ماشین تخریب مساوات
رفیق نصرتی
کارنامهی محمد مساوات را به دو دوره میتوان تقسیم کرد، دورهی اول، با قیاسالدین، قصهی ظهر جمعه، خا.نه.وا.ده و یافتآباد و دورهی دوم: یافتآباد، بیپدر، این یک پیپ نیست و بیگانه در خانه. یافتآباد یک پا در دورهی اول دارد و یک پا در دورهی دوم. آنچه این دو دوره را متفاوت میکند از نظر من تعهد به ایده است. مساوات در دورهی اول پای ایدههایش میایستد در دورهی دوم اسیر وسوسههایش میشود. و این اتفاق با یافتآباد افتاد. من «یافتآباد» را شش بار دیدم. و هر بار کلی از عناصرش تغییر میکرد و این آغاز روندی بود که به نظرم مساوات بیپروا ادامهاش داد. این جسارت برای خراب کردن چیزی که ساختهاید اگر مرز نشناسد به نوعی «میل مهارنشدنی تخریب» بدل میشود که در نهایتش خودش را هم خراب میکند. ماشین خراب کردن در نهایت خودش را هم خراب میکند. برای همین بازیگوشیهای بیپایان او در سه اجرای اخیرش هی بیشتر و بیشتر شده در حدی که در «بیگانه در خانه» کل ایده را به محاق میبرد. بیگانه حدود یک ساعت اضافی دارد و اجرا به راحتی میتوانست یک ساعت باشد. اگر اجرا یک ساعت بود بیشک با یک اجرای خوب طرف بودیم حتا با وجود تأثیر آشکار کتی میچل، ملکهی تبعیدی تئاتر بریتانیا، ولی بیشک ظرافت اجرای «بیگانه در خانه» یک سروگردن از تئاتر ما بالاتر است. بیگانه... دقیقاً پنجاه سال بعد از «گاو» مهرجویی همان تم را این بار با همهی تأثیرات این پنجاه سال دراماتیک میکند. انسان در آنچه عاشقانه دوست دارد استحاله مییابد اما انسان اخیر برخلاف مش حسن، بی واسطهی تکنولوژی نمیتواند عاشق شود. «بیگانه...» در اصل داستان پیرزنی است که سخت یادآور اسطورهی «اکو و نارسیس» است. اکو به حکم هرا محکوم به خاموشی است و تنها آوای گنگی میتواند بیرون دهد و عمری است دنبال عشق گمشدهاش میگردد و آخر نمایش او را همچون گوزنی مییابد. در اسطوره اکو و نارسیس هم اتفاقن نارسیس در حال شکار یک گوزن اشتباهی اکو را به تور میاندازد اما این اکو، این آوای گنگ (با بازی نوید محمدزاده به عنوان پژواک اصلی سینمای امروز ایران) همان نسبتی با خود مساوات دارد که مرد فیلمبردار با شوهر قصه. و هر دوی این روابط همان نسبتی با هم دارند که سینما و تئاتر. شوهر (محمد علی محمدی) جایش را با فیلمبردار عوض میکند تا عشقش را یکبار دیگر بازیابد به مدد دیدن تصویر فیلم یک رابطهشان. یا در واقع به واسطهی ساختن دوباره آن از طریق ساختن تصویرش. (امروزه تنها چیزهای وجودی قطعی دارند که تصویرشان وجود داشته باشد. به پیجهای اینستاگرامیمان نگاه کنیم که چگونه روابط عاشقانه به مددش ساخته و وجود مییابند). برای همین به نظرم «بیگانه در خانه» شخصیترین کار مساوات است و تنها چیزی که از آن با ما ارتباط برقرار میکند قدرت وحشتناک او در هدایت عوامل است و پرداختن نبوغآمیز به جزییات و آنچه به ما راه نمییابد عشقی است که به مدد تئاتر میخواهد بازیافته شود.