در حال بارگذاری ...
...

درباره‌ی نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی»، به کارگردانی «امین رضایی‌اردانی» از مشهد

آنتیگونه یونانی، در ژاپن، ساخت ایران!

درباره‌ی نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی»، به کارگردانی «امین رضایی‌اردانی» از مشهد

آنتیگونه یونانی، در ژاپن، ساخت ایران!

سولماز غلامی - نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» نوشته و کار «امین رضایی‌اردانی» از مشهد در هشتمین روز از چهلمین جشنواره تئاتر فجر در تالار حافظ به روی صحنه رفت. اولین سؤالی که در اولین برخورد با نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» در ذهن شکل می‌گیرد، این است که چرا آنتیگونه باید آخرین سامورایی باشد؟ و با‌ گذشت چند دقیقه از اجرای نمایش سؤالات بیشتری در ذهن ایجاد می‌شوند.

اولین سؤالی که در اولین برخورد با نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» در ذهن شکل می‌گیرد، این است که چرا آنتیگونه باید آخرین سامورایی باشد؟ و با‌ گذشت چند دقیقه از اجرای نمایش سؤالات بیشتری در ذهن ایجاد می‌شوند. هدف از اجرای این نمایش چیست؟  آیا این نمایش فقط برای افراد خاصی اجرا می‌شود که از درک بالایی برخوردار هستند؟ آیا تماشاگر عادی هیچ حقی برای دریافت مفاهیم و داستان ندارد؟ وجود راوی برای چیست؟ چه نقشی در پیش‌برد داستان دارد؟ جز اینکه فقط کارگردان خواسته فاصله‌گذاری برشتی را نیز تجربه کند! چرا من تماشاگر باید با راوی عکس بگیرم؟ چرا روای باید میان تماشاگران بنشیند؟ چرا راوی در بدو ورود تماشاگران به سالن با استفاده از کلمه‌ی «سایلنت» از تماشاگران می‌خواهد که گوشی‌هایشان را در حالت بی‌صدا بگذارند؟ مگر نه اینکه از همان ابتدای ورود به سالن با شنیدن یک‌سری آواها و زبان من‌درآوردی مثلاً مثل زبان ژاپنی، من تماشاگر را به آن شرطی کرده است. اصلا چرا من تماشاگر باید بیش از یک ساعت و بیست دقیقه نمایشی را تماشا کنم که شخصیت‌هایش با زبانی صحبت می‌کنند که نه زبان ابداعی است و نه زبان لوترا. آواهایی است که نه تنها برای خود شخصیت‌ها مفهوم ندارند، بلکه در پیش‌برد نمایش نیز تأثیری ندارد. آواهایی که بیشتر شبیه به سخره گرفتن زبان ژاپنی است! آواهایی که جز سردرگمی و گوش‌خراش بودن کاربرد دیگری ندارند. در میان این آواها و زبان من‌درآوردی فقط می‌توان به‌راحتی دو کلمه‌ی «آنتیگونه» و «سامورایی» را شنید. هرچند که گروه اجرایی تلاش کرده‌اند با نوشتن دیالوگ‌ها برروی پرده‌ای سیاه در بک‌گراند، این آواها و زبان من‌درآوردی را برای تماشاگران ملموس‌تر کنند، اما متأسفانه این کار چندان موفقیت‌آمیز نیست. چراکه نوشته‌ها به‌خوبی قابل تشخیص نیستند و اگر تماشاگری این نمایش را به‌صورت آنلاین تماشا کند که ناواضح و غیرقابل خواندن است. شاید «امین رضایی‌اردانی» می‌خواسته با فاصله گرفتن از زبان متعارف و ساخت یک زبان من‌درآوردی «آشنازدایی» کرده و این نمایش را به یک اثر فرمالیستی نزدیک‌تر کند. اما برای یک اثر فرمالیستی فقط عنصر «آشنازدایی» کافی نیست!

این همه ساختارشکنی برای چیست؟ آیا این نمایش یک اثر فرمالیستی است؟ کارگردان و گروه اجرایی چه چیز خاصی را می‌خواهند به من تماشاگر القاء کنند؟ این قبیل سؤالات در طول نمایش، چنان ذهن تماشاگر را درگیر می‌کند که گاهی فراموش می‌کند که برای تماشای یک تئاتر آمده است.اگر بخواهم صادق باشم، باید بگویم که اگر مصاحبه «امین رضایی‌اردانی»، کارگردان نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» را نخوانده بودم، هرگز متوجه خط داستانی نمایش هم نمی‌شدم. «در «آنتیگونه، آخرین سامورایی» قانونی وجود دارد که می‌گوید دیگر نباید هیچ سامورایی وجود داشته باشد اما دختری در نمایش هست که می‌خواهد سامورایی بماند…» (خبرگزاری مهر، 24 بهمن 1400) سامورایی‌هایی که فقط نان برنجی می‌خورند و موهایشان را باید کوتاه کنند تا به‌قول کارگردان دست‌خوش تغییراتی در کهن الگوها شوند!

اینکه چگونه باید یک سامورایی را به آنتیگونه و یا بلعکس نسبت داد، کار چندان ساده‌ای نیست. بیشتر تماشاگران تئاتر، داستان اساطیری آنتیگونه که سوفوکل آن را حدود 442 سال پیش از میلاد مسیح نوشته است را می‌دانند. خواهری ـ آنتیگونه ـ که برخلاف میل کرئون ـ عموی آنتیگونه ـ دست به‌کار شده و به تنهایی جنازه‌ی برادرش ـ پولونیکس ـ که در جنگ با برادر دیگرش ـ اتئوکلس ـ کشته را به خاک می سپارد. چرا که نمی‌خواهد روح برادرش سرگردان باشد. خواهری که سرپیچی از فرمان کرئون را نفع نکرده و پای آن می‌ایستد. کرئون تصمیم می‌گیرد او را زنده‌به‌گور کند. اما وقتی از طریق پیشگوی نابینایی متوجه می‌شود که با این‌کار چه سرنوشت نافرجامی در انتظارش است، از این تصمیم صرف‌نظر می‌کند؛ اما دیگر دیر شده است، چرا که آنتیگونه خود را به دار آویخته است.از سویی دیگر سامورایی‌ها، مبارزان متخصص ژاپنی‌ای بودند که تا زمانی که نفس می‌کشیدند باید در خدمت استادشان می‌بودند و به سوگند خود وفادار. این وفاداری تا حدی بود که با کوچک‌ترین اشتباهی، دست به خودکشی می‌زدند.محوریت اصلی نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» می‌تواند ازخودگذشتگی آنتیگونه همانند یک سامورایی که نشانه‌ی آن ازخودگذشتگی و شجاعت است، باشد. اما با این تعاریف شاید نتوان آنتیگونه را یک سامورایی قلمداد کرد. چرا که آنتیگونه دفن کردن برادرش را اشتباه نمی‌دانست که بابت آن خودکشی کند. اما از طرف دیگر شاید بتوان گفت که آنتیگونه همانند یک سامورایی خودکشی کرد، چراکه احساس کرد شرافتش خدشه‌دار شده است.

«امین رضایی‌اردانی» کارگردان این نمایش با این‌همه پارادوکس چه چیزی را می‌خواهد به تماشاگر بگوید؟! او در ادامه‌ی مصاحبه‌اش می‌گوید: «این نمایش نگاهی نقادانه به دنیای ماده‌گرا و مصرفی امروزی دارد.» چگونه من تماشاگر می‌توانم این نگاه نقادانه را از لابه‌لای فقط دیالوگ‌های نامفهوم و حرکات فرم بازیگران متوجه شوم؟! همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، اگر هدف کارگردان از اجرای این نمایش یک اجرای فرمالیستی است، باید گفت که این نگاه نقادانه او این اثر را از مولفه‌های یک اجرای فرمالیستی خارج می‌کند. چرا که فرمالیست‌ها متن را از تفسیر تاریخی و اجتماعی جدا می‌کنند. آن‌ها معتقدند که «نباید با تحلیل واقعیت جهان، واقعیت متن را تحلیل کرد. بلکه باید با تحلیل عناصر فرمی یک زمان، به واقعیت جهان متن دست یافت.»

شاید کارگردان می‌خواهد با این شیوه‌ی اجرایی به‌طور کاملاً غیرمستقیم و ناخودآگاه  معانی‌ای را به مخاطب منتقل کند. بدون آنکه بخواهد همانند آثار کلاسیک مثل آنتیگونه اثر سوفوکل این مفاهیم را رک بگوید. اما این مفاهیم چه می‌تواند باشد؟!متأسفانه نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» درحد یک ایده ی تجربی و کارگاهی مانده است. ایده‌ی آن می‌توانست بسیار خلاقانه باشد: آنتیگونه در ژاپن آن هم از نوع سامورایی‌اش. البته آنتیگونه‌ها می‌توانند در هر جای دنیا باشند.طراحی‌صحنه و لباس بسیار قوی و هوشمندانه است. استفاده از تونالیته سفید و کرم به‌جای تونالیته تیره که رنگ لباس سامورایی‌هاست؛ صحنه گویی درون یک باغچه قرار دارد. باغچه‌ای که فقط یک درخت خشکیده دارد. روی زمین گوله‌های سفید مثل برف است. شاید هم نشان از برگ‌های ریخته شده درخت است که فصل را به‌خوبی القاء می‌کند. همه‌ی دنیای «آنتیگونه، آخرین سامورایی» در این باغچه‌ی چهارگوش مستطیل شکل می‌گذرد. فقط راوی است که می‌تواند از آن فضا خارج شده و وارد شود. نردبانی به دیواری که گویی دیوار خانه‌ایی است، تکیه داده شده است. راوی گاهی از آن بالا می‌رود و به روایتی که در باغچه حیاط خانه می‌گذرد، نگاه می‌کند.

تغییر صحنه‌ها با نور اتفاق می‌افتد. هر تغییر صحنه‌ای رنگ مخصوص به‌خود را دارد. گاهی زرد می‌شود و گاهی قرمز و گاهی آبی. که ارتعاش این رنگ‌ها در سفیدی لباس و گریم و صحنه، تصاویر بسیار زیبایی را ایجاد می‌کنند. اجرای گریم اکسپرسیونیستی، به‌خوبی درون شخصیت‌ها را نشان می‌دهد. به‌راحتی می‌توان تشخیص داد که چه کسی آنتیگونه است و چه کسی کرئون. بازی‌های فرمی و درخشان بازیگران و میزانسن‌های دقیق و حساب شده را هم نباید نادیده گرفت.شاید اگر زمان اجرای نمایش کمتر بود و «امین رضایی‌اردانی» به‌عنوان کارگردان هدف و شیوه‌ی اجرایی‌اش را  مشخص‌تر می‌کرد،  نمایش «آنتیگونه، آخرین سامورایی» می‌توانست به یکی از بهترین نمایش‌های جشنواره تبدیل شود.

سولماز غلامی  (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)