در حال بارگذاری ...
یادداشتی پیرامون « احتمالات » علی شمس

کشیدن افسار تاریخ، زمین زدنش و بر خاک مالیدنش

امید طاهری

احتمالات علی شمس فراتر از تاریخ چند صد ساله کتاب سوزی در ایران می ایستد. او صرفا روایتگر این تاریخ نیست بلکه با چیدمان جزییات و کنار هم قرار دادن خرده روایت ها و وقایع تاریخی، و از آنسو در هم آمیختگی آنها و یا جعل کردنشان و یا احتمال دادن به رخدادهایی خلاف آنچه توسط تاریخ نویس به ما رسیده، تئاتر کنشگر خود را می سازد.

او با ارجاعات متعدد فرامتنی و میان متنی، یک بار دیگر تاریخ نویسی می کند. اما اینبار او تاریخ نویسی است که نه گوش شنوایی به فرمان فاتحان دارد و نه مرعوب تیغ قلدران است. از اسکندر مقدونی تا اعراب، از اعراب تا مغول و از آنها تا قاجاریه و پهلوی آنچه برای مقصودش اهمیت دارد را بر می گزیند اما نه برای اینکه یکسو بنشیند و همچون اغلب ایرانیان، فلاکت امروز خود را یکسره به گردن اسکندر و اعراب و مغول و افغان بیاندازد. چه در نمایش علی شمس، همه اینها می توانست با احتمال رخدادی دیگر، به همین زمستان سرد امروز منتهی شود. برای جامعه ای که از کتاب سوزی به کتاب نویس سوزی و کتاب نویس کشی رسیده است، چه فرقی میکرد اگر رخدادهای تاریخ در احتمالات، به سمت و سوی دیگری رخ می دادند؟!

این علی شمس نیست که در احتمالات خود، همه چیز را از ریخت می اندازد. پیش از این، همه چیز از ریخت افتاده است. اما نمود عینی و نمایشی نداشته. علی از ریخت افتادگی اکنون را به واسطه ی رفتار تطبیقی با تاریخ، به نمایش می کشد. این کار او برای یک ایرانِ فرهنگی و سالم، می توانست توهین آمیز هم باشد. اما مگر زمانه ی ما زمانه ی سالمی است؟ وقتی همه چیز از معنا تهی شده و ایماژها همه کج و معوج باشند، وقتی در همین چند ده سال پیش احمد کسروی در همین دی ماهِ جاری جشن کتاب سوزان داشت! وقتی همین چند ماه پیش، کتاب مرجع علم پزشکی به آتش کشیده شد؛ دیگر نه اسکندی بود و نه مغولی و عربی. نه جنگ عیانی بود و نه ویرانگری آشکاری. بلکه زمانه ای بود از ریخت افتاده و معنا باخته. در چنین زمانه ای، آنچه از گذشته باقی مانده، ماهیت زدایی و موزه ای شده و دیگر کارکردی در تغییر وضعیت اکنون من و ما نخواهد داشت. پس بهترین کار با چنین تاریخی همان است که علی شمس در احتمالاتش انجام می دهد. این نهیب، این زخم زبان، این فحاشی درمانگری که او دارد، مگر بتواند لرزشی ایجاد کند و یک آن، یک لحظه ی واقعی از تفکر را در ما سبب شود.

احتمالات با وجود آنکه بر سطور ورق هایی از تاریخ این سرزمین تیغ می کشد، اما ایرانی ترین نمایشی است که طی چند سال اخیر دیده ام. در این اثر مولفه های نمایش ایرانی نه برای تزیین و بزک وصله شده اند، بلکه به فراخور در هم تنیدگی فرم و محتوا، فراخوانده شده اند. سکوی میانه صحنه، طراحی میزانسن، قراردادهای نمایشی، صدای دور و نزدیک شونده ی ترومپت تعزیه، در کنار استفاده به جا از عناصر مدرن، همه ی اینها زاده ی محتوایی است که بهتر از این نمی توانست به فرم تبدیل شود و فضای پست مدرن اثر را ایجاد کند. تسلط علی شمس بر ادبیات و تاریخ، او را به مغاک حرافی نمی اندازد. نویسنده و کارگردان این اثر، به خوبی می داند که با چه مدیایی طرف است و دانش او در ادبیات، جوری در صحنه نمود پیدا می کند که گاهی احساس می کنیم شاهد نمایشی مبتنی بر اجرا هستیم. استفاده دقیق، ماهرانه و خلاقانه از آکساسوآر و طراحی اشیا و وسایل صحنه، مخاطب را شگفت زده می کند ولی هیچ یک از اینها صرفا برای شگفت زدگی او به کار گرفته نشده اند بلکه برای جادو کردنش و متمرکز کردنش بر پازل قطعه قطعه ای است که قرار است در چیدمانی هدفمند، از دل ویرانگری، معناهای تازه ای را بسازد و یا حداقل زمینه ی ساخته شدنشان را فراهم کند.

