در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «مسجد سلیمان» به کارگردانی ایوب بختیاری از اهواز

مسجد سلیمون شهر خومونه

نگاهی به نمایش «مسجد سلیمان» به کارگردانی ایوب بختیاری از اهواز

مسجد سلیمون شهر خومونه

جلیل امیری – نمایش " مسجد سلیمان" نوشته و کار ایوب بختیاری در نهمین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تالار سایه مجموعه تئاترشهر به روی صحنه رفت.

نمایش "مسجد سلیمان" تئاتر خوبی نیست ولی می توانست خوب باشد ، تئاتر خوبی نیست ولی می توانست عالی باشد ، تئاتر خوبی نیست ولی می توانست شاهکار باشد. ممکن است بگویید این جملات را درباره ی هر کاری می شود گفت، ولی نه ! من چنین باوری ندارم، برخی آثار بن مایه های ساخت اثری خوب یا عالی را ندارند . ولی نمایش "مسجد سلیمان" با فراهم کردن کردن همه ی ارکان ساخت یک بنای خوب،  نای بدی ساخته است. کاری کشدار و خسته کننده که حتی خط و نشان کشیدن برای بیرون نرفتن تماشاچی در میانه ی اجرا هم راه به جایی نمی برد .

نمایش "مسجد سلیمان" تلاش دارد با استناد به مدارک و پژوهش های انجام شده این نگاه قالب و کلیشه ی ما را از نام مسجد سلیمان بزداید و ما را به سطحی دیگر از آگاهی در این باره برساند . این روند آشنایی زدایی از نام شهری که همه آنجا را با نام نفت گره خورده می دانیم، در حوزه ی نمایشنامه خوب آغاز می شود ولی ناتوانی در کنترل ریتم و نمایشی کردن اثر، ما را از آن همه بارش اطلاعات مستقیم گریزان می کند . نمایشنامه نویس نیز دچار جو همه چیز گویی می شود . گسست موضوع ارکان نمایشنامه را بر هم می ریزد و ما دیگر نمی دانیم نمایش دارد چهره ای دیگرگون از شهر نخستین ها را به ما ارایه می کند یا تاریخ جریان های ادبی هنری آوانگارد ایران را واشکافی می کند ؟ آیا ما به استناد مدارکی که یافته ایم می خواهیم خاکی بروبیم از چهره هنرمندانی نفرین شده ؟ یا به زیر بکشیم تندیس بزرگان جریان های هنری ادبی ای که تا کنون بر عرصه ی هنر این خاک تاخت و تاز کرده اند و به فرمایش سیروس رادمنش در کار ، زمام هنر را در دست داشته اند ؟

این بر هیچ کس پوشیده نیست که همه ی آنچه که درباره ی آن ها سخن می رود و واشکافی می شود ، سری از رشته ی آن ها به جنوب و شهر مسجدسلیمان بسته است ولی آیا همه ی این موضوع ها در یک سازمان یک پارچه بررسی می شوند ؟ و این تئاتر مستند می خواهد از میان این همه چیز درباره ی همه ی زمینه های این شهر چه بگوید ؟ اگر نگاهی گذرا به موضوعاتی که نمایشنامه ناخنکی به آن ها می زند و آن ها را ابتر رها می کند بیاندازیم می توان به این سیاهه اشاره کرد :

از نگاه خلاقانه ولی سطحی قصه ی نفت از زاویه ی دید انگلیسی ها ، دیگرگون نگاهی به جریان ملی شدن نفت ، پیامدهای خوب و بد آن و آن لابه لا ها کمی هم مشروطه ، بنیان گذاری شهر مسجد سلیمان از نگاهی دیگر و آغاز جریان های هنری و ادبی در این شهر و به موازات آن ایران ، از جستجوی قهرمان در بنیان نخستین تئاترهای اجرا شده ی ایران در این شهر تا گسترش مفهوم قهرمان در کل اثر تا پایان و به ناگاه روایت همه گون بر می گردد.

کسی بر صحنه می آید و می گوید که به جای تاریخ نفت ، می خواهد درباره ی تاریخ بچه های کمپ نفتی ام ای اس حرف بزند ، یعنی بچه هایی که با نفت بزرگ شده اند و شخصیت شان شکل گرفته است . اما کار بدین جا نیز آرام نمی گیرد ، از هوشنگ چالنگی که برای خواندن ادبیات به تهران می رود و منوچهر شفیانی پدر ادبیات اقلیمی ایران ، آغاز می کند ، از شمیم بهار ، فیروز ناجی ، بیژن الهی و بسیاری دیگر از بزرگان ادب و هنر می گذرد تا به سیروس رادمنش آخرین موج نابی در دیار نفت می رسد . بی شک این پرسش اینجا مطرح می شود که اشکال این کار چیست ؟ پاسخ این است که این بار نیز اثر بر یک محور نمی ماند و از تاریخ و بیوگرافی این آدم ها تا تحلیل و درگیری جریان های ادبی هنری و واکاوی و ارزش گذاری جریان ها و داوری میان آن ها می گذرد . چون پروانه ای مست از بهار از هر گلستان بر گلی می نشیند و رایحه ی آن را هنوز ننوشیده راهی گلستانی دیگر می شود . 

تئاتر مستند چیست ؟ چه عناصر و بن مایه های فرمی و ساختاری دارد ؟ تفاوت آن با گونه های دیگر تئاترچیست ؟

نمایش "مسجد سلیمان" به همه ی این پرسش ها و بی گمان به بسیاری پرسش های دیگر درباره ی این گونه ی تئاتر پاسخ می دهد . همه ی اصول یک تئاتر مستند در این کار هست ، همه ی عناصری که یک تئاتر را مستند می کند ولی ! گل درشت و سطحی ، آنچنان که گویا از روی چک لیستی مشق می کنیم نه اثری هنری می آفرینیم . بازسازی یک نمونه ی تئاتر مستند کلاسی یک چیز است و آفرینش خلاقانه ی یک اثر هنری دیگرگون کاری دیگر .

تئاتر از هرگونه اش، در هر مکتب و دبستانی و با هر سبک و سیاقی یک هنر ترکیبی است. این ترکیبی بودن در کنار سایر ویژه گی هایش است که تئاتر را به بی جانشین ترین و سخت ترین هنر برای آفرینش و ارائه تبدیل می کند. این که مدام تکرار مکررات می کنم و آنچه همگان را می دانند باز یادآوری می کنم هیچ نیست مگر آنکه می خواهم چیز دیگری را یادآوری کنم که آن را نیز همگان به خوبی می دانند و پیامد این ویژگی ترکیبی است . و آن این نکته ی ساده است که در یک هنر ترکیبی همچون تئاتر کاستی در یکی از بن مایه های اصلی، می تواند کل اثر را نابود کند . با بازی های ضعیف و  یک کارگردان بدون ایده ی منسجم کارگردانی درباره ی یک نمایشنامه، بی شک ما با اثری گسیخته و بلاتکلیف روبرو خواهیم شد که پریشانی کار رشته ی افکار ما را نیز از هم خواهد گسیخت . اثر از ایجاد بازسازی کاریکاتوری برخی صحنه ها تا گفتگو های بر اساس سند ، از بازی های حسی و گاه دقیق تا لوده بازی های تئاتر های بلواری با صدا سازی و اطوارهای آنچنانی  همه و همه را این اثر با خود دارد و با هیچ چسبی این ساز و کار پریشان همگون نمی شود .

و در پایان شایان گفتن است که این تئاتر می تواند خوب بشود ، عالی بشود و حتا شاهکار بشود چرا که آنچه برای ساختن یک ساختمان شکوه مند نیاز است را گروه اجرایی فراهم کرده اند ولی دست و دل بازی در بهره گیری از همه ی آن ها ما را با نمایشی بسیار پریشان و همه چیز گو رو در رو ساخته است . پیشنهاد من برای کارگردان حذف زوائد با بی رحمی تمام و بازنگری در تیم بازیگری است . درست است که همه ی ما باور داریم که مسجدسلیمون شهر خومونه ولی این نباید ما را دچار حس بوم گرایی افراطی کند .

جلیل امیری

عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر