سندروم رمانتیک کردن مهاجرت
رفیق نصرتی
«نیمفاصله» برای رضا رشادت نه تنها حرکتی رو به جلو نیست که گامی به عقب گذاشتن است. یک بار دوستی در یک جمعی یهو با خشونتی آشکار اما بدون هیچ خصومتی رو به من کرد گفت: «تو ده سال پیش هم همین حرفا رو میزدی». امیدوارم رضا به چنین شوکی نیاز نداشته باشد و بیشتر عوامل بیرونی و مسائل مربوط به نظام تولید تئاتر مانعش شده باشند نه ایستایی در ساحت اندیشه و دغدغههایش اما گاهی فراموش میکنیم از جایی که در آن ماندهایم باید کنده شویم به هر شکل ممکن. این جسارت برای رضا در لحظهی اکنون ضروری است. اجرای اثری با دغدغه «لانگ دیستنس ریلیشنشیپ» برای رضا اگر با فهم تازهای از مفهوم مهاجرت، دیاسپورا و جسارتی فرمال همراه نباشد رسمن تجربهای سانتیمانتال است. آن هم با این فرم کلیشهای، بسیار تجربه شده و نخنما چه در ساحت روایت چه در ساحت فرم. یعنی همان شکل کلیشهای قرار گرفتن در یک موقعیت آستانهای، حالا جدایی باشد یا پیوندی دوباره، یا انحراف میل یکی از طرفین و غیره. که معمولن با نوعی مرور خاطرات و روایت کولبازی و اینها همراه است تا میرسد به اصل بحران که زخم دهن باز میکند و بالا رفتن صدای طرفین و بعد رسیدن به نقطهی بیبازگشت و بعد یهو سکوت و رمانتیسیسم پایانی که ساییده شدن دهن یکی، معمولن طرفی که ایران مانده، است به شکلی عاشقانه. در «نیمفاصله»، دختر کاناداست. و این مقارن شدن با ماجرای دهشتناک هواپیمای اکراین، لبهی تیز بدی است که رضا و گروهش در آنند. چون نه میتوان در قبالش بیتفاوت بود نه میتوان با آن لاس زد و مورد سوءاستفاده قرار داد از این بابت اشارهی خیلی مختصر پایانی اجرا شاید متینترین نوع مواجهه بود. ولی در اصل باید این اتفاق نه به شکلی عینی اما به شکلی بطنی در بدنمندی اجرا رسوخ میکرد... به هرحال موقعیت این دو آدم که یکی کانادا بود مدام ذهن ما را پرتاب میکرد به این ترومایی که هنوز در ما هست... اما این تروما در اجرا نبود... هرچند این ادعا شهودی است و به شدت نامتعیّن.
گلنوش و کیوان هم با اینکه امروز دو بازیگر با تجربهاند و کلن خوبند ولی اینجا همان کلیشههای رایجاند و فکر میکنم هر دو از این به بعد باید به شدت بپرهیزند از پذیرش این نقشها. برای گلنوش، دختر نحیف ملانکولیکی که در آستانهی فروپاشی روانی است. و کیوان، پسری باحال با نوعی شادکامی کودکانه اما قربانی محیط و وراثت. چهرهی کلیشهای به جا مانده از ناتورالیسم فیلمفارسی. هیچ چیز این اجرا را برای رضا، الهه نویسندهی کار و بازیگرانشان دستآورد نمیدانم جز اینکه مصممشان کند برای جهیدن از نقطهای که در آن ایستادهاند.