علی در احتمالات تاریخ پژوهی معرفتی است. او با تمرکز بر جزییات، مخاطب را در موقعیتی هستی شناسانه قرار می دهد. مخاطبی که قبل از آن بر شناخت ش حمله کرده و او را با در هم ریختگی کلمات و ایماژها، جادو کرده. فرض نویسنده و کارگردان بر این است که مخاطب با پیش آگاهی تاریخی به تماشای اثر می نشیند. این پیش آگاهی برای درک بهتر نمایش و دریافت آن ضرورت دارد. مخاطبی که کنیزک و کدوی مولانا را نخوانده باشد یا چیزی از چند و چون به قدرت رسیدن موجود عجیب و غریبی به اسم آقامحمد خان قاجار و بلایی که بر سر دودمان زندیه آورد را نداند، یا مرگ یزدگرد را نخوانده و ندیده باشد، در همگام شدن با اجرا، دریافت لحظه های پارودیک آن و  خارج شدن از سالن با کله ای بزرگ شده و آشفتگی ذهنی که پیش نیاز تفکری دیگر است، چندان موفق نخواهد بود. اگر چه ناممکن هم نیست.

در نمایش علی شمس، زبان و کلمه نیز در هیئت انسانی از یک لغتنامه ایستاده بر پلکان کتابخانه ملی بر همه چیز اشراف دارد. گاه زبون می شود و گاه ددمنش و خونریز. درست مثل خود زبان، مثل خود کلمه. اقتداری که در کلمات هست، گاهی محدود کننده معانی تازه و زایش زبانی نو می شود. کلمات می توانند دیکتاتورهایی باشند که جلوی گسترش زبان را بگیرند. کلمات نیز در احتمالات می توانند دگرگون شوند. شاید اولین کسی که گفت دریا، اگر می گفت دریو، امروز ما نیز چنین می گفتیم. بی کم و کاست. و حتی غیرتمندانه از حوزه اقتدار کلمه دفاع می کردیم. اما در احتمالات، همه آنچه از تاریخ به ما رسیده و نرسیده، محتمل است که دیگرگون باشد. همین فکر کردن به احتمال اینکه مسیر تاریخ، مسیر کتابها، مسیر زبان، می توانست جور دیگری نیز باشد، مبنای تفکر به وضعیتی است که امروز دچارش هستیم.

علی شمس در این ویرانگری شجاعانه، مانند دادائیستها عمل می کند. از معنا می اندازد تا معانی تازه فرصت تولد پیدا کنند. حوزه اقتدار لغتنامه را مخدوش می کند تا کلیدری دیگر بلکه زاده شود.

همه اجزای این نمایش درست کار می کنند. توجه به جزییات، از نام هایی که گاه به طنز بر فرتور کتابخانه نوشته شده، تا دقت و توجه در طراحی لباس، طراحی و کاربرد و کارکرد عروسک ها و از همه اینها مهمتر و تاثیرگذارتر، بازی ها. همه چیز این نمایش انگار از لحظه اول با هم به وجود آمده اند و رشد کرده اند. متن در کنار بازیگران، بازیگران در کنار لباس ها و اشیایی که استفاده می کنند. همه عناصر دارای وحدتی هارمونیک و زیباشناسانه کل واحدی را شکل داده اند که باید گفت یک بار دیگر تئاتر شهر و سالن چهارسو، سرش را بالا گرفته و با غرور دارد از تئاتر حرف می زند.




نظرات کاربران