در حال بارگذاری ...

خصوصی‌سازی تئاتر؛ راهکار گسترش یا بهانه‌ی فرار از مسئولیت؟!

عرفان پهلوانی

یادم هست سال‌های آغازین دهه‌ی ۸۰ سده‌ی حاضر شمسی که همکاری‌هایی با و مسئولیت‌هایی در سازمان ملی جوانان داشتم، بحثی داغ در میان بود که NGO (Non governmental Organization) را «سازمان غیردولتی» ترجمه نکنیم و عبارت «سازمان مردم‌نهاد» از همین اندیشه زاییده شد. از مسئولانی پرسیدیم: چرا؟ گفتند: عبارت غیردولتی بار معنایی مناسبی ندارد! گویا از دیرباز تا اکنون، هنوز هم، این نگاه و باور در میان شمار فراوانی از مسئولان دولتی رواج دارد که خود را در برابر مردم می‌دانند و نه در خدمت ایشان. آیا این مسئولان تشنه‌ی قدرت هستند و نه شیفته‌ی خدمت؟!

به نظر می‌رسد رویکرد حاکم بر بسیاری از فرآیندها و سیاست‌گذاری‌های خصوصی‌سازی، در این سال‌های سرزمین ما، از همان نگاه دولت در برابر مردم و دولتی در برابر خصوصی نشأت می‌گیرد.

قرار بود با خصوصی‌سازی در زمینه‌های گوناگون، از فساد، رانت‌خواری و موارد این‌چنینی جلوگیری شود و سرعت و شتابِ توسعه و گسترش، بسامان کردن نابسامانی‌ها، افزایش یابد. اما به واقع چنین شد؟ آیا برای هر قاعده‌ای، استثنایی و برای هر قانونی، بند و تبصره‌ای نباید متصور بود تا با انعطاف‌پذیری لازم، پاسخی منطقی به ویژگی‌های انسانی داده شود؟

مگر نه این است که از هنر گرامی تئاتر در بسیاری از نظریه‌ها، به عنوان یکی از مهم‌ترین رکن‌های فرهنگی یک جامعه و کشور یاد شده است؟ مگر نه این است که بر اساس همان نظریه‌ها با سنجش چیستی و چگونگی (کیفیت) تئاترهای یک سرزمین می‌توان به حال و روز فرهنگی مردم آن سرزمین پی برد؟

آیا نمی‌شد و نمی‌بایست که زمینه‌ی فرهنگ و به‌ویژه هنرهایی مانند تئاتر، استثنای قاعده و قانون خصوصی‌سازی به‌شمار می‌آمدند؟

آیا مسئولان مربوط، آن‌چنان که می‌شاید و می‌برازد، به پیوند میان فرهنگ با هنرها آگاهی دارند؟

از سخنان جامه‌ی عمل ناپوشیده و شعارهای دهان پرکن بسیاری از مسئولان که بی‌توجه به چُرت‌زدن‌های حاضران، در این آیین گشایش و آن آیین پایانی، یا فلان نشست و بهمان دیدار از اهمیت هنر گفته‌اند بگذریم که زحمت می‌کشند و مصداق این شعر هستند:

از کرامات شیخ ما این است

شیره را خورد و گفت شیرین است

از آن دسته مسئولان نابخرد هم که در جمع هنرمندان، گستاخانه به پند و اندرز هنرمندان می‌پردازند و وظایف ایشان را یادآوری می‌کنند هم بگذریم که خود کارنامه‌ای سیاه و شرم‌آور دارند و وظایف عمل ناکرده‌شان پرشمار است.

به‌راستی چه کسانی از خصوصی‌سازی هنر و به‌ویژه تئاتر، بهره‌های مالی فراوان بردند و پول‌های آن‌چنانی به جیب زدند؟

آیا خصوصی‌سازی هنر و به‌ویژه تئاتر گسترش، افزایش و بهبود اوضاع فرهنگی و هنری را در پی داشت؟

مسئولان و مدافعان توجیه‌گر انبوه اشتباه‌های ایشان یا سودجویان خودخواه نابودگر فرهنگ و هنر، در پاسخ این پرسش من و ما از آمار نزدیک به ۱۳۰ نمایش که هر شب در پایتخت اجرا می‌شوند نگویند که تنها یک آمار ناکارآمد شمارگانی (کمی) است و ربط و پیوندی به کیفیت و کارایی ندارد.

