نگاهی به نمایشی
فوبیای مکانهای بزرگ
احسان زیورعالم- تماشاخانه استاد انتظامی در خانه هنرمندان شب گذشته میزبان نمایش "سانتی متر" نوشته و کار مرتضی شاه کرم بود که در هشتمین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر به روی صحنه رفت.
شناخت من از مرتضی شاه کرم به نمایش «من تا مرز من» به کارگردانی مشترک هما پریسان و احمد صمیمی بازمیگردد که برای نخستین بار در سوگواره خمسه روی صحنه رفته بود و بعدها در حوزه هنری اجرای عموم داشت. نمایشی ساده و معمولی از یک روز از پاسبانی پسرکی مرزبان که شاهد تلاش عبور چند زائر از مرز شلمچه است. او شاهد برخورد یک گروه ایرانی و یک گروه عراقی است. نمایش در فضای اندکی اجرا میشد. کلیت آن جایی بود برای دیدهبانی و مرزبانی یک سرباز، چیزی شبیه یک گیت که محل عبور و مرور مرزی است. روی صحنه نمایش با حاشیههای بسیار رها شده مواجه بود.
مرتضی شاهکرم اما در اتفاقی نادر، سال 97 پرباری را از سر میگذراند. در عرض دو ماه در سه سالن مهم تهران نمایش روی صحنه میبرد و در جشنواره فجر علاوه بر اثر خودش، یک متنش توسط دیگری کارگردانی میشود؛ در حالی که او نه شهرت نویسندگان شاخصی را داشت که برایشان سر و دست بشکنند و نه گروه آنچنانی که بتواند در یک بازه زمانی دو نمایش را در سه سالن روی صحنه برد.
مرتضی شاهکرم نمایش «سانتیمتر» را ابتدا در سالن انتظامی روی صحنه برد که به دلایل قابل تأمل و البته خارج از چارچوب اختیار او، ادامه ماجراجوییش را در سالن ناظرزاده ایرانشهر دنبال میکند و ادامه ماجراجوییش به جشنواره 37 تئاتر فجر کشیده میشود. نمایش «سانتیمتر» داستان پدری است که علاوه بر نگهداری از پدر فراموشکارش، سه بچه و یک داماد در منزلی نقلیش دارد. او در انتظار گرفتن کلید خانه تازهای است که میتواند او را از زندگی فاجعهبارش در خانه کوچک استیجاری نجات دهد؛ اما سر او در معامله خانه کلاه گذاشته شده است و او در این گیرودار با تمام مشکلات ممکن زندگی روبهرو میشود. مرد در نهایت از بیخوابی بسیار به خوابی عمیق فرو میرود که میتواند نمادی بر مرگ باشد.
آنچه شاهکرم و نمایشش را متفاوت میکند داستان نمایش نیست؛ بلکه فرمی است که او برای کارش برگزیده است. او رویکردی تقلیلگرا در طراحی صحنه دارد و تا جای ممکن به حذف آکسسوار پرداخته است و به جای آن از یک نماد استفاه کرده است. او نقشه خانه نقلی را طراحی کرده است و آن را روی زمین گشوده است. خانواده نمایش مجبور هستند در فضای بسته و محدود این نقشه بازی کنند و به نوعی زندگی در یک بیغوله رابازنمایی کنند.در این روش تقلیلگرا تنها عنصر باقیمانده در قالب یک شی صندلی است که در ادامه مطلب به اهمیت آن در شکل کارگردانی شاهکرم پی خواهیم برد. صندلیها به واسطه حرکت بازیگران در شاید 5×5 متر جای موجود روی صحنه حرکت میکنند و در هر موقعیتی بدل به شیای میشود. جایی میتوانند جام قهرمانی باشند و جایی دیگر عصای دست پدربزرگ. به ظاهر ما با سمبولیسمی روبهرو هستیم که در تمامیت نمایش تنیده شده است؛ اما در اینجا قرار نیست ماورا را در قالب ماتریالیستی ببینیم و از درک آن به جهان درونی سفر کنیم. همه چیز برعکس است. گویی ما در ماورا رهاییم و نمادها از جهانی کاملاً ماتریالیستی سخن میگوید. به خصوص آنکه همه شخصیتها بابت چیزی به اسم دنیا درگیر هستند.
فضای شکل گرفته در «سانتیمتر» به شدت شبیه فیلم «داگویل» فونتریه است؛ با این تفاوت که فیلم فونتریه جهانی وسیعتری را به تصویر میکشد و اشیا نیز حتی در قالب یک خودرو، روی صحنه ظاهر میشوند. در آنجا خانه به معنای خانه بودنش حذف شده است و خبری از دیوار و سقف نیست؛ اما در اثر شاهکرم همه چیز بدون قرینهای حذف میشود. به هر حال، رویه تقلیلگرای شاهکرم در حذف هر چیز ممکن با نداری پدر و خانوادهاش همخوانی دارد و میتواند وجوه دردناک زندگی یک خانواده پرجمعیت در یک بیغوله را به خوبی به مخاطب منتقل کند. فرم نمایش موفق به خلق محتوای آن میشود و تراژدی ملموس برای ایرانیان را میآفریند. اگرچه نمایش کمی نسبت به داشتههایش طولانی است و به نظر میرسد وارد فاز کش دادن میشود؛ ولی برای یک کار اولی اثر موفقی به حساب میآید.
مرتضی شاهکرم در نمایش «نوبت یعنی بعدی»، فارغ از داستان ماجرا، رویه تقلیلگرای دارد. در نمایش «نوبت یعنی بعدی» نیز دکور حذف میشود و همه چیز به چند صندلی - همانند نمایش «سانتیمتر» - تقلیل پیدا میکند. کف صحنه نیز صفحهای پلاستیکی انداخته شده است که ابعادش به همان نحو نمایش «سانتیمتر» است. این صفحه سرخرنگ نمادی برای وضعیت نمایشی میشود که توأمان دال بر کلهپزی، شهادت، اتاق عمل و ... میشود. در سالن نسبتاً بزرگ قشقایی، شکل صفحه به نحوی است که گویی در آن فضای بزرگ، کارگردان صرفاً به یک فضای کوچک احتیاج داشته است. همان کاری که در «سانتیمتر» نیز تکرار میشود.
قصه زمانی جذابتر میشود که در فاصله دو ساله میان دو نمایش این نگاه تقلیلگرا در کارگردان حذف نشده یا رشد پیدا نکرده است. او همچنان به نگاه یک فضای کوچک و چند صندلی پایبند بوده است. مهمتر آنکه نقش اساسی در هر دو نمایش را یک پدر ایفا میکند که از قضا یکی را خودش بازی میکند و دیگری را هم بازیگری با گریمی شبیه به چهره او. انگار او تصویری از خود را در قهرمان مقهور نمایشهایش به تصویر میکشد: پدرهایی که در برابر خواستههای فرزندانشان شکست میخورند. در این تراژدی بیان هم باید تقلیلگرا باشد. جملات خورده میشوند و به شکل ناقص بیان میشوند. حتی گاهی حس میشود کدهایی است که توسط چند آدمآهنی بیان میشوند. هر چیزی میتواند به قرینه چیزی دیگر حذف شود. این روشی است که شاهکرم در دو نمایش اخیرش بهره برده است.
حتی در نمایش «عند از مطالبه» چنین رویهای تکرار میشود. هر چند نمایش توسط شخص دیگری کارگردانی شده است؛ اما رد پای شاهکرم در اثر به خوبی دیده میشود. کل نمایش در یک فضای تنگ میان تماشاگران رخ میدهد و به جای ساخت دکور، فضاسازی به واسطه چند آینه به وجود میآید. قرار است خیل بازیگران در اپیزودهای کوتاه و در یک روایت خطی، در فضایی اندک بازی کنند و شاید تنگنای پدید آمده از شرایط یک شهید را به مخاطب انتقال دهند.
با این حساب گویی شاهکرم نسبت به یک فضای بزرگ فوبیا دارد. هراسی از اینکه نمایش از دستش خارج شود. پس به همین چند وجب فضای موجود بسنده میکند تا کنترل اوضاع را به عهده داشته باشد و در دل این محدودیت، خلاقیت را در شکل و فرم اجرایی صرف کند. شیوه بازی بازیگرها را اگر دنبال کنیم، درمییابیم میل شاهکرم به یک شکل اجرای بازیگری محدود میشود. او چندان چارچوب اجراییش را توسعه نمیدهد تا در نهایت همه چیز در یک شکل ثابت به مخاطب عرضه شود و حتی این پیشبینی را داشته باشیم که اثر بعدی شاهکرم به چه شکلی خواهد بود
این وضعیت زمانی جذاب میشود که میتوان المانهای مشترک بیشتری میان این آثار بیرون کشید. کافی است عکسهای موجود از آثار را بررسی کرد تا دریابید شکل و فرم اجرا به چه نحوی به یکدیگر شباهت دارند. حتی میتوان این شباهتها را در نمایشنامه نیز دنبال کرد؛ جایی که در دو نمایش «سانتیمتر» و «نوبت یعنی بعدی» پدر محور درام است و مادر در جایی بیرون از درام، کنش انفعالی دارد. بستر رویداد خانوادهای با دو دختر است و یک فرد پیر تعادل این خانواده را حفظ میکنند. در نهایت پدر یک وردست دارد که از قضا نقش این وردست را یک نفر ایفا کرده است.
شاهکرم به یک خوانش شخصی از نمادگرایی رسیده است که محصول تقلیلگرایی است. در این تقلیل میتوان راوی داستان بود. شیوه اجرایی بیش از آنکه بازی کردن به شکل کلاسیک باشد، شکل روایی دارد. کمی نزدیک به آموزههای برشتی و این وضعیت برای شاهکرم فرصت خلاقیت میکند و حتی کمی کار را سخت میکند تا در یک وجب جا، هر کاری از دستش بربیاد بکند.
احسان زیورعالم
عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر