چرا همیشه، پیشگام بزرگداشت مردهها هستیم تا زندهها؟
نگاهی به مراسم بزرگداشت
عالیجنابِ!!
رکن الدین خسروی
در خانهی هنرمندان
صمد چینی فروشان- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر
در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ خانهی هنرمندان، با دو هدف آشکار و نیات ریز و درشت پنهان چندگانهای - چنانچه ذاتی فرهنگ جامعهی سنت زدهی ایرانی است- بزرگداشتی با حضور شمار قابل توجهای از کهن سالان و انگشت شماری ازمیان سالان تئاتر ایران برای یکی از چهرههای شاخص تئاتر کشور، استاد رکن الدین خسروی برگزار نمود که از بسیاری جهات، قابل نقد و مطالعه است.
این مراسم که در پوستر رسمی خود، زاد روز استاد رکن الدین خسروی و نامگذاری کتابخانهی (هنوز برپا نشدهی) خانهی تئاتر با مجموع ۱۳۰۰۰ نسخه از کتب اهدایی این استاد مطرود و مرحوم (به همت سیمین بانو، همسر هنرمند فقید) را بهانه قرارداده بود، جدای از بخش ویدئویی نه چندان متمرکز و قابل استناد مربوط شخص خسروی و اظهارات شماری از دوستان و شاگردانش و بخشیهایی از سخنان جناب راد و جناب فراهانی و دکتر دلخواه و حضور معنادار و البته نه چندان از پیش تدارک دیده شدهی استاد صدیق شریف که خود با تعبیر « ناگهانی» از آن یاد میکند، چنانچه رسم و روال نشستهای سیاسی - تبلیغاتی و نه گردهمآییهای اهل نظر و اندیشه است، به مجموعه عقده گشاییهای واقع بینانه در بارهی واقعیت امروز تئاتر ایران و اظهارات هیجانی یکسویه و گاه خود- برون تابانه و بعضا دوگانه و متناقضی در بارهی رکن الدین خسروی انجامید که اگرچه در متابعت نعل به نعل از سنن عوامانهی معمول بزرگداشتهای پس از مرگ درکشورمان چیزی کم نگذاشته بود اما، به لحاظ عدم مطابقت با انتظارات اهل فرهنگ و هنر از موقعیت و جایگاه فرهنگی – هنری برگزارکنندهی نشست و فرد مورد تکریم آن، یکی از هیجانی ترین و بی نتیجه ترین مراسمات در نوع خود، در میان جامعهی هنری کشور طی سالیان اخیر بود.
تعهد درونی و ناگفتهی این نشست به جنبههای آینی و نه علمی اینگونه مراسم و ناتوانی ان در شناساندن ظرفیتهای دانشی و بینشی و خلاقهی تئاتر نسل گذشته به نسلهای جدید از همان آغاز و با سخنان مقدماتی اولین سخنران آن یعنی مدیرعامل خانهی تئاتر و ستایش ناموجه وی از اعضای هیئت مدیرهی خانهی تئاتر، بخاطر همراهی و مصاعدت (و نه انجام وظیفه) شان در برگزاری مراسم آشکار گردید و با تداوم گفتارها و سخنرانیها مشخص شد که این گردهمایی نه برای برسی ویژگیهای هنری آثار آن استاد مرحوم و ارزیابی روشها و شیوههای آموزشی و اجرایی وی در حوزه ی تئاتر بلکه با هدف پنهان سازی انفعال علمی و پژوهشی این خانه در قبال سرنوشت تئاتر کشور و به نیت سپاسگزاری از سیمین بانوی خسروی به خاطر دراختیار قراردادن کتابخانهی آن استاد مطرود و مرحوم برگزار شده به همین دلیل هم جز ابراز شعفها و کلی گوییهای اغراق آمیز غیرقابل استناد در فرآیندهای آموزشی آیندهی تئاتر کشور، انتظار دیگری از آن نباید داشت؛ روندی که تا به انتها نیز، تحت پوشش انواع مظلوم نماییها و ناله سراییهای به حق، اما بی نتیجهی درون خانوادگی، از محرومیتهای فردی و شخصی ادامه یافت و حتی در مواردی نیز– چنانچه بایستهی اینگونه تجمعات عوام پسندانه و غیرعلمی است، به خودستاییها و برخی تناقض گوییهای آشکار، حتی در مورد روشهای کاری و اجرایی استاد خسروی انجامید.
از مظاهر آشکار تناقضی گویی در این نشست میتوان به سخنان یکی از هنرمندان تئاتر امروز کشورمان اشاره کرد که برخلاف اظهارات اکثر سخنوران و دوستان و شاگردان پیشین استاد خسروی در مورد سختگیریهای حرفهای ویژهی این استاد در آماده سازی و هدایت بازیها و بدون کوچکترین اشارهای به محدودهی حضور صحنهای خود در نمایش«تولد» به کارگردانی وی، مدعی پذیرش ناگهانی و حتی سه روزهی خود از سوی ایشان برای ایفای نقش در نمایش میشود.
اگرچه اشارات برخی مصاحبه شوندگان و حتی شماری از سخنرانان میتوانست مبنای مناسبی برای تحقق یک پژوهش ماندگار در بارهی رکن الدین خسروی و روشها و شیوههای آموزشی و اجرایی او باشد اما فقدان یک برنامه ریزی هدفمند علمی و بی توجهای عادت شدهی خانهی تئاتر نسبت به نیازهای گفتمانی تئاتر کشور، تمامی ۲ ساعت و اندی گردهمایی و تجمع دشواریاب هنرمندان تئاتر را مصروف کلی گوییهای بی سرانجام وستایشها و تمجیدها و حد اکثر، گله گذاریهای خودستایانهی پنهان و آشکار و برخی اعتراضهای به حق در مورد وضعیت تئاتر امروز ما نمود.
