در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش چیدمان«گذرگاه» از کشور فرانسه

ارتباطی که شکل نمی گیرد

صمد چینی فروشان- نمایش چیدمان«گذرگاه» از فرانسه، که این روزها و در بخش بین الملل سی و هفتمین جشنواره‌ی تئاتر فجر در تماشاخانه استاد جوانمرد ( خانه تئاتر) به روی صحنه است را می توان نمونه‌ی کُرک و پر ریخته ای از یک اثرهنریِ درنوع خود ابداع آمیز و برخوردار از ارزش های انسانی و مدنی ارزیابی کرد.

نمایش چیدمان«گذرگاه» از کشور فرانسه را می توان نمونه‌ی کُرک و پر ریخته ای از یک اثرهنریِ درنوع خود ابداع آمیز و برخوردار از ارزش های انسانی و مدنی ارزیابی کرد که بنابر محتوای بروشور آن، با حمایت سالن ملی شهر والنس و در تقدیرازمیهمان نوازهای این شهر از پناهندگان و مهاجران تولید شده وسعی دارد(یا بهتراست بگوییم سعی داشته است) به سهم خود، با تحریک نرون ها آینه ای مغزمخاطبانش و بهره گیری ازقوه‌ی تخیل آنان، حس همدردی نسبت به این گروه ازمردمان را تقویت وشرایط را برای زیست انسانی و طبیعی آنان  در سرزمین جدید، هموارتر گرداند.

کاربرد اصطلاح عامیانه‌ی ‹کُرک و پر ریخته› در رابطه با اجرای عرضه شده  از این چیدمان در جشنواره‌ی تئاترفجر، نه به کیفیت خود اثر که بیش از هرچیز، به بی توجه ای دعوت کنندگان اثر از امکانات ارتباطی آن با مخاطبان ایرانی دلالت می کند. از آنجایی که عنصر محوری این اینستالیشن، نه تصویر بلکه کلام و اصوات است، آشنایی با زبان به کار رفته درآن، با همه ی قلت و ایجاز شاعرانه اش،  کلید اصلی ورود به جهان اثر و انگیزش تعامل در مشارکت کننده گان خواهد بود و این درحالی است که کاربرد زبان فرانسه و در واقع، فقدان یک زبان مشترک در این «راهرو پویای صدا» ی تعبیه شده در سالن عباس جوانمرد خانه‌ی تئاتر، به عامل اصلی سوء تفاهم  و تقلیل ارزش های ذاتی  اثر و در نتیجه، عدم ارتباط مخاطب ایرانی با آن تبدیل شده و هر توضیحی از سوی عوامل  کار و حتی ارجاع مخاطبان به بروشور اثر نیز، هیچگونه کمکی به رفع  آن نمی کند.

از آنجایی که این گذرگاه، چنانچه از سخنان اولیه‌ی ایده پرداز- طراح و برنامه ریز آن، پیرجودلوسکی در بروشور مربوطه  برمی آید، اساسا برای مردمان شهر والنس، واقع در جنوب غربی کشور فرانسه و تنها منطقه‌ی پذیرنده‌ی مهاجران در این کشور طراحی شده، و به لحاظ عناصر ساختاری خود نیز، اثری مبتنی بر کلام و اصوات است، طبیعی است که برای ورود به جهان آن نیز، کلام،(و در واقع زبان) نقش اساسی داشته باشد، بطوریکه عبوراز این گذرگاه ، حتی به رغم دانستن ایده ی محوری آن نیز، برای عابران و شیفتگان مشارکتِ در آن، از محدوده‌ی تفریح و سرگرمی فراتر نمی رود و می تواند مثل بسیاری از تجربه های نیم بند ایرانیان از داشته ها و برساخته های جهان مدرن، در طول تاریخ بیداری این سرزمین ، به مبنایی برای بدفهمی و کپی برداری های ساده لوحانه‌ی آینده گان تبدیل شود.

اینستالیشن یا چیدمان «گذرگاه» براساس داده های بروشور ترجمه ی شده‌ به فارسی نه چندان دقیق و قابل فهم آن، در زادگاه اولیه‌ی خود، برخلاف آنچه که در سالن عباس جوانرد به نظر می رسد، نه فقط اثری سرشار از عواطف انسانی و همدردی نسبت به مهاجران بوده است بلکه سعی داشته است از طریق درآمیزی موسیقی و افکت های صوتی با سخنان  و خاطرات مهاجران، ضمن ترغیب همدلی بیشترجامعه‌ی مدنی شهر والنس با شرایط و موقعیت میهمانان تازه‌ی خود، احساس همدردی کلیت جامعه‌ی فرانسه و نیز مردمان سایر کشورهای اروپائی را نسبت به این افراد برانگیزد و از تاثیرپذیری احتمالی بیشتر این جوامع ازشرایط  جهانی پرتنش فراهم شده برعلیه مهاجرت و مهاجران نیز، به سهم خود بکاهد.  

پیر جودلوسکی، طراح، برنامه ریز و ایده پرداز چیدمان «گذرگاه»، برای تهیه‌ی مقدمات اولیه‌ی این پروژه‌ که پس از سفر به چند کشور اروپایی نظیر آلمان و لهستان و هلند و.... اکنون در ایران عرضه شده است، به همراه  گروه همراهش، با بیش از ۳۵ تن از مهاجران اسکان یافته در شهر والنس، ملاقات های خضوری متعددی ترتیب داده و به ثبت و ضبط خاطرات یکایک آنان درباره‌ی شرایط منجرشده به این انتخاب پرخطر و چگونگی روند مهاجرت و فرآیندهای پناهندگی انان پرداخته است. حاصل چندین ساعت گفت و گو با پناهنده گان، با تمرکز بر ایده‌ی محوری «خاطره در صدا» و گردآوری خاطرات به جای مانده از اصوات در ذهن مهاجران، دست یابی گروه به مجموعه‌ی متنوعی از خاطرات افراد از اصواتی بوده است که مهاجران، چه در جریان تصمیم گیری شان برای مهاجرت و چه درفرایندهای پرخطر آن به گوش شنیده، یا با آن ها مواجه شده و یا پشت سر گذاشته اند: صدای ویرانی سرزمین های ترک کرده، موسیقی سرزمین ها ویران شده، صدای فضاهایی که پشت سر گذاشته اند- صدای عزیزان، دوستان، همشهری ها و افراد خانواده - صدای درگیری های نظامی بی پایان در محل های سکونت و مسیرهای مهاجرت، صدای انفجارها، صدای قدم های خود و دیگران در سفری نامعلوم و بی پایان، صدای پاهای زخم خورده و خسته‌ در پیاده روی های بی انتها، صدای قطارها، اتوبوس ها، کامیون ها، هواپیماها و کشتی ها، صدای انتظارهای پایان ناپذیرشان در گذرگاه ها، سرحدات و مرزها و سالن های انتظار ایستگاه ها و مرزبانی ها، صداهای نا آشنایی که به هنگام رسیدن شان به کشور فرانسه شنیده اند، صدای آدم ها  و زبان غریبه ای که هرگز در عمر خود نشنیده بوده و صدای دشواری های مربوط به درک و یادگیری فرهنگ و زبان غریبه و ناشناخته ای که مجبور به فراگیری و هماهنگ سازی خود با آن ها بوده اند. ازمحتوای  ۳۵  مورد ذکر شده  در بروشور نمایش، از خاطرات مهاجران از صداها و نیز از اهدافی که پیرجود لوسکی برای تولید این چیدمان در نظر داشته و ذیل تیتر «راهرو پویای صدا» در بروشور «گذرگاه» خود نیزمتذکر شده است، چنین برمی آید که ظاهراً قراربوده است ما ایرانیان نیز با عبور از این گذرگاه، با هرچه نزدیک ترشدن به تجربیات مهاجران  «به دنیا، به گونه ای دیگر نگاه کنیم» و بتوانیم «خودمان را در دنیایی حس کنیم که آن ها از آن فرارکرده اند».

 اما سئوال این است که آیا این پروژه، در ایران نی، نظیر زادگاه خود شهر والنس در فرانسه  و یا کشورهایی که از حضور آن استقبال کرده اند، به اهداف تعاملی و فرهنگی و معناشناختی مورد نظر خالقانش دست یافته است؟ آیا دعوت کنندگان از این اثر- برای حضور در سی وهفتمین جشنواره ی تئاتر فجر-  به محدودیت های ارتباطی و تعاملی احتمالی آن با جامعه ی مخاطبان ایرانی و بالعکس، اندیشیده و برای کاهش آن راهکارهایی پیش بینی کرده بوده اند؟ البته که پاسخ به این سئوالات با توجه به دامنه‌ی استقبال مخاطبان ایرانی از آن و نحوه‌ی نامتعین برخورد شمار قلیل تجربه کنندگان این گذرگاه، منفی است و تاثیر ابهام آلوده‌ی آن برمخاطب ایرانی حتی با تاثیر پرفورمنس به زعم نگارنده‌ی این سطو، بی ارزش و غیرقابل تحمل I put a spell on you( به معنای:من جادویت می کنم) ازکشور بلژیک که بدون ترجمه‌ی عنوان نمایش در برشور خود،  درتالار حافظ  به روی صحنه رفت نیز، قابل اندازه گیری و مقایسه است.

صمد چینی فروشان

عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر




نظرات کاربران