در حال بارگذاری ...

گلی  با عطر مرگ در دهان

مریم جعفری حصارلو

عضو کانون ملی منتقدان تئاتر

شامگاه پنجشنبه22 خردادماه سال جاری نمایشنامه خوانی«مردی که گلی بردهان داشت» نوشته لوئیجی پیراندلو وکارگردانی امیرغفار منش از طریق اینستاگرام نمایش-خوانش و سایت تیوا به صورت زنده پخش شد. بازیگران این نمایش امین غفار منش و بهنام تشکر بودند. این اجرا یکی دیگر از آثار حرفه ای تئاتر است که به همت اداره کل فرهنگی شهرداری تهران نمایشنامه خوانی می شود و جای خوشبختی ایست که در این دوران سخت فرصتی برای چنین برنامه های هنری و فرهنگی در این اداره کل باب شده است و امیدواریم که این روال همچنان ادامه داشته باشد.

    پیش از اینکه داستان نمایشنامه را بررسی کنیم لازم است بدانیم که آثار پیراندلو نشانگر نوعی از دوگانگی در تمایلات شخصیت هایش است. آدم هایی که بین واقعیت وخیال سرگردانند. بنابراین می توان انتظار این دوگانگی را در این نمایشنامه هم داشته باشیم. «مردی که گلی در دهان داشت» ماجرای مردی ایست که به دلیل یک بیماری خاص با عنوان «اپیدلیوماس» تا 7 و یا8 ماه دیگرخواهد مرد. او پیشاپیش از مرگش باخبر است و همسرش که این موضوع را می داند می خواهد این مدت، او درخانه استراحت کند. اما او دریک کافه شبانه تا دیروقت با دیگران گپ می زند و امشب با مردی که کلیدهایش را جا گذاشته و مجبور است تا صبح در این کافه بماند؛ گپ می زند و ماجرای مرگش را برایش تعریف می کند و...

        اثر اساسا در یک فضای ابزوردیسم مطلق نوشته شده ومفهومی جز نزدیکی مرگ به انسان ندارد؛ هرچند پیراندللو اساسا نمایشنامه های ادبی و شاعرانه ای می نویسد که این ویژگی در روند ترجمه اثر به زبان فارسی از بین رفته و مجموعه دیالوگ ها، نوعی از روزمرگی و بی مفهومی زندگی بشر را نشان می دهد. هرچند مرگ را در قالب های مختلفی نشان می دهد برای نمونه در جایی مرگ تفسیری از یک چیز بسیار کوچک است که بیتوجه از مقابلش می گذریم. همچون دیالوگی که می گوید:« مثل اینکه مرگ روی دماغتون نشسته».

      اگرچه متن، ازگروه متن های تراژیکمدی است، اما بازیگران با توانایی های بازیگری ایشان از جمله تاکید گذاری ها و ایجاد همخوانی تمپو، باعث ایجاد فضای تراژیک می شوند. در این فضای تراژیک، نوعی از طنز تلخ که همواره یکی از عناصر درام های ابزورد است؛ از دست می رود و باعث کاهش ریتم کلی اثر می شود. به نظر می رسد نمایشنامه دارای ویژگی فانتزی و کاریکاتور وارگی شخصیت ها بوده که در اجرای تراژیک از دست رفته و به نوعی مخاطب یک اجرای تک بعدی از اثری تراژیکمدی مشاهده می کند. اثری که به همان اندازه که تراژیک است؛ باید کمدی هم باشد. درحالی که بارتراژیک در اجرا بیشتر بود. بنابراین نوعی از ناهمخوانی ریتم کلی اثر و تمپوی بازیگران مشاهده شد. برای نمونه بیماری «اپیدلیوماس» شکل یک گل است و اتفاقا در داخل دهان مرد بروز کرده وسایه همسر مرد که همواره او را دنبال می کند؛ هردو وجوهی از طنز تلخ دارد. اما بازیگران فقط با دیدگاه تراژیک به آن پرداختند. لازم است بدانیم که این اولین باری نیست که در مورد متون ابزورد، کج فهمی در اجرا وجود دارد. زیرا این گونه متون، ساختاری متفاوت و دور از فرهنگمان دارد و کمتر مفهوم واقعی نویسنده در اجرا درک می شود. بنابراین پیشنهاد می شود تا کارگردان پیش از انتخاب این گونه ازمتون، اجرای بسیاری از کارگردانان خارجی در مورد آثار نویسنده را بررسی کند و پس از آن به کارگردانی بپردازد. 

    از سوی دیگر انتخاب متن، بی شباهت به ماجرای زندگی انسانی درروزهای پرمخاطره که آدم ها به دلیل ویروس کرونا با مرگ دست و پنجه نرم می کنند، نیست و می توان گفت انتخاب متن بسیار به جا بود. چرا که مفهومی را مد نظر داشت که این روزها با این مساله مواجه هستیم. مفهو می که مرگ بر اثر بیماری کرونا را به گلی در دهان یک مرد تشبیه می کند.




نظرات کاربران