یادداشتهای سفر به کهگیلویه و بویراحمد برای داوری آثار متقاضی سی و یکمین جشنواره تئاتر استانی
از تلخی بلوط تا شیرینی تئاتر
امید طاهری
نویسنده و منتقد تئاتر
به دعوت انجمن هنرهای نمایشی استان کهگیلویه و بویراحمد، برای داوری آثار متقاضی جشنواره تئاتر استانی فجر، راهی این سرزمین دیریافته شدم. این اولین سفر اقامتی من در این استان است. پیش از این از برخی راههای عبوری آن گذشته بودم و شاهد گوشههایی از شکوه طبیعتش بودهام. این بار اما جشنواره بهانهای میشود تا کمی بیشتر در این استان بمانم و برخی شهرهایش را ببینم. از سالها قبل تعدادی از تئاتریهای این استان را میشناختم. رضا گشتاسب، رضا کرمی زاده، علی نرگس نژاد، اکبر آیین، امیرحسین نوروزی، محمد علی پیرسبزی، اورنگ و مسلم نارکی، اردوان زینی سوق، ایرج کاظمی و رضا رفیعی، از چهرههای تئاتری این استان هستند که پیش از سفر یا از دوستانم بودهاند یا دربارهشان شنیده بودم. اما فقط باید به این استان مرتفع سفر کنی تا دریابی داشتههای فراوانی در چین و چروک کوههای استوارش پنهان کرده. داشتههایی که هر یک گنجی بزرگ و ارزشمند محسوب میشوند. در ادامه بخشی از یادداشتهای پراکنده این سفر سه روزه را میخوانید.
یورش به یک باور غلط
مناسبات موجود در تئاتر مرکز و پیرامون، طی دهههای گذشته شاید ناخواسته، فضایی گاه توهینآمیز را در خصوص تئاتر استانهای کشور تولید میکرد. اکنون این مناسبات برای آنها که تئاتر استانها را دنبال میکنند، دیگر معنا ندارد. بسیاری از گروههای تئاتری در استانهای کشور، بارها ثابت کردهاند که صاحب دانش و ایده هستند و نقض آشکارِ مناسبات دروغین مرکز و پیرامون هستند.
یکی از استانهایی که این رابطه بالا به پایین را به یک رابطهی گفتمانی محترمانه تبدیل کرده، استان کهگیلویه و بویراحمد است. طی سالهای گذشته بارها شانس تماشای آثار هنرمندان این استان در جشنوارههای منطقهای و ملی را داشتهام. و هر بار در آثار آنها ردپای روشنی از آگاهی، شناخت تئاتر و اندیشه را دیدهام. تئاتری زاییده شده از ویژگیهای فرهنگی زیست بومی که بستر تولیدی اثر است.
بسیاری از آثار تولیدی در استانهای کشور، پیشنهادهای یگانهای بودهاند برای ادامه راه تئاترِ ما. استان کهگیلویه و بویراحمد، هر از گاهی با چنین پیشنهادهای یگانهای، قدری به وزن تئاتر کشور افزوده و عمقی در آن ایجاد کرده.
اکنون اگر کسی همچنان در خصوص تئاتر استانهای کشور، نگاه سلسله مراتبی مرکز، پیرامون داشته باشد، نشان میدهد که هیچ شناختی از تئاتر ندارد و هرگز شانس تماشای آثار درخشان تولید شده در بسیاری از استانهای کشور را نداشته است.
بخشنده در تصویر
کهگیلویه و بویراحمد از استانهای شگفتانگیز کشور است. بخشی از آن در قلب زاگرسِ سربلند و در جوار دنای سر به فلک کشیده قرار دارد و بخشی در کوهپایههای غربی و همجوار با دشتِ خوزستان. تنوع زیستی در این استان، ناشی از تنوع اقلیم است. به هر گوشهی آن که سفر میکنی، نغمهها، گویشها، لباسها، تصاویر، رنگها، بافت زمین و زیست مردمان، ویژگیهای خاص خودش را دارد. این تنوع در اقلیم و زیست ساکنان استان، تصاویر حیرتانگیزی را خلق کرده که طبیعتاً در تولیدات هنری آن، تأثیرگذار بوده و هست. در اشعار شاعران این استان، جهان زیستیشان را میتوان لمس کرد. نامدارترینشان که حسین پناهی است را همه خواندهاند یا شنیدهاند.
