در حال بارگذاری ...
یادداشت بابک فرجی درباره ی نمایش ساختن

ضرباهنگ لذت‌بخش یک اجرا

اصلاً خود این مفهوم انسان بودن آن‌قدر فلسفی و پر از چالش‌های فکری است که تا دیر و دور می‌توان درموردش نوشت و ساخت. مثل همین تئاتر ساختن که ارژنگ طالبی‌نژاد نوشته و مصطفا ذره‌پرور برای اجرا در مولوی کارگردانی کرده. دم این بچه‌ها گرم که تئاتر را با داستان‌خوانی اشتباه نگرفته‌اند. تئاتر‌شان، تئاتر است. ویژگی‌های یک اجرای دراماتیک را دارد. رابطه ایجاد می‌کند و به‌جای راویان قصه‌گو، روابط هستند که دارند اجرا را روایت می‌کنند. رابطه‌ی نور با موسیقی، موسیقی با بازیگر، بازیگر با بازیگر... ساختن این روابط را اجرا می‌کند و بر هماهنگ‌سازی موسیقی و صدا مسلط است. از ابتدا یک چیز مهم برای ارایه دارد. آن‌هم «ضرباهنگ‌سازی» است. ریتم اجرا در ساختن آن چیزی است که ادراک و حواس مخاطب را بیش از هر چیز دیگر متوجه خود می‌کند. آن‌ها دو قدم بزرگ را برداشته‌اند؛ یک تئاتر استاندارد دارند که تم غالب اجرایش ضرباهنگ حسی است؛ حاصل تناسب و ریتم ارتباطی صدا و موسیقی و نور و حرکت است. تازه این شکل و تمپو با منظور جهان اثر هم تناسب موزونی دارد. ساختن، ریتم زندگی است. درباره‌ی ماهیت زندگی است. درباره ماهیت انسان‌شدن است. ساخته شدن و از کجا آمدن و به چه‌چیز متعلق بودن را دغدغه‌ی اصلی و پرسش بنیادین جهان فلسفی‌اش قرار داده و برای همین است که مدام دارد با حرکت و رقص و موسیقی و صدا ور‌می‌رود. این دنیا را می‌سازد و پرسش‌هایش را هم در ریتم زندگی و «شدن» جاری می‌کند. خوب هم این‌کار را می‌کند اما این پیکره‌ی به اجرا درآمده حالا به‌جز لذتی که می‌دهد و در کنار ولعی که برای درک زندگی به‌وجود می‌آورد به یک مکانیسم معنایی برای دریافت خاستگاه‌های فکری‌اش نیاز دارد. دوست داریم در لذت فهم و ادراک آن هم سهیم باشیم و تلاش می‌کنیم رویدادهایش را با تجربه و فهم‌مان از جهان بسنجیم. می‌خواهیم چیزی بیشتر از تجربه حواس و ارایه‌ی کلی مفهوم و طرح سوال نسیب‌مان شود. این‌جای کار یک مقدار می‌لنگد. ضرباهنگ لذت‌بخش اجرا نتوانسته به رویدادهایش ماهیت معنایی ببخشد. ایده به پرداخت معنای جهان چربیده است. این کاستی از آن‌جا ناشی می‌شود که ساختن، خودش دچار نوعی سوژه‌گریزی است. سوژ‌ه‌گریز است چون شیفته‌ی ایده‌ی خوب اجرایش شده. ایده‌های اجرایی از رویدادها پیشی گرفته‌اند. قبول دارم که این ایده‌های اجرایی پیکره اصلی آن هستند. اما قبول کنید که برای لذت بردن از آنها یک پیوستگی معنایی هم از واجبات است. بله، این قواره‌ی زیبا، پیوستگی رویدادهای متمرکز بر سوژه را کم دارد.




نظرات کاربران