از دیگر جلوههای آشکار هیجان زدگیهای عوام گرایانهی مجریان و برنامه سازان این نشست، چاپ نمودن عکس استاد خسروی بر روی کیک تولد نمادین وی بود. اینکه به پاس ۱۳۰۰۰جلد کتاب اهدا شدهی از کتابخانهی شخصی استاد خسروی به خانهی تئاتر، مراسمی برپا شود و حاضران، با شعف و اشتیاق فراوان، تصویر او را به همراه کیک تولدش ببلعند و پیش و پس از این تناول نامیمون نیز از آن عکس یادگاری بگیرند آیا در ذات خود، حاوی اشارهای تمادین به همراهی خانوادهی تئاتر با عاملان حذف و انکار این استاد فقید نیست؟ آیا در زمان حیات وی نیز ممکن بود همدلان و دوستدارانش به چنین عمل نمادین معنا باختهای در حضور او تن دهند؟؟
ابعاد هیجانی و بی برنامگی این نشست به ویژه زمانی آشکارتر میگردد که یکی از سخنرانان محترم آن مدعی میشود که در آمریکا نیز هر زمان که از ایشان در بارهی تاثیرگذارترین کارگردانها برحیات حرفهای وی سئوال میشده است (البته روشن نمیکنند که پرسشگران، آمریکایی بوده اند یا ایرانی ) نام رکن الدین خسروی را برزبان میآورده است. اینکه ایشان، در فقدان یک اثر پژوهشی قابل استناد در مورد نظریه یا شیوههای اجرایی رکن الدین خسروی، چگونه شخص سئوال کننده را مجاب میکرده اند و آیا صرف اشاره به آشنایی خسروی با متداکتینگ و ادلر و... میتوانسته است، توجیه مناسبی برای این پاسخ باشد و....سئوالات دیگری از این قبیل که البته بی پاسخ باقی میمانند، اما همین مدعیات به قدر کافی نه تنها میتواند گویای وضعیت ادراکی و شناختی امروز ما از یکدیکر باشد بلکه، میتواند از ناشنگر درجهی هیجان زدگی ما- که ذاتی فرهنگ معاصر ایرانی است- از یکسو و معرف عوام گرایی بیش از حد متولیان و ساماندهندگان این نشست و نیز تسلط نگران کنندهی نگرش غیرعلمی در فعالیتهای جامعهی تئاتری ما از سوی دیگر باشد. در چنین وضعیتی، سئوالی که به ذهن خطور میکند این است که آیا هنوزهم از هنرمندان تئاتر و جامعهی تئاتری مان که حیات و ممات خود را مدیون تلاشهای روشنگرانه و تحول خواهانهی ۲۰۰ سالهی نسلهای پیشین از خود بوده و هستند و به پشتوانهی همین سابقهی تاریخی درخشان است که هنوز هم میتوانند برخود به عنوان یک عنصر فرهنگساز ببالند، نباید توقع فاصله گذاری میان جهان ذهنی خود با جهان عادت شدهی عوام و سنتهای غیر علمی رایج داشته باشیم؟ و آیا میتوان پذیرفت که جامعهی تئاتری ما، همراه گسترش صحنههای عوام فریبانه در بطن زندگی روزمره و جهان پیرامون خود، با تن دادن و تکرار رفتارهای عوامانه، مرجعیت خرد و فلسفه و نقد را به همین راحتی به انکار نشسته باشد؟
با توجه به سخنان جناب آقای راد در این نشست، به راحتی میتوان نتیجه گرفت که خانهی تئاتر، میتوانسته است با یک برنامه ریزی پژوهشی نه چندان پیچیده، در طول زمانی نه چندان دراز، با تمرکز بر یادداشتهای استاد خسروی بر صفحات کتابهای اهدا شده و گرد آوری آن ها، در کنار ثبت واقعی و نه عجولانه و سانسورشدهی سحنان دوستان و همکاران و شاگردان وی حجم عظیمی از اطلاعات ساختارمند مستند در بارهی بینش حرفهای، نگرش هنری، شیوههای اجرایی و اولویتهای نظری و روش شناختی خسروی را گردآوری و مبنای بحث و گفت و گوی درون خانوادهی تئاتر قرار دهد و از این نشست، نتایج درخشان تر و قابل استناد تری برای آیندهی تئاتر کشور رقم بزند.
اما گفتنی است که اولین نکتهای که به محض ورود به ساختمان خانهی تئاتر در روز برگزاری نشست، زمینه ساز تردید و نگرانی نگارنده این سطور شد، انتخاب شکسته ترین و پیرترین چهره از رکن الدین خسروی برای طراحی پوستر و اعطای عنوان عالیجناب!!! به این استاد مهربان و بی ادعا و همیشه دغدغه مند نسبت به نسلهای جوان تئاتر بود؛ و زمانی که در طول برگزاری نشست نیز، متوجه عدم توجه تمامی حاضران و سخنوران نشست به این مورد آشکارا ناصواب شدم، دیگر بطور قطع برایم مسلم شد که هنوزهم تا رسیدن به دروازهی نجات، راه درازی در پیش است.