجاست که اسم جاوید تکرار می شود.اسمی که خوشایند برادر نمی باشد.در همین موقع هم فیلمی از نادی در شبکه های مجازی پخش شده و ظاهرا"در وضعیت خوبی دیده نمی شود. همین موضوعات خشم برادر را شعله ور می سازد.این غائله با ازدواج خواهر کوچک با شخصی از خانواده ای که مد نظر برادر است، تمام می شود.برادر برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کاری می زند.او دختر را مانند فراری ها با خود می برد و در انتها وقتی فرمان اش را نمی خواند، مانند برادران یوسف قصد جانش را می کند.
غائله نمایشی با ریتم تند است.این اولین حسی است که هنگام دیدن نمایش در ذهن تماشاگر شکل می گیرد.اما این موضوع در روند اجرای نمایش چه اشکالی ایجاد می کند؟گفت و گوها به قدری تند و بی وقفه ادا می شود که اجازه نمی دهد مفاهیم مد نظر نویسنده و کارگردان در صحنه شکل درست و دقیق خود را پیدا کند.در کنار این موضوع،جزئیات داستانی نمایش هم زیاد است که نمایش آن را با پیچیدگی بیان می کند.البته پیچیده تعریف کردن به خودی خود اشکال ندارد.اشکال آنجا پدید می آید که به جای روشن شدن خط داستانی،باعث گیج شدن تماشاچی می شود.
غائله داستان خانواده ای است که مصیبتی غم انگیز دامان شان را گرفته است.نمایش با المانی از عروسک که مشخصه روحیه ظریف دختر کوچک خانواده است،آغاز می شود.به نظر چنین تمهیدی نه تنها در صحنه نمی تواند کارایی لازم را داشته باشد بلکه با حذف آن می شود نمایش را یکدست تر کرد و به بار رئالیستی آن افزود.اشکال اصلی در داستان نمایش ترکیب صحنه های روایی با صحنه های نمایشی است.این موضوع از یکدستی متن کاسته و موجب شده نمایش به دو قسمت روایی و نمایشی تبدیل شود که با توجه به عدم ارتباط درست این دو، هر کدام تافته جدا بافته ای شده که دارد ساز خود را می زند.بخش های روایی در توضیح دیگر قسمت ها گنجانده شده تا مواردی که ضروری نیست را خلاصه وار عنوان کند.بخش های نمایشی هم به قسمت های مهم مربوط است و باید با جزئیات بیشتری در روی صحنه نشان داده شود.اما این ماجرا در هماهنگی با یکدیگر قادر به بافته ای یکدست و همگن نمی شود.
دکور نمایش استفاده خوبی از عمق کرده و دو فضای مجزا که شامل داخل اتاق و حیاط در خارج از اتاق است را شامل می شود.تفکیک این دو بخش هم در بازی و هم در صحنه بخوبی انجام شده و باورپذیری قابل قبولی در نمایش پدید آورده است.بازی ها هم تا حد زیادی مطابق با منطق نمایشی اثر پیش رفته و در نتیجه بازی هایی یکدست را شاهد هستیم.
نمایش اگر ریتم تند و شتابناک کنونی را نداشت و استفاده از المان هایی مانند عروسک که ضرورت وجودی اش را در صحنه بخوبی مشخص نشده و در برآیند کلی نمایش هم جایگاه خود را به درستی پیدا نمی کند،می توانست یکدستی خود را حفظ کند.ریتم نمایش به قدری تند است که حتی بعضی از دیالوگ های بازیگران هم به درستی شنیده نمی شود.غائله نمایشی رئالیستی است که میخواهد داستان خود را با شیوه های موثر نمایشی تعریف کندتلاش نمایش برای این موضوع قابل تقدیر است اما اتخاذ این موارد به کلیت اثر لطمه وارد کرده است.