در نمایشهایی که طی این سه روز به اتفاق رضا کرمی زاده و اردوان زینی سوق، داوری کردیم، گاه تصاویر نابی وجود داشت. تصاویری که همه برآمده از همان اقلیم و زیست مردمان است. آنقدر که این آثار برای تصویر اهمیت قائل بودند، برای قصه کمتر لب میگشودند. شاید این هم بخشی از ویژگی زیستی آنهاست. کوهنشینان و عشایر، جهانی از تصاویر زیبا پیرامون خود دارند و خودشان نیز بخشی از آن تصویر هستند. اما اغلب اوقات در سکوت نگاهت میکنند. در بیان قصهها و رازهای خود، مانند کوهستان، ساکت و تودار هستند. تا در شیارها و گدارهای کوه راه نروی، پی به رازهایش نخواهی برد. کوهستان، قصههای بسیاری دارد، اما از نزدیک. از خیلی نزدیک. از دور فقط یک حجم عظیم خاکستری است که سر به آسمان میساید.
جامعهای که اعضای یک پیکرند
یکی از نکات قابل توجه در سفر به استان کهگیلویه و بویراحمد، ارتباط صمیمی تئاتریهای این استان با یکدیگر بود. این ارتباط حتی از حلقهی گروههای تئاتری نیز فراتر رفته و آنها با مدیران فرهنگی و همهی کسانی که به نوعی متولی امر فرهنگی هستند نیز ارتباطی نزدیک و صمیمانه داشتند. شاید راز موفقیت تئاتر این استان در سالهای گذشته، وجود همین روحیه ارتباط با دیگری است. این تمایل به ارتباط به همین نسبت در خصوص فرهنگ بومی و ویژگیهای قومی آنها نیز وجود دارد. تئاتریهای استان به درک خوبی از این اصل مهم رسیدهاند که اثر هنری اگر برآمده از تجربیات زیستی نباشد، احتمالاً معلق خواهد بود.
تکلفات معمول بین متولیان و گروههای تئاتری، در هیچ کجای استان دیده نمیشد. از یاسوج گرفته که انسان شریف و با تجربهای چون محمد علی پیرسبزی به عنوان یک تئاتری با سابقه، اکنون معاونت امور هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان را بر عهده دارد و بدون هیچ تکلفی در کنار هنرمندان، قلبش برای هنر استان میتپد تا گچساران که امیر حسین نوروزی، یکی دیگر از بازیگران و کارگردانهای باسابقه تئاتر استان، اکنون رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامیاش است و در ادامه عنوان میکنم که چه کار کارستانی برای امروز و فردای گچساران انجام داده است تا ایرج کاظمی که خودش از دانشآموختگان تئاتر است و اکنون مدیر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه. کاظمی هم مانند نوروزی و پیرسبزی، در تماشای آثار با تیم داوری همراه میشود و هیچ فاصلهای بین او و گروههای تئاتری نیست. این میزان از ارتباط صمیمانه و کارآ بین گروههای تئاتری و مدیران سه حوزه نامبرده، مثال زدنی است. هر سهی این مدیران که از تئاتریهای با سابقه استان هستند، قطعاً به اهمیت تئاتر واقف هستند و شاید به همین دلیل عاشقانه در کنار هنرمندان ایستادهاند و دلسوز فرهنگ و هنر شهر و استان خود هستند.
گچساران شهر نفت و تئاتر
یک نمونه مطلوب از مدیریت هنرمندان تئاتر بر نهاد متولی هنر را در گچساران دیدم. امیرحسین نوروزی، دانشآموخته تئاتر و کارگردان و بازیگر باسابقه تئاتر استان، اکنون به عنوان رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گچساران فعالیت میکند. نتیجه چنین تقارن مبارکی ساخت مجتمع فرهنگی هنری گچساران است. یک مجتمع باشکوه که سه هزار و هفتصد مترمربع زیربنا دارد و سه سالن بزرگ تئاتر و سینما، نگارخانه و ... را در خود جای داده است. اشراف و آگاهی نوروزی از آنچه که تئاتر و دیگر هنرها به عنوان محل رخداد نیازمندش هستند، باعث شده سالنهای این مجموعه کاملاً استاندارد و با الگوهای روزآمد و بهینه طراحی شود. نوروزی از افتتاح قریبالوقوع این مجموعه خبر داد. به زودی شهر گچساران از نعمت وجود چنین فضایی، رخدادهای هنری درخشانی را تجربه خواهد کرد.
همچنین نمایشهای گچساران برای سی و یکمین جشنواره تئاتر استان، از کیفیت قابل توجهی برخوردار بودند. به طوری که از مجموع پنج نمایش متقاضی، چهار نمایش توانستند به جشنواره راه پیدا کنند.
ایثار و بیم و امید
طی روزهایی که برای تماشای آثار متقاضی به شهرهای مختلف استان سفر کردیم، رضا رفیعی، رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان کهگیلویه و بویراحمد، در لحظه به لحظه سفر همراه ما بود. او بارها از فرازهای تئاتر استان برایم صحبت کرد و از نگرانیهایش نیز گفت. نگرانی از قطع ارتباط نسل جوانتر با آنچه پیشینیان خود به دست آوردهاند. رضا گشتاسب، دبیر سی و یکمین جشنواره تئاتر استان نیز همسفر ما بود و شرافتمندانه همهی امور را رصد میکرد. با وجود اینکه انتخاب هشت اثر برای جشنواره، سهمیه تئاتر استان را از یک به دو اثر میرساند، هر دوی این عزیزان کوچکترین دخالتی در آرای ما نداشته و آنجا که تنها شش اثر را انتخاب کردیم، کاملاً پذیرای رأی ما شدند. هر دو بر رویکرد کیفی ما احترام گذاشتند و آنچه برای تئاتر استان مفید است را در کیفیت جستجو میکردند و نه کمیت.
امیدوارم مرکز هنرهای نمایشی در مورد این بند از آییننامه تجدیدنظر کند تا رویکرد کیفی تئاتر در جشنوارههای استانی، فدای رویکرد کمی نشود. بدیهی است که ممکن است یک سال در یک استان فقط چهار نمایش استحقاق حضور در جشنواره را داشته باشند و چه بسا هر چهار نمایش مستحق راهیابی به جشنواره بینالمللی تئاتر فجر باشند. آیا به دلیل اینکه دیگر گروههای تئاتر استان تولیدی نداشتهاند یا تولید با کیفیتی نداشتهاند و عدد جشنواره به هشت نرسیده، آن چند گروه مستحق باید از حق خود محروم شوند؟ به نظر میرسد این بخش از آییننامه انتخاب آثار استانی، نیاز به تجدیدنظر فوری دارد تا حقی از گروههای خوب و فعال استانها ضایع نشود.
و در پایان...
پس از سه روز تماشای چهارده نمایش در شهرهای یاسوج، گچساران، بهمئی، لیکک و دهدشت، در نهایت به اتفاق رضا کرمی زاده و اردوان زینی سوق، شش اثر را برای سی و یکمین جشنواره تئاتر استان کهگیلویه و بویراحمد انتخاب کردیم. برای تمامی دوستان عزیزی که انتخاب نشدند آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم به زودی شاهد آثار درخشانشان باشم. و برای شش نمایش برگزیده، آرزومندم اجراهای موفقی را در پیش داشته باشند.
این شش اثر خالی از ایراد نبوده و قطعاً آگاهی کارگردانهای محترم، مضاعف بر نواقص موجود در (خصوصاً) نمایشنامههاست.