چند درصد این نمایش‌های پرشمار بازتاب‌دهنده‌ی انسان امروز ایران و چالش‌های زیست و زندگی او بوده‌اند؟

چند درصد این نمایش‌های پرشمار، پاسخگوی معاش و درآمد هنرمندان حرفه‌ای این هنر بوده‌اند؟

آیا نباید سودجویانی کم‌شمار، منافع ملی را بر سودجویی شخصی برتر بدانند و مسئولان بپذیرند که خصوصی‌سازی در هنر و به‌ویژه تئاتر مسیر نادرستی را پیموده است؟

راستی یک پرسش مهم و اساسی دیگر:

پول دولت، بودجه‌ی دولتی از کجا می‌آید؟ مگر نه آن است که دو منبع مهم تامین بودجه‌ی بیشتر دولت‌ها فروش منابع طبیعی ملی (مانند نفت) و مالیات‌ها هستند؟

مگر نه آن است که یکی از مهم‌ترین محل‌هایی که پول دولتی و بودجه‌ی دولت باید خرج شود، سرمایه‌گذاری‌های ملی و ساخت زیرساخت‌های ملی هستند؟ آیا فرهنگ، سرمایه و زیرساخت ملی به‌شمار نمی‌آید؟ آیا باید دوباره و هزاران باره پیوند میان هنرها و تئاتر را با فرهنگ به مسئولان دکتر و مهندس یادآوری کرد؟

در بسیاری از پژوهش‌ها و یادداشت‌ها به آمار پرشمار دانش‌آموختگان و هنرآموختگان رشته‌های هنرهای نمایشی اشاره شده است؛ این گروه از مردم ایران دچار چه سرنوشت، زیست، زندگی و معاشی هستند؟

چه آینده‌ای پیش روی دانشجویان و هنرجویان رشته‌های هنرهای نمایشی است؟

آیا سرانجام نمایشنامه‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی، بازیگری، کارگردانی، منتقدی و دیگر تخصص‌های این زمینه، در ادبیات رسمی و دولتی این سرزمین به عنوان شغل و حرفه تعریف شده است؟

کدام سازمان، نهاد یا دستگاه دولتی یا خصوصی در چند سال گذشته، چند نفر از هنرمندان هنرهای نمایشی که بسیاری از آن‌ها دارای مدرک‌های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا هستند را به عنوان نویسنده، کارگردان، بازیگر، مجری، عضو هیات علمی و... استخدام کرده‌اند؟

خصوصی‌سازی هنرهای نمایشی، راهکار گسترش این هنرها بوده است یا بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت؟

چگونه می‌توان از هنرمندانی که لنگ نان شب، رخت تن، نام‌نویسی آموزشی فرزند و... هستند و اضطراب و ترس و نگرانی فردا و آینده، سر تا پای وجودشان را فراگرفته است، انتظار داشت که کار فرهنگی انجام دهند و هنر بیافرینند؟

آیا روند و فرآیند خصوصی‌سازی در زمینه‌ی فرهنگ و به‌ویژه هنر تئاتر، آفرینش‌های هنری را به تولید کالاهای کم‌کیفیت فرونکاهیده است؟

در چند سال گذشته کدام دستگاه، نهاد، سازمان، شرکت یا... خصوصی چند نفر از هنرمندان و دانش‌آموختگان هنرهای نمایشی را در شغل‌ها و حرفه‌های تخصصی تحصیلی‌شان استخدام کرده‌اند؟

در چند سال گذشته، کدام دستگاه، نهاد، سازمان یا... دولتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، سازمان فرهنگی هنری یا فرهنگی تفریحی شهرداری‌ها، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه جامع علمی کاربردی، موسسه‌های آموزش عالی غیرانتفاعی، بنیاد رودکی، بنیاد نیاوران، بنیاد فارابی، پژوهشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها، جهاد دانشگاهی، وزارت آموزش و پرورش و.... هنرمندان و دانش‌آموختگان هنرهای نمایشی را در شغل‌ها و حرفه‌های تخصصی تحصیلی‌شان استخدام کرده‌اند؟

نمی‌شود و نمی‌توان، یا به دیگر گفتار شرافتمندانه نیست که به بهانه‌ی خصوصی‌سازی تئاتر، به طور کلی شانه از بار مسئولیت زیست و زندگی هنرمندان هنرهای نمایشی خالی کرد.

نمی‌شود و نمی‌توان، یا به دیگر گفتار شرافتمندانه نیست که از هنرمندی که غم نان دارد چشم و انتظار داشت که به درستی و خوبی کار فرهنگی انجام دهد و آفرینش هنری داشته باشد.

یادمان باشد: نابودی یک سرزمین با نابودی فرهنگ مردم آن کشور و هم‌چنین فرهنگ با هنرهای نمایشی و تئاتر، پیوند ژرف و ناگسستنی دارد.

مسئولان هنرهای نمایشی! شاید بد نباشد شعار تبدیل نیروی انسانی، به سرمایه‌ی انسانی را جامه‌ی عمل بپوشانید.

مسئولان هنرهای نمایشی! شاید بد نباشد از مهاجرت یا به حاشیه رفتن بیش از پیش نخبگان و اندیشمندانِ هنرمندِ هنرهای نمایشی جلوگیری کنید.




نظرات